kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۵۳۸۵
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۹

دولت متفاوت

 

رفیع‌الله ثرایی
یکی از تاکیدات رهبر معظم انقلاب، در نخستین دیدار دولت جدید با ایشان این بود که اعتماد از دست رفته باید به جامعه برگردد؛ ایشان فرمودند: «اعتماد مردم بزرگترین سرمایۀ دولت است که متاسفانه تا حدی آسیب دیده است و راه ترمیم آن، یکی شدن حرف و عمل مسئولان است.»
مدیری که در دل مردم است، رنج آنان را باتمام وجود لمس می‌کند. خود را تافتۀ جدابافته از آنان نمی‌داند. از غم و درد آنان غمگین و دردمند و از شادی آنان شاد می‌شود.
بدتر از اصل رنجی که یک جامعه می‌کشد، رنجی است که مردم از ذهنیت (درست یا نادرستِ) نا آگاهیِ حاکمان نسبت به آلام خود می‌برند؛ فرزندی که مریض است یک درد می‌کشد؛ اما درد مضاعف او جایی است که او ببیند پدر و مادرش درد او را نمی‌فهمند یا می‌فهمند و نسبت به آن تغافل می‌کنند و او مجبور باشد نه از اصل درد، بلکه برای فهماندن درد خود فریاد بزند تا والدین گوشه چشمی به او بیاندازند!
درد آنجاست که یک مملکت با اجرای نابخردانه یک طرح، به‌هم بریزد؛ اما مردم هیچ غبار اندوهی بر چهرة مسئولِ اصلی طرح نبینند و او اصلا خود را پاسخگو نداند و خندان و سرحال، مقابل دوربین‌ها پوزخند بزند و بگوید من هم جمعه متوجه شدم!
درد آنجاست که به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی ‌کند که درست در آغاز موج ریزشی بازار سرمایه، میلیون‌ها نفر از کم‌بضاعت‌ترین مردمان سرزمین‌اش را که هیچ تخصصی در بورس ندارند به بورس دعوت کند و به آنها اطمینان دهد، آنان همه دار و ندار خود را به میدان بیاورند و در کمترین زمان ممکن آن را از دست بدهند و نورچشمی‌های دولت، میلیاردها سرمایه مردم مظلومی که با تدبیر دولت از فقیرترین اقشار جامعه به بورس آورده شده را بیرون بکشند! و دردناکتر آنجاست که پس از آن، رئیس دولت بگوید بورس را ما بودیم که به این جایگاه رساندیم و دوباره نمک بر زخم چرکین میلیون‌ها مال‌باخته بریزد!
درد آنجاست که در زمانی که بسیاری از مردم حتی برای خریدن چند عدد تخم‌ مرغ هم مشکل دارند، بالاترین مقام اجرایی به آنان توصیه کند که به‌جای گوشت قرمز، ماهی تناول کنند!
درد آنجاست که در حالی که مردم در فقر مطلق دست و پا می‌زنند، هر مدیری از گوشه‌ای فریاد برآورد که اگر ما نبودیم چه و چه می‌شد! و کم مانده باشد که بگویند: ای مردم! اگر ما نبودیم، شما از گرسنگی می‌مردید!
درد بیشتر آنجاست که عمر یک دولت (با همه زحماتی که برخی از اعضای متعهد آن کشیدند و باید قدر آن را دانست)، تمام شود اما رئیس و برخی اعضای دولت بخواهند آن ذهنیت منفی‌ای که تصمیمات یا رفتار آنان بر مردم به جای گذاشته را با یک حلالیت طلبیدن خشک و خالی، پاک کنند و هرکدام راه خود را بروند و نه کسی بازخواست شود و نه محاکمه! «نه خانی آمد و نه خانی رفت» و تریبون‌های آنان اکنون، خواهان و مدعی‌ِ اصلاح وضع اقتصادی‌ و معیشتی و از بین بردن فساد و رانت از سوی دولتی باشند که هنوز در حال شناسایی خرابی‌های 8 ساله خودشان است!
و دردناک‌تر از همه این است که این رفتارها در جامعه‌ای روی می‌دهد که روحانیت نه در حرف، بلکه در عمل الگوی جوانان‌اند و رئیس چنان دولتی، لباس مقدس روحانیت به تن کرده است.
هنوز دولت فعلی به امور مسلط نشده است؛ اما نقدها آغاز شده؛ این نقدها دوگونه‌اند: یکی سخن مجیزگویان دولت قبلی که تا دیروز ساکت بودند و حالا انتظار دارند همه خرابکاری‌های آن دولت یک‌شبه ترمیم شود و یکی منتقدان دلسوزی که می‌دانند اگرعیب‌ها و نقص‌ها را صادقانه بازگو نکنند، ممکن است این دولت هم به جایی برسد که دولت قبلی رسید و کار به جایی برسد که رئیس دولت، دو سال ارتباط نزدیک خود را با مردم قطع کند و در عین‌حال عصبانی و برافروخته شود که چرا همان مردم، قدر زحمات او را نمی‌دانند و چرا از او تعریف و تمجید نمی‌کنند! گرچه سالی که نکوست نه از بهار که از جمعه آن- که رئیس‌جمهورش در گرمای بالای 45 درجه به خوزستان و دل کرونایی‌ها و ... می‌رود- پیداست و ان‌شاءالله چنین دولتی، هرگز چنان نخواهد شد و در پایان کار، این نویسنده و امثال او را از نوشته خود پشیمان نخواهد کرد، اما این مسیر با نقد سازنده و ارائه راهکار عملی از سوی همه اندیشوران دلسوز، هموارتر خواهد شد.
مهمترین کار برای این دولت این است که تجربه عملکرد پیشین را در سلب اعتماد و امید از جامعه بررسی کرده و آن را آیینه عبرتی برای اقدامات آینده خود بداند تا در پایان کار دولت، نیازی به عذرخواهی‌های بدتر از گناه نباشد!
عذرخواهی خوب و گاهی از اوقات لازم است؛ اما در صورتی که به یک امر عادی و روزمره برای مدیران تبدیل نشود. عذرخواهی وقتی مورد پذیرش جامعه واقع می‌شود که اگر مدیری کوتاهی کرد، از کار برکنار شود؛ اما اینکه یک ملتی را نا‌امید و بی‌اعتماد به خود و نظام کند و در انتهای دولت، صرفا زبانی از آنان عذرخواهی کرده و حلالیت بطلبد، قابل پذیرش نیست؛ کاری که در انتهای دولت دوازدهم رسم شد؛ مثلا:
جهانگیری در جلسه ستاد مقاومتی استان خراسان رضوی بدون اینکه سهم تقصیر یا قصور خود را در مشکلات پشت سر مشخص کند، گفت: «افتخار نیست که مردم ایران در سختی زندگی کنند و برای خرید مرغ ساعت‌ها در صف بایستند. ما شرمنده ملت هستیم و از محضر مردم بزرگ ایران به خاطر شرایط سخت زندگی آنها عذرخواهی می‌کنیم.» (14/1/1400)
اردکانیان وزیر نیرو بدون اینکه سهم این وزارت را در قصور و تقصیر افزایش ظرفیت نیرو مشخص کند: «به‌عنوان وزیر نیرو وظیفه دارم از بابت همه مضیقه‌های پیش‌آمده برای مردم در بخش خانگی و تجاری عذرخواهی کنم.» (4/3/1400)
حسن روحانی نیز در آخرین جلسه هیئت دولت، بی‌آنکه بگوید در طول 8 سال ریاست خود بر دولت تدبیر و امید، چه‌ تدبیری و چه امیدی برای مردم به ارمغان آورد و کدام مدیر و مسئول ارشد دولتی را به‌خاطر کم‌کاری‌اش عزل یا با او برخورد کرده، گفت: «اگر عیب و نقصی داشتیم از مردم عذرخواهی و طلب عفو و رحمت می‌کنیم.» (10/5/1400)
برای اینکه دانست که عذرخواهی‌ها چقدر به‌حق و موثر است، باید به اذهان عمومی مراجعه کرد؛ اگر مردم عذر آن مدیر را پذیرفتند، باید حق را به او داد وگرنه چنین عذرخواهی هیچ دردی از مردم دوا نمی‌کند و نمکی است که بر زخم چرکین بی‌اعتمادی جامعه می‌پاشد.
امید است این دولت در طول خدمت صادقانه خود، هیچگاه کاری نکند که نیاز به عذرخواهی داشته باشد و اگر نیاز به عذرخواهی بود، جایی باشد که مردم صادقانه و از صمیم دل عذر او را بپذیرند.
این دولت باید برای برگشت اعتماد و امید به جامعه بدون اغماض هم خاطیان دولت پیشین را به دستگاه قضا بسپارد و هم صندلی‌های غرور و جدایی از مردم را که از دولت قبلی به ارث رسیده، عوض کند؛ نمی‌دانم، شاید لازم باشد بر فرش و صندلی و دکوراسیون مدیران قبلی هم دستی بکشد و آنها را به مناقصه بگذارد!