طالبان و چالش تشکیل دولت فراگیر (نگاه)
سید محمد امینآبادی
صبح روز دوشنبه گروه طالبان پس از چند روز درگیری در «پنجشیر» مدعی تصرف کامل این ولایت مهم شد و اعلام کرد «جنگ تمام شده و دولت جدید طی روزهای آتی تشکیل خواهد شد». « ذبیحالله مجاهد»، سخنگوی طالبان نیز اعلام کرد از برخی کشورها از جمله ایران، ترکیه، روسیه ، چین، قطر و پاکستان برای حضور در مراسم اعلام تشکیل دولت جدید افغانستان دعوت بهعمل آورده است. در حالی که گروه طالبان مدعیست سلطه این گروه بر «پنجشیر» تکمیل شده است اما اخبار و گزارشها نشان میدهد که همچنان درگیریها در این ولایت و مناطق اطراف ادامه دارد و مردم در شماری از شهرهای این کشور از جمله کابل در حمایت از «احمد مسعود» فرمانده جبهه مقاومت پنجشیر و مخالفت با مداخله نظامی پاکستان در این کشور شعار دادهاند. بر فرض هم گروه طالبان بتواند به کمک نیروهای پاکستانی سلطه نظامی خود را بر سرتاسر افغانستان بسط دهد اما مسئله تشکیل دولت فراگیر، آن گونه که این گروه ادعا کرده با دشواریهای بسیاری رو به رو است. اولین چالش مهم در برابر این گروه این است که ایده تشکیل دولت فراگیر که نماینده همه جریانات سیاسی ، مذهبی و قومی این کشور باشد؛ در عمل امید چندانی به اجرایی شدن آن نیست.تقسیم قدرت در نظامهای پارلمانی با سابقه چند دهه حکومت حزبی نیز بسیار ناپایدار است و در نظامهای پارلمانی سقوط دولتها البته از نوع مسالمتآمیز آن امر رایجی است. اما در کشور افغانستان که هنوز حاکمیت ملی تثبیت نشده و دولت- ملت شکل نگرفته و افراد، احزاب، گروهها و قومیتها بهجای وفاداری به یک کل واحد به نام افغانستان به قوم و قبیله خود وفادارند تشکیل چنین دولت فراگیری بسیار بعید به نظر میرسد. مضاف بر این به لحاظ تعارض ایدهها، منافع، ارزشها و اهداف طالبان و سایر احزاب و جریانات سیاسی اجتماعی این کشور تشکیل چنین دولتی تقریباً غیرممکن مینماید. در صورت شکلگیری نیز دوامی نخواهد داشت و بسترساز درگیریهای احتمالی آینده خواهد بود. چالش بعدی درگیریها در درون این گروه است. تاکنون شکافها بین جناحهای مختلف تشکیل دهنده طالبان مشهود نبود چرا که هدف مشترک بزرگ همه گروههای شکلدهنده طالبان تصرف کابل بود اما به دنبال تحقق این هدف تعارض منافع بر سر تقسیم غنایم و کیک قدرت در درون طالبان امری کاملاً طبیعی به نظر میرسد. رسانهها در این باره از رقابت سنگین میان «سراجالدین حقانی»، رهبر شبکه حقانی و «ملا عبدالغنی برادر» برای تصاحب مناصب کلیدی حکومت جدید خبر میدهند. برخی رسانهها حتی اعلام کردند تیراندازیهای گسترده شامگاه جمعه در کابل و جلالآباد که طی آن بیش از 70 نفر کشته و زخمی شدند مرتبط با درگیریهای هواداران این دو نفر بوده است. گفته میشود یکی از اهداف اصلی سفر رئیسسازمان اطلاعات پاکستان به کابل نیز حل و فصل اختلافات داخلی بین شبکه بسیار تندروی حقانی و جناح
ملا برادر بوده است. گروه حقانی یکی از جناحهای اصلی حامی طالبان بوده و انتظار دارد سهم بزرگی از کیک قدرت به این گروه و رهبر سلفی-تکفیری آن برسد. این گروه که از حامیان اصلی القاعده طی سالهای گذشته بوده بعید به نظر میرسد که هویت سلفی خود را کنار گذاشته باشد. علاوهبر این، حضور این گروه افراطی در ساختار تشکیلاتی دولت جدید برخی دولتهای منطقهای مثل هند را نیز به واکنش وامیدارد چرا که گروه حقانی طی سالهای گذشته عملیاتهای تروریستی گستردهای علیه دولت هند انجام داده است. پرسش اینجاست گروهی که در درون خود نیز دچار شکاف گستردهای است چگونه میتواند بر تعارضات درونی غلبه کرده و دست به تشکیل دولتی فراگیر بزند. چالش سوم برای تشکیل دولت آینده تعارضی است که بین شعارهای داده شده و جناحبندیهای داخلی این گروه است.«ملا عبدالغنی برادر»، رئیسدفتر سیاسی طالبان پیش از این طی یادداشتی نوشته بود« ما نگرانیهای موجود در اذهان افغانها و جامعه جهانی، در مورد چگونگی نظام آینده را درک میکنیم. این گروه به حقوق همه شهروندان از جمله اقلیتها، آزادی بیان، آموزش، کار و غیره متعهد است. دیپلماتها و کارمندان خارجی مؤسسات خیریه نیز در افغانستان، مصون خواهند بود». گفته میشود غیر از شبکه منسجم حقانی بسیاری از نیروهای میدانی القاعده و داعش در افغانستان جذب طالبان شدهاند. و پرواضح است که بر فرض راستگویی ملا برادر و ذبیحالله مجاهد در مورد دگردیسی طالبان، هیچ نسبتی بین هویت سلفی- تکفیری این نیروها با شعارهای داده شده وجود ندارد و طالبان پس از تشکیل دولت یا این شعارها را کنار خواهد گذاشت یا جنگ داخلی در درون این گروه شروع شده و جناحهای ناراضی از این شعارها و همچنین تقسیم قدرت از طالبان جدا شده با پیوستن به القاعده و همچنین شاخه «خوراسان» داعش، زمینه تقویت تروریسم در افغانستان بیشتر از پیش فراهم خواهد شد. در شرایطی که یک گروه یا دولت نمیتواند سلطه خود را بر تمامی کشور بسط دهد مناطق خارج از کنترل دولت بهترین مناطق برای حضور گروههای تروریستی هستند و جغرافیای افغانستان کاملاً این شرایط را فراهم میکند. چالش چهارم مسئله مشروعیت داخلی و بینالمللی این گروه است. طالبان به خوبی میداند که مشروعیت داخلی این گروه منوط به تغییر رویه گذشته و تشکیل دولتی فراگیر با حضور همه گروههای افغانستانی است. از سوی دیگر شناسایی این گروه از سوی دولتهای منطقهای و فرامنطقهای نیز به همین شرط کلیدی منوط شده است و بسیاری از دولتها و از جمله جمهوری اسلامی ایران صراحتاً اعلام کردهاند تنها دولتی را میپذیرند که نماینده کل جامعه افغانستان باشد. چنانکه گفته شد مسئله تشکیل دولت فراگیر و عملی کردن ایدهها و شعارهای گفته شده و پذیرش هنجارهای یک دولت مدرن در درون طالبان با موانع مهم ساختاری و هویتی رو به رو
است و به نظر نمیرسد که بهراحتی قابل حل و فصل باشد. در صورت عدم شناسایی دولت جدید از سوی جامعه جهانی هم بسیار محتمل است طالبان مماشات را کنار گذاشته و برای کنترل جامعه ناراضی افغانستان به رادیکالیسم سلفی- تکفیری گذشته خود رجعت کند. چالش پنجم نیز مسئله اداره داخلی کشور است. نیروهای طالبان غیر از جنگیدن در کوهها و درهها چیزی از روندهای پیچیده اداری و تشکیلاتی نمیدانند. طالبان با این سطح از سواد و آموزش سران، فرماندهان و نیروهای میانی و میدانی خود در یک کشور توسعه یافته نیز به قدرت میرسید نمیتوانست کشور را اداره کند. و الگوی خوبی از حکمرانی به جهان عرضه کند. اداره جامعه امروز افغانستان با ساختار فروپاشیده سیاسی- اقتصادی و اجتماعی دولت – ملتی به معنای واقعی کلمه در آن شکل نگرفته است کار بسیار مشکلی است و به نظر میرسد شانههای طالبان توان حمل این بار سنگین را نداشته باشد. طالبان برای غلبه بر این مشکل برای همه کارمندان دولت قبل عفو عمومی اعلام کرده و خواستار بازگشت آنها به سرکار شده است. اما افزایش ارزش پول ملی، تامین بودجه ادارات دولتی، مبارزه با کرونا ، تامین کالاهای عمومی و همزمان مقابله با چالشهای نظامی و امنیتی، نیازمند کمکهای جهانی و سازماندهی مالی دولت است و معلوم نیست طالبان چگونه میتواند بر این چالشها غلبه کند. یادآور میشود در کابینه موقتی هم که دیروز از سوی طالبان معرفی شد، اثری از وعده دولت فراگیر دیده نمیشود.