آغاز و انجام خونبار جنگ افغانستان (نگاه)
امینالاسلام تهرانی
چند روز دیگر سالروز حمله 11 سپتامبر است. در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ (20 شهریور 1380) سلسلهای از حملات انتحاری که گفته شد توسط اعضای گروه تروریستی القاعده- که آن موقع در پناه طالبان در افغانستان بود- در خاک آمریکا انجام گرفت که شاید مهمترین آنها حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی بود. در جریان این حملات ۲۹۷۷ نفر جانشان را از دست دادند. سن قربانیان بین ۲ تا ۸۵ سال بود. ۵۶ و ۱۰۲ دقیقه طول کشید تا هر دو برج کاملاً در آتش بسوزند. 4 هواپیما که از فرودگاه بینالمللی لوگان، فرودگاه بینالمللی دالاس واشنگتن و فرودگاه بینالمللی لیبرتی نیوآرک به مقصد فرودگاه بینالمللی لسآنجلس در پرواز بودند، دزدیده شدند. 2 فروند به ساختمانهای مرکز تجارت جهانی اصابت کردند، یک فروند با ساختمان پنتاگون برخورد کرد و دیگری در پنسیلوانیا سقوط کرد. این هواپیما احتمالاً به قصد تخریب ساختمان کاخ سفید ربوده شده بود؛ اما بهدلیل تأخیر و درگیری در حین کنترل هواپیما موفق به این اقدام نشد. در گزارش نهایی کمیسیون ۱۱ سپتامبر اعلام شد مسئولان دفاع هوایی
پس از آنکه هواپیمای ربودهشده چهارم در ایالت پنسیلوانیا سقوط کرد، از وجود آن اطلاع یافتند که این اظهارات اولیه مقامات پنتاگون را رد میکند. چندین تئوری مربوط به این حادثه تاکنون مطرح شده است. از جمله میتوان به استدلالهایی اشاره کرد که خرابیهای ساختمان پنتاگون را ناشی از برخورد یک هواپیمای تجاری نمیداند. میگوید که حفره ایجاد شده در پنتاگون به اندازه یک هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ نیست، بلکه مربوط به اندازه یک سامانه کروز است. درباره برجهای مرکز تجارت جهانی، بهخصوص برج شماره ۷، نیز برخی معتقدند که فرو ریختن برجها در اثر انفجار کنترل شده صورت گرفته است و نه آتشسوزی داخل ساختمان. (برج شماره ۷ ساختمانی تماما فولادی بوده است.) این افراد که در بین آنها تعدادی از خانوادههای قربانیان نیز حضور دارند، ادعا میکنند که دولت آمریکا برای اتهام طراحی و اجرای عملیات از افرادی نام برده، که مدارک معتبری برای آن ارائه نکرده است. هرچه باشد بررسی آنها در مجال این یادداشت نمیگنجد. باری، این بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ در خاک آمریکا پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی به دنبال داشت. بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که این واقعه به همان اندازه مهم است که حمله به بندر نظامی «پرل هاربور» آمریکا- حملهای که منجر به دخالت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم شد. به گفته تحلیلگران، یازدهم سپتامبر تاریخ سیاسی این کشور نسبتاًً نوبنیاد را دگرگون کرد. خصوصاًً اینکه آمریکا که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در دهه نود رقیبی در جهان نداشت و گویی وجود دشمن برای بازخوانی هویتشان ضروری مینمود دشمن جدیدی به نام «اسلامگرایی افراطی» را برساختند. جالب توجه است همانهایی دشمن شدن و بهانه برای دشمن شدن مسلمانان بودند که روزی بازوی آمریکا در افغانستان برای مبارزه با دشمن سابق آمریکا یعنی شوروی بودند. چندی بعد از 11 سپتامبر آمریکا یک ائتلاف بینالمللی را برای جنگ با طالبان و القاعده در افغانستان رهبری کرد. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان از آغاز این جنگ در سال ۲۰۰۱ تا به حال در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور مارک هرولد که در روزنامه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شدهاند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمبهای دستساز و مینهای کنارجادهای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفتهاند. تا سال 2020، دستکم 8 میلیون و 400 هزار نفر افغانستانی، پاکستانی و عراقی که آنها هم درگیر اشغالگری آمریکا هستند یا بهعنوان پناهجو در کشورهای دیگر زندگی میکنند یا اینکه مجبور به ترک منزل و جابهجایی شدهاند. در پایان باید گفت، صرف نظر از اینکه این انفجارها کار چه کسی بود؟ سوالی که در این میان مطرح است این است که آیا آمریکا به اهداف خود بعد از این حملات رسید؟ آیا آمریکا و جهان پس از 11 سپتامبر امنتر شده است؟ اگر هدف سیاست خارجی آمریکا بعد از حملات به برجهای دو قلو تسلط بر غرب آسیا بود آیا این هدف محقق شد؟ میراث 11 سپتامبر برای اقتصاد، سیاست و امنیت آمریکا چه بود ؟ چه کسی پاسخگوی میلیونها کشته، زخمی،معلول و آواره
20 سال گذشته در منطقه غرب آسیا است؟ 20 سال پیش به بهانه مبارزه با القاعده و طالبان به افغانستان تاختند و دو دهه این کشور را کوبیدند و دوشیدند و در نهایت با همان طالبان مذاکره کردند و افغانستان را به همان طالبان تحویل دادند و از افغانستان به شرمآورترین شکل خارج شدند و بخشی از تجهیزات پیشرفتهشان را هم جا گذاشت تا طالبان میراثخوار آن شود. حالا باید دوباره پرسید که حمله به افغانستان چه معنایی داشت؟