kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۵۱۱۸
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۵

یک شهید، یک خاطره

 


شفابخشی شهید در خواب
مریم عرفانیان
یکی از همسایه‌ها به نام خانم شکوری خواب می‌بیند در خانة ما جلسة قرآن است. علی آقا یک جعبه شیرینی دستش گرفته، جلو خانه ایستاده و همه را دعوت به روضه و خوردن شیرینی می‌کند. خانم شکوری در عالم رؤیا می‌گوید: «من مریضم و قرآن خوندن هم بلد نیستم.»
علی آقا می‌گوید: «شما شیرینی بخورید مریضی‌تان خوب می‌شود. برای قرآن خوندن هم به مادرم بگیید به شما قرآن بیاموزد.»
خانم شکوری پیش من آمد و گفت: «شیرینی از دست شهید حسینی شفای عاجل بود. وقتی بیدار شدم، اثری از مریضی در وجودم نبود. شما هم باید بهم قرآن بیاموزین، چون سفارش علی آقاست.»
من هم دو سال با این خانم آموزش قرآن کارکردم تا خواندن قرآن را یاد گرفت.
خاطره‌ای از شهیدسید علی حسینی ابراهیم‌آبادی
راوی: طاهره ناصری، مادر شهید