یک شهید، یک خاطره
بهترین مرگ
مریم عرفانیان
پسرم جبهه بود که پدربزرگش فوت کرد. وقتی مرخصی آمد، مانده بودیم چطور خبر فوت پدربزرگش را به او بگوییم که ناراحت نشود. آمدیم زمینهچینی کنیم که لبخندی زد و گفت: «حتماً میخواهید بگویید پدربزرگ مرده؟ خدا رحمتش کند کاش شهید میشد.»
بعد هم اضافه کرد: «در جایی که اینهمه جوان دارند پرپر میشوند، مرگ طبیعی پدربزرگ زیاد جای ناراحتی ندارد.» باور کنید اگر از علاقه او به پدربزرگش بیاطلاع بودم میگفتم عجب پسر سنگدلی دارم... بعد رو به پدرش کرد و گفت: «مرگ در جبهه بهتر است مگر نه؟»
خاطرهای از شهید ولیالله چراغچی مسجدی
راوی: فخری معین درباری، مادر شهید