kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۸۶۰
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۱

بــه فکـــر رفتـــن باشیـــم

 

شهید مرتضی مطهری

استغفار برای پاكان و نیكان علامت شدت حساسیت روح است. استغفار واقعی حكم این را دارد كه انسان یك آینه صاف پاكی داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یك دستمال صاف نازكی پاك كند؛ یك گرد مختصری می‌آید زود دستمال می‌كشد. یك آینه اگر صاف و شفاف باشد چیزهایی را كه چشم هم هرگز آن را نمی‌بیند و درك نمی‌كند (یعنی به آن توجه ندارد) نشان می‌دهد. اما ممكن است روی دیواری گرد فراوانی بنشیند به طوری كه اگر شما یك دستمال روی قسمتی از آن بكشید و نگاه كنید، پر از گرد و خاك باشد ولی وقتی به آن دیوار به همین صورت نگاه می‌كنید، روی آن گرد و غباری احساس نمی‌كنید. تازه اگر دیوارِ سیاهی باشد، چنانچه مركّب هم روی آن بریزید این دیوار حساسیتی ندارد و چیزی را نشان نمی‌دهد. اما اگر یك ذره گرد روی آینه بنشیند آینه نشان می‌دهد.
برای شخصی مثل پیغمبر اكرم(ص) هر گونه توجهی به غیر خدا [حكم گرد روی آینه را دارد. ] با اینكه در همان حالی كه به بنده‌ای توجه دارد یا دارد موعظه می‌كند یا با زن خودش حرف می‌زند و یا غذا می‌خورد هرگز و یك ذره غافل از خدا نیست، اما باز فرق است میان اینكه او همیشه با خدا خلوت كرده باشد و اینكه لحظه‌ای با خلق خدا در عین حال محشور باشد. همه اینها برای او حكم آن گرد را دارد كه روی آینه می‌نشیند. هر چه كه بیشتر استغفار كند حساسیتِ بیشترِ آن آینه را نشان می‌دهد.
پیغمبر اكرم فرمود: نعیت الی نفسی(1) یعنی نفس من به من خبر داد و دارد به من شهادت می‌دهد كه من عن قریب باید بروم. خدا با نازل كردن سوره نصر به من اعلام كرده كه تو باید بروی.
این، اعلام آمادگیِ بیشتر است. نگویید «پیغمبر آماده است». هر كسی یك درجه و مرتبه و مقامی دارد و در مقام و جای خودش وظیفه‌ای دارد.
مكاشفه شیخ بهایی
این داستان را همه علما نقل كرده‌اند و از مكاشفات معروف شیخ‌بهایی است. شیخ بهایی(علیه‌الرحمه) مرد بزرگی بوده، هم از جنبه‌های علمی و هم از جنبه‌های معنوی و عملی. شاگردان زیادی داشته. یكی از شاگردان ایشان مجلسی اول پدر مرحوم مجلسی معروف است(2). او این داستان را نقل كرده است كه ما با عده‌ای از شاگردان همراه استاد (شیخ بهایی) رفته بودیم به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان(3)؛ رفتیم سر قبر بابا ركن الدین(4) (یا از كنار قبر او گذشتیم). یك وقت شیخ به ما گفت: شما چیزی شنیدید؟ ما هیچ كدام چیزی نشنیده بودیم، گفتیم: نه. از همه‌پرسید، همه گفتیم: ما چیزی نشنیدیم. سكوت كرد و حرفی نزد. ما رفتیم.
از آن به بعد دیدیم وضع شیخ بكلی تغییر كرد؛ یعنی بیشتر از آنچه كه سابق به خود می‌پرداخت و توبه و استغفار و عبادت می‌كرد، به خود می‌پرداخت. درس و مباحثه و كار تربیت افراد دیگر را كم كرد و به حال خود پرداخت. برای ما شاگردها یك مسئله‌ای شد كه داستان آن روز چه بود كه از ما پرسید شما هم شنیدید یا نه و ما همه گفتیم نه، و بعد از آن دیگر این مرد تغییر حالت پیدا كرد. ولی حشمت و عظمت این استاد مانع بود كه از او بپرسیم. او می‌گوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم، بالاخره رفتم از استاد سؤال كردم كه آیا ممكن است به ما بفرمایید آن روز كه در تخت فولاد كنار قبر بابا ركن‌الدین در خدمت شما بودیم، شما از ما سؤال كردید آیا شنیدید و ما همه گفتیم نشنیدیم، قضیه چه بود؟ شیخ به من گفت: من در آنجا كه رد می‌شدم، صدایی شنیدم، مثل اینكه صاحب همان قبر بود، به من گفت: «شیخنا در فكر خود باش!‌» من احساس كردم كه مرگ من نزدیك است و باید بروم، این می‌گوید آماده‌باش برای رفتن.
خود را آماده رفتن کنید
هر كسی در هر مقام و مرتبه‌ای كه هست باید آماده ‌باشد برای رفتن. مردی خدمت حضرت امام مجتبی(ع) آمد در همان حالی كه حضرت را زهر خورانیده بودند و لخته‌های خون مانند جگر از حلق مباركش بیرون می‌ریخت. این مرد فرصت را مغتنم شمرد؛ فهمید كه دیگر لحظات آخر امام است و عمر زیادی برای امام باقی نمانده است، به امام عرض كرد: یابنَ رسولِ‌الله! موعظه‌ای بفرمایید، نصیحتی بفرمایید. حضرت چند جمله به او فرمود. اولین جمله‌اش این است: استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك(5) سفری در پیش داری آماده این سفر باش.
امیرالمؤمنین علی(ع) همیشه این گونه بود. نوشته‌اند مكرر(6) این جملات را برای مردم می‌خواند، می‌فرمود: تجهزوا رحمكم الله! فقد نودی فیكم بالرحیل و اقلوا العرجهًْ علی الدنیا و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد، فان امامكم عاقبهًْ كؤدا و منازل مخوفهًْ مهولة لابد من الورود علیها و الوقوف عندها(7)
فرمود: خدا شما را رحمت كند، آماده شوید، خودتان را مجهز كنید. یعنی چه مجهز كنید؟ یعنی خودتان را با اعمال صالح، با توبه و استغفار، با تزكیه نفس، با دور كردن رذائل نفس، با مزین كردن خود به اخلاق حسنه مجهز كنید؛‌ ای مسافرین! جهاز مسافرت را آماده كنید كه آواز «اَلرّحیل»(کوچیدن) در میان شما بلند است. و اقلوا العرجهًْ علی الدنیا، این رحلِ اقامت افكندن در دنیا به خیال اینكه برای همیشه خواهید بود را كم كنید، چون واقعا دروغ است، برای همیشه نخواهید بود.و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد ، و با بهترین زادها راه بیفتید كه در سر راه شما گردنه‌های بسیار سخت ناهموار و منزل‌های خوفناك و هولناكی هست، منازلی كه چاره‌ای از عبور از آن منازل نیست.
حضرت امام حسن(ع) در وقت رحلتشان می‌فرمود من از دو چیز ناراحتم: فِراق دوستان و هول مُطَّلَع(8)(یا: هول مُطَّلِع) یعنی آن هراسی كه در جایی من قرار می‌گیرم كه در محل اطلاع هستم (یا هراسی كه از اطلاع مطّلِع یعنی از آن چشم بینای الهی دارم).
وقتی كه به پیغمبر اكرم(صلی‌الله علیه و آله) اعلام آمادگی كنند- كه البته آمادگی او در مرحله خودش است، هر كسی در جای خودش- پس برای ما دیگر تكلیف چیست؟! گفت:
آنجا كه عقاب پر بریزد
از پشّه لاغری چه خیزد
در شب بیست و هفتم ماه رمضان مستحب است این دعا خوانده شود و دعایی است كه در همه وقت مستحب و خوب است خوانده شود:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجافِیَ عَنْ دارِ الْغُرورِ وَ الاْنابَهًَْ اِلی دارِ الْخُلودِ وَ الاْسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلولِ الْفَوْتِ (9) (خدايا دورى از خانه فريب و بازگشت به خانه جاويدان و آمادگى براى مرگ پيش از رسيدن آن را روزی ام گردان).
* مجموعه آثار شهید مطهری ، ج28، ص 813.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.تفسیر فرات ص 614.
2.اسم مجلسی معروف- كه مجلسی مطلق است و «علامه مجلسی» می‌گوییم، صاحب كتاب بحار الانوار- ملا محمدباقر است، اسم پدرشان ملا محمدتقی كه از علمای بسیار بزرگ و صاحب تألیفات است و مقامات معنوی زیادی داشته.
ملا محمدتقی مجلسی شاگرد شیخ بهایی است.
3. شیخ بهایی و شاگردانش در اصفهان بوده‌اند.
4. یكی از اولیا، مردی كه اهل عرفان و معرفت بوده.
5. بحار‌الانوار ج /44ص 138.
6. یعنی جمله‌ای نبود كه یك وقت فرموده باشد و خطبه‌ای نبود كه یك بار خوانده باشد.
7. نهج‌البلاغه خطبه 202.
8. وسائل‌الشیعه ج /11ص 131.
9. بحار‌الانوار ج /95ص 63.