خلقت اجباری و دوزخ اختیاری انسانها
آنچه در اینجا مطرح شده، شبههای تاریخی است و پیشینه تاریخی آن را در برخی از تفاسیر از جمله مجمعالبیان، به عمر بن خطاب بازگرداندهاند. آوردهاند که عمر پس از نزول آیه نخست سوره انسان(هل اتی) گفت:ای کاش آدم همچنان غیر مذکور باقی میماند و از مادر زاده نمیشد و فرزندانش مبتلا نمیشدند.
در این سخن میتوان ریشه این شبهه را دید؛ چرا که او آرزو میکند اصلا زاده نمیشد تا گرفتار ابتلائات الهی شود و در امتحان شکست بخورد و سر از دوزخ
در آورد.
بهترین نظام خلقت
اما پاسخ به این پرسش یا شبهه نیازمند یک بحث نسبتا فلسفی است. نظام هستی که انسان نیز جزو آن است، یک نظام عادلانه است. این نظام که نیکوترین و برترین نظام است، تنها نظامی است که میتوانست با مقتضیات و شرایط ممکن پدید آید؛ چرا که اگر امکان تصوری یا وقوعی دیگر وجود میداشت و خداوند به آن اقدام نمیکرد، میتوانست به علت جهل یا عجز یا بخل باشد، در حالی که نه خداوند جاهل است و نه عاجز و ناتوان و نه بخیل، پس اگر امکانی بود حتما غیر از آن را پدید میآورد که بهترین نظام باشد. از آنجا که خداوند دانا، توانا و محسن است، باید گفت بهترین و نیکوترین و برترین نظام امکانی را ایجاد کرده است. آیات قرآنی نیز به همین معنا گواه است: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؛ خدایی که هر چیزی را به نیکوترین و بهترین خلقتش آفریده است.(سجده، آیه ۷) پس خدا هر چه را آفرید، آن را نیکو آفریده و هیچ نقصی در آن نیست.
انسان نیز در این نظام نیکو و زیبا، به بهترین وجه آفریده شده است.(تین، آیه ۴) این نظام احسن لازم است تا هر چیزی در جای خودش قرار گیرد؛ زیرا مقتضای عدل این است که هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد و گرنه ظلم و فساد پدیدار خواهد شد. البته هر چیزی بر اساس قابلیت خودش، در جای مناسب و عادلانه قرار میگیرد. با این همه برخی از چیزها در جایی و برخی دیگر در جایی دیگر قرار میگیرد و چون این قرار گرفتن مقتضای قابلیت آنهاست،عین عدالت خواهد بود.
مثلا اگر بخواهیم یک ساختمان استوار و زیبا داشته باشیم، باید بخشی از خاک و آهن و سنگ به عنوان پایه ساختمان در زیر خاک بروند و برخی از چیزها نیز در وسط و برخی در بالا قرار گیرد. مثلا مقتضای شیشه و قابلیت آن این است که در بخشنمایی ساختمان به کار گرفته شود و پنجرههای ساختمان را شکل دهند. حال اگر بخواهیم این شیشه را در پایه و به جای بتن و آهن به کار گیریم عین ظلم خواهد بود؛ بلکه حتی اگرآن بخش از پایه ساختمان را به سطح بیاوریم آن نیز ظلم به نظام احسن است.
البته ممکن است که گفته شود که در یک طرح کلی اگر بخشی در جایی قرار گیرد که به نظر ظالمانه است عیبی ندارد، چون از آنجا که کلیت در خیر و نیکویی است، آن اندک نادیده گرفته میشود؛ اما این سخن در نظامی که همه آن بر مدار خلقت احسن است نادرست است. به این معنا که هر چیزی درنظام احسن دقیقا در جای مناسب و عادلانه خود قرار گرفته و به آن ظلمی نشده است؛ زیرا قابلیت آن همان جایی است که قرار گرفته است.
بر همین اساس، بخشی از هستی مانند خاک و سنگ و بخشی دیگر به عنوان آب و آتش و برخی دیگر به عنوان آسمان و درخت و ماه و ستاره و مانند آن در میآید که هرکدام در جایگاه مناسب و عادلانه در نظام احسن قرار گرفته است.
خلقت اجباری انسان و اراده اختیاری او
اما اینکه گفته شود: چرا مرا آفریده تا گرفتار آزمون و امتحان کند و به دوزخ ببرد؟ باید گفت: خداوند هیچ کس را برای دوزخ نیافریده است، بلکه همه را برای کمال آفریده و بدان سمت هدایت میکند.(طه، آیه ۵۰) اصولا خداوند خلق را آفریده تا به آنان رحمت آورد و لطف و مرحمت کند.(هود، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹) همین معنا را خداوند در آیه ۵۶ سوره ق به عنوان عبادت مطرح کرده است؛ زیرا مراد از عبادت رسیدن به مقام متاله و ربوبیتی است که خود برترین کمال است.
پس خداوند هرگز انسان و موجودی را برای دوزخ نیافریده است، اما این بدان معنا نیست که انسان یا جن به دوزخ نمیرود، بلکه اگر خداوند از ما اجازه نگرفته تا ما را بیافریند و یا اجازه نگرفته است تا ما را پرورش دهد و به کمال برساند، بلکه چنانکه از آیه ۶۸ سوره قصص به دست میآید در خلقت و ربوبیت هیچ اختیاری برای انسان نیست، اما به انسان ارادهای داده تا خود به انتخاب و اختیارش مسیر کمالی را بپیماید و از دوزخ دور شود.
اینکه برخی در میان دو راه شکر و کفر(انسان، آیه ۳)، راست و چپ، اطاعت و تمرد(بلد، آیه ۱۰؛ واقعه، آیه ۴۱)، دومی را انتخاب میکنند، این دلیل نمیشود که در عدالت و احسن بودن نظام هستی تشکیک روا داریم و شبهه کنیم.
جالب اینکه خداوند مسئله اراده و بر عهده گرفتن امانت الهی را به همه هستی عرضه کرد(احزاب، آیه ۷۲) ولی انسان تنها موجودی است که این مسئولیت را به عهده گرفت. پس اینکه پس از سوءاختیار و افتادن در دوزخ فراق و جلال الهی بگوید: یا لیتنی کنت ترابا؛ای کاش خاک بودم(نباء، آیه ۴۰) این سخن باطل و ناحقی است؛چرا که خداوند بدون اجازه، انسان را آفریده، ولی او را مختار کرده تا مسیر کمالی را برود و گرفتار دوزخ نشود.
عبور راه کمال از دوزخ ابتلاء
هر چند که امتحانهای الهی سخت و مجازات متخلفان و مخالفان سختتر است، ولی باید گفت که در نظام احسن راهی بهتراز این نبود وگرنه آن را انتخاب میکرد.
بر اساس یک قاعده عقلی خداوند هیچ حالت منتظرهای ندارد؛ یعنی اگر فعلی، دارای حسن و نیکویی باشد ، عقل حکم میکند که موجود شدن آن توسط خداوند واجب است؛ زیرا اگر خداوند آن را خلق نکند یا به خاطر جهل خداوند به حسن آن فعل است و یا اینکه خداوند جهل به شایستگی آن فعل ندارد، لکن توانایی خلق او را ندارد و یا اینکه توانایی هم دارد و لکن چون بخیل است آن را خلق نمیکند و هر سه اینها در مورد خداوند محال است.(نگاه کنید تفسیر آیتالله جوادی آملی،ذیل آیه ۷۶ سوره قصص)
اکنون این پرسش عقلانی مطرح است: آیا خلقت موجودی که بتواند در کمالات از همه موجودات حتی فرشتگان بالاتر رود دارای حسن و نیکویی است یا نه؟ قطعا پاسخ به این پرسش مثبت است. اما حال اگر بگویند حرکت در چنین مسیری نیازمند آزمونها و موفقیت در آنهاست و اگر شکست بخورید میبایست لوازم فعل اختیاری خود را نیز بپذیرید باز هم آیا این مسیر را برای آن کمالات بینهایت میپذیرید؟ عقل حکم میکند که آن را بپذیرد؛ زیرا اگر شکست بخورد تلاشی است که ارزش آن را دارد.
کمکهای خدا به انسان
برای طی کردن راه کمال
بر همین اساس خداوند انسان را در این بستر و با این ویژگی میآفریند؛ چون خلقت این موجود، نیک و شایسته است، اما خواهناخواه به خاطر ویژگی شخصیتی این انسان و محیطی که بسترساز کمال او است ریزشهایی هم پیدا میشود که آن هم بستگی به اراده خود انسان دارد که مسیر بهشت و سعادت را انتخاب کند و یا مسیر جهنم و شقاوت را؛ البته خداوند به خاطر لطف خود بر انسان، قوای کمکی مانند عقل و فطرت آماده کرده که بهطور طبیعی حقشناس و حقگرا یعنی کمالشناس و کمالگرا است و یک کشش درونی به سوی خدا دارد و همچنین وجدان که باز دارنده از بسیاری خطاهاست. از سوی دیگر پیامبران(ع) و کتب آسمانی هدایتگر را فرستاد تا به عنوان راهنمای بیرونی و حجت ظاهری دستگیر انسان باشند. حال اگر کسی نخواهد از این کمکهای الهی استفاده کند دیگر تقصیر و کوتاهی از خود اوست. پس این خلقت اگر اجباری باشد ولی دوزخ به سوءاختیار و انتخاب خود اوست و در نظام احسن و عادلانه این انتخاب اوست که وضعیت را تغییر داده است و هیچ بیعدالتی و ظلم نیست.(آلعمران، آیه ۱۸۲)
پس نبایداشکال کرد و گفت چرا خداى تعالى کافر یا جهنمی آفریده؟ او کافر نیافریده، او هر که را آفریده غرض اولى و ذاتیاش این بوده که به سعادت انسانیت نائل آید، البته غرض و اراده ثانوى و عرضیاش هم این است که در شرایط دیگرى از آن سعادت محروم شود، حال اگر عدهاى به اختیار خود، خود را در آن شرایط قرار دادند و از سعادت محروم شدند کوتاهی از خودشان بوده است.
بهنام محمدپور