kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۴۲۲۰
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۱:۳۴

زیبایی‌های عاشورا(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
چگونه می‌توان این کلام پیام‌رسان عاشورا حضرت زینب(س) را که فرمود: «ما رایت الا جمیلا» من جز زیبایی چیز دیگری را ندیدم! توجیه و تفسیر نمود و به زیبایی‌های عاشورا علی‌رغم صحنه‌های دردناک و غمبار آن پی برد؟
پاسخ:
زیبابینی در نوع نگاه است نه دیدنی‌ها
اگر گاهی عظمت در نگاه است نه در چیزی که بدان می‌نگرند، آن‌گونه که برخی گفته‌اند، گاهی هم زیبایی در دید و نگاه انسان است نه در دیدنی‌ها. آنکس که به چشم «نظام احسن» به همه هستی می‌نگرد، از این نگاه، خیلی چیزها هم دیده می‌شود و هم زیبا دیده می‌شود، بستگی دارد تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستی و حوادث بنگریم. زیبابینی هستی و حیات، هم آرامش روح و وجدان می‌بخشد و هم صلابت و پایداری و پایمردی می‌آفریند و هم قدرت تحمل ناگواری‌ها را می‌افزاید.
از این نگاه «عاشورا» همان‌گونه که حضرت زینب(س) فرمود: جز زیبایی ندیدم، آنچه زینب(س) در مقابل طعنه و طنز دشمنان نسبت به این حادثه بر زبان راند «ما رایت الا جمیلا» پیش‌تر آرزوی
امام حسین(ع) بود که در طلیعه این سفر آرزو و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه پیش می‌آید و آنچه اراده خداست خیر برای او و یارانش باشد، چه به صورت فتح و چه به شکل شهادت «ارجوان یکون خیرا ما اراد الله بناء قتلنا ام ظفرنا» آری زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر مکمل یکدیگرند. جلوه‌های زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا بسیار است که در اینجا به اهم آنها اشاره می‌کنیم:
1- تجلی کمال انسانیت
اینکه انسان تا کجا می‌تواند اوج بگیرد و خدایی گردد، و فانی در او شود، در میدان عمل روشن می‌شود. کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال‌جویی و کمال‌یابی او تا کجا است. پرونده آن حماسه نشان داد، که تا چه حد است مقام آدمیت. این نکته برای جویندگان ارزش‌ها بسی زیبا است و معیار!
2- تجلی رضا به قضای الهی
در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام رضا بسی دشوار و ارجمند است. اگر حضرت زینب(س) حادثه کربلا را زیبا می‌بیند، به‌دلیل بروز این شاخص متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهداء و یاران و دودمانش است.
به‌راستی که امام حسین(ع) در میان آنان که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران می‌اندیشید و آن را می‌پسندید، آنچه را جانان پسندد می‌پسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. آن حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می‌کرد: «الهی رضا بقضائک» و خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود. «ارضی بقضاء الله» به قضای الهی راضی باش!
این مرحله از عرفان یکی از بالاترین مقامات عرفانی است، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز در خطبه‌ای فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البیت» رضا و پسند ما خاندان اهل‌بیت(ع) همان رضا و پسند خدا است.
این مبنای جانبازی و عشق حسین(ع) است و زینب کبری(س) این را زیبا می‌بیند و این منطق و مرام را می‌ستاید. آن روز که جان خود فدا می‌کردیم، با خون خود به حسین اقتدا می‌کردیم، چون منطق ما منطق عاشورا بود با نفی خود اثبات خدا می‌کردیم.
3- رسم‌الخط حق و باطل
از زیبایی‌های دیگر عاشورا خط‌کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان‌های «ددمنش» و «فرشته‌خو» است. آری عاشورا یک رسم‌الخط بود.
ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمانان ناب را از مسلمانان‌نمای مدعی با نقاب بازشناساند و پیروان رحمان و جنود شیطان هرکدام در یک‌سو به عیان دیده شدند.
4- تبلور فتح ناب
از زیبایی‌های دیگر عاشورا، مفهوم تازه‌ای از پیروزی است. عده‌ای به غلط پیروزی را تنها در غلبه نظامی و فیزیکی می‌پندارند، و شکست را در مظلومیت و شهادت! عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می‌توان فاتح و پیروز بود و با کشته شدن هم می‌توان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون هم ترسیم تابلوی ظفر میسر است. پس فاتح معرکه کربلا و عاشورا امام حسین(ع) بود، و چه فتح زیبا و نابی!
5- حرکت در مسیر مشیت خدا
زیباترین جلوه این است که انسان یک عمل و حادثه را در بستر مشیت خدا و همسو با خواست خدا ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب(س) و دودمان مصطفی به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهی رقم خورده بود و چه جمالی برتر از اینکه کار گروهی، با جدول مشیت خدا هماهنگ گردد؟!