kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۳۶۹۸
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۳
بررسی قیام 15 خرداد؛ مبدأ تحولات منتهی به انقلاب اسلامی- 43

اعتباری خواندن ارزش‌ها

 

دربارة هویت واقعی انسان و استعدادها و توانایی‌های او دیدگاه های متفاوت و بلكه متضادی مطرح شده است. در یك دیدگاه، انسان موجودی كاملاً آزاد و مستقل انگاشته می‌شود كه برای شناخت سعادتِ خویش و راه رسیدن به آنْ خودكفاست؛ او موجودی است دارای قدرت مطلق، و رها از قید وبند هر گونه تكلیف و الزام خارجی. در دیدگاه دوم، انسان از قدرت شناخت لازم، و نه كافی،‌ برای رسیدن به سعادت واقعی برخوردار، و نیازمند راهنماییِ الهی است. او تحت تدبیر و هدایت قدرتی ماورایی قرار دارد و برای نیل به مقصود نهایی خویش از جانب خدا و به وسیلة پیامبران تكالیف و الزام‌هایی بر عهده دارد.
نگرة نخست از این دو دیدگاه را «انسان‌مداری» یا «اومانیسم» نام نهاده‌اند. این دیدگاه در پایان قرن سیزدهم میلادی در جنوب ایتالیا شكل گرفت و پس از آن به سراسر غرب سرایت كرد؛ و می‌توان گفت یكی ازعناصر اصلی فرهنگ جدید غرب به شمار می‌آید.
عقل‌گرایی و اعتقاد به خودكفایی عقلِ انسانی در شناختِ خود، هستی، سعادت واقعی و راه رسیدن به آن از جمله مؤلفه‌های اساسیِ اومانیسم است. انسان‌مداران بر آن‌اند كه هرچه از طریق عقل بشری قابل كشف نباشد، وجود ندارد، و به همین دلیل، هر امرِ ماورای طبیعی نظیر خدا، وحی، معاد، و فرشتگان را ـ آن‌چنان كه در بینش دینی مطرح است ـ ادّعاهایی اثبات ناپذیر می‌دانند. آنان در بُعد ارزش‌ها نیز معتقدند كه همه چیز از جمله قواعد اخلاقی،‌ ساخته و پرداختة ذهن بشر است.
اومانیست‌ها انسان را موجودی می‌دانند كه آزاد به دنیا آمده و باید از هر قید و بندی جز آنچه خود می‌خواهد رها باشد. او باید آزادی خود را در جامعه و طبیعت تجربه كند و خود به تنهایی بر سرنوشت خویش حاكم باشد. بر این اساس آدمی فقط حق دارد، نه تكلیف، و نتیجة‌ چنین نگرشی آن می‌شود كه ارزش های اخلاقی نیز می‌باید با خواست او تطبیق یابند و تغییرپذیر و نسبی باشند.1
یكی از مكاتب‌ انسان محور، كه امروزه در غرب رواج بسیار دارد «پوزیتویسم» است. آموزه‌های این مكتب، به گونه‌ای فراگیر، در زمینة هر یك از رشته‌های علوم انسانی آثار و نتایجی خاص دارد. پوزیتویست ها معتقدند تنها اموری ارزش علمی دارند كه قابل حس و تجربه باشند. آنان حتی پای از این فراتر نهاده، گزاره‌های غیرتجربی را اساساً بی‌معنا می‌شمارند.
«پوزیتویسم» در زمینة اخلاق مدعی است «خوب» آن است كه مردم آن را «خوب» می‌دانند و «بد» نیز همان است كه مردم «بد» می‌شمارند، و هیچ معیار و ملاكی برای آنچه در میان مردم وجود دارد و آنان می‌پسندند و اعتبار می‌كنند وجود ندارد، و در ورای پسند و اعتبار مردم هیچ‌ چیز دیگری قابل اثبات نیست. آنچه در این باره می‌توان به مثابة واقعیتِ قابل دفاع پذیرفت، تنها همین است كه ارزش‌ها، چیز‌هایی هستند كه انسان ها اعتبار می‌كنند.
اگر به جوامع گوناگون نظر كنیم، و دوره‌های مختلف تاریخ را در نظر بگیریم به این واقعیت پی می‌بریم كه در هر یك از آن‌ها، سلسله‌ اموری خوب تلقی می‌شده‌اند كه «باید» انجام می‌شدند، و نیز مجموعه كارهایی بد قلمداد می‌شده كه می‌بایست همگان از آن ها پرهیز می‌كردند. اما این بد یا خوب شمردن ها، همگی از عواملی اجتماعی، روانی، ... و در شرایط زمانی و مكانی خاصی برمی‌خاستند، و در حقیقت، ‌این عوامل و شرایط بودند كه چنین گرایش هایی را بر می‌انگیختند. این گرایش‌ها خود، ملاك قطعی و ثابتی ندارند و بدین روی ممكن است امروز جامعه‌ای كاری را خوب بداند ولی روزی دیگر در آن جامعه همان عمل زشت تلقی شود، یا در دو جامعة‌ مختلف یك عملِ خاص دوگونه ارزش متضاد داشته باشد. بنابراین خوبی و بدی، ملاكی واقعی و ثابت ندارند، و عوامل و شرایط‌اند كه گرایش های روانیِ خاصی را در مردم ایجاد می‌كنند. این فراگردها قابل فرموله كردن نیستند و رابطه‌ای منطقی نیز میان آن‌ها نمی‌توان برقرار ساخت. اجمالاً می‌توان دید كه احساسی در اجتماعی پدید می‌آید و مردم چیزی را می‌پسندند و آن را محترم شمرده، زیبا تلقی می‌كنند. به همین ترتیب روزی نیز ممكن است در همین زمینه، نظر آنان تغییر كند و آن چیز را ناپسند بشمارند.
گاه نیز در جامعه‌ای بین برخی گروه‌ها اختلاف‌نظر‌هایی پدید‌ می‌آید و میان خواسته‌های آنان تعارضاتی پیدا می‌شود، و در نهایت، بسته به اینكه شرایط اجتماعی بیشتر با كدام یك از این گروه‌ها همراه باشد ممكن است گرایش‌های آن گروه غالب آید و «خوب» تلقی شود، و دیگر گرایش‌ها كنار روند. بنابراین از نظر پوزیتویست ها، هیچ عملی ذاتاً قبیح نیست و خوبی و بدی، ملاك و معیار ثابت و تغییرناپذیری نزد عقل ندارند. از همین روست كه در كشوری همچون كانادا، حدود 40 سال قبل ـ به دلیل رعایت عفت ـ پوشیدن لباس هایی با آستین كوتاه در معابر عمومی، حتی برای مردان جرم محسوب می‌شد؛ اما امروزه در پایتختِ همان كشور، بزرگ‌ترینِ راه‌پیمایی ها در جانبداری از همجنس‌بازی و قانونی كردنِ آن برگزار می‌شود.
به این ترتیب پوزیتویسم اخلاقی، با نسبی‌گرایی مطلق در حوزة ارزش‌ها، تنها معیار خوبی یا بدی را خواست و سلیقة انسان‌ها می‌شمارد. اما باید دید فرهنگ اسلام در این زمینه چه می‌گوید.2
خداوند در قرآن كریم می‌فرماید: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا *فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛3 سوگند به نفْس و آن كسی كه آن را درست كرد؛ سپس پلیدكاری و پرهیزكاری را به آن الهام كرد، كه هر كس آن را پاك گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر كه آلوده‌اش ساخت قطعاً بازنده شد. از آیاتی نظیر آنچه ذكر شد، بر می‌آید كه دیدگاه اسلام در باب خاستگاه اخلاق دقیقاً
برخلاف پوزیتویسم اخلاقی است. اسلام معتقد است خوبی‌های اخلاقی، آثاری واقعی در نفس دارند و موجب رشد و تكامل نفس می‌شوند و استعداد‌های نهفته در آن را شكوفا می‌سازند و آدمی را به هدف آفرینش او نزدیك می‌كنند.
این یك واقعیت است و برخاسته از قراردادهای میان انسان ها و تابع سلیقة آنان نیست. یعنی همان‌طور كه بعضی چیزها واقعاً بدن را بیمار و مسموم می‌كنند، برخی رفتارها حقیقتاً موجب آسیب دیدگی و هلاكت روح می‌شوند و آن را به عذاب و شقاوت و بدبختی و دوری از خدا گرفتار می‌سازند؛ و همان‌گونه كه بعضی غذاها جسم‌ آدمی را توانمند و شاداب می‌كنند، برخی اعمال موجب رشد و تعالی و سُرورِ جان او می‌شوند؛ برای مثال یاد خدا، صداقت، بردباری، سخاوت، و علوم نافع، برای روح انسان همچون غذا هستند و جان آدم بر اثر تغذیه از آن‌ها رشد و نمو می‌كند، و گرایش های پلید و پست حیوانی، مانند شهوت‌پرستی‌ها، خودخواهی‌ها و حسدورزی‌ها، آفت‌هایی خطرناك و كشنده برای روح انسان‌ به شمار می‌آیند. بنابراین از منظر اسلام ـ درست در مقابل پوزیتویسم اخلاقی ـ ملاك خوبی و بدی، یك سلسله امور واقعی هستند كه به سعادت و شقاوت انسان
باز می‌گردند و در نهایت با روحِ خودِ او ارتباط می‌یابند.
 پانوشت ها:
1- برای آگاهی بیشتر در این زمینه مراجعه كنید به: محمود رجبی، انسان شناسی، ص 37 ـ 47.
2- برای آشنایی بیشتر با پوزیتویسم و نقد آن مراجعه كنید به: محمّدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 1، درس 16.
3- شمس (91)، 7ـ10.