نفس نفیسِ جانِ جهان
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
صفحهای از قرآن کریم نیست که وصفی از اهل بیت مکرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خصوصا از علیبنابیطالب علیهالسلام در آن نیامده باشد و این سخن به گزاف نیست.
کتابهای دانشمندان اهل تسنن مملو است از مناقب و فضایل اهل بیت(ع). حتی حجم قابل ملاحظهای از «صحاح ششگانه» که معتبرترین کتب نزد برادران سنی مذهب بهشمار میروند به ذکر فضایل امیرمؤمنان(ع) اختصاص دارد.
از قرنهای اولیه اسلام، دانشمندان فریقین (شیعه و سنی) درصدد بودهاند آیاتی را که در شأن خاندان رسالت(ع) نازل شده است جمعآوری کنند و بدین ترتیب صدها کتاب از مساعی عالمان، پدید آمد که بسیاری از آنها از چپاول روزگار مصون مانده و به دست ما رسیده است.
«شواهد التنزیل» نمونهای معتبر از همین کتابهاست که حاکم حَسْکانی عالم قرن پنجم (متوفای ۴۹۰ هجری) و پیرو مذهب حنفی آن را تأليف نموده است. وی نزدیک به سیصد آیه از قرآن کریم را که در شأن اهل بیت نازل شده در این کتاب آورده و در پایان یادآوری نموده به علت شتابی که در تأليف داشته موفق به جمعآوری همه آیات نازله در فضیلت علی(ع) نگردیده است. نمونههایی از روایاتِ قرآنی که این دانشمند حنفی در منقبت امیرمؤمنان(ع) آورده چنین است:
- رسول اکرم(ص): «إنّ اللهَ أنزَلَ فی عَلیٍّ کَرائِمَ القُرآنِ :خداوند آیات برجسته و عالیقدر قرآن را درباره علی(ع) نازل فرموده است» (ص۵۷)
- ابن عباس: «ما نَزَلَ فی أحَدٍ مِن کِتابِ اللهِ تَعالی ما نَزًلَ فی عَلیٍّ؛ آنچه درباره علی بن ابیطالب(ع) در قرآن ذکر شده درباره هیچ کس نازل نشده است.» (ص۵۲)
- مجاهد: ما أنزَلَ اللهُ فی القُرآنِ آیَهًْ إلّا عَلِیٌ رَأسُها؛ هیچ آیهای از قرآن را خداوند نازل نفرموده مگر آنکه علی(ع) در رأس آن است.» (ص۵۴)
- ابن عباس : هر کجا خداوند خطاب فرموده است: «یا أيّها الّذينَ آمَنُوا؛ای کسانی که ایمان آوردهاید» علی(ع) امیرِ سرافرازِ آن است. خداوند اصحاب پیامبر را عتاب کرده ولی از علی(ع) جز خوبی و فضیلت در قرآن نیامده است (ص۶۴)
- اصبغ بن نُباته: از علی(ع) شنیدم که فرمود آیات قرآن سه بخش است؛ یک سوم آن درباره ما اهل بیت و یک سوم در باب دشمنان ما و یک سوم دیگر در واجبات و احکام و سنن و تمثیلها (ص۵۸)
آری! خداوند در جای جای کتاب عظیم خود از شخصیت بینظیر اهل بیت خصوصا سلطان اولیا امیرمؤمنان عليهالسلام تجلیل به عمل آورده و آنان را ستوده است و چرا چنین نباشد که آن دو، تنها یادگارهای گران و گرامی رسول مهربانی(ص) هستند که در حدیث ثقلین به آن تصریح فرموده است. یکی امام صامت و دیگری قرآن ناطق، هر کدام مبیّن دیگری و هر دو مصون از خطا و لغزش.
آیات تطهیر، ولایت، نجوی، لیلهًْ المبيت، سقايه الحاج، خيرالبریه، صراط مستقیم، نبأ عظیم، علمالکتاب، حبلالله، عروهًْالوثقی، مودّت، کلمات، صالح المؤمنين، راسخون فی العلم، اهلالذکر، انذار، مرج البحرین، سابقون، هل اتی، نور و صدها آیه دیگر هر کدام آینه دار گوشهای از فضایل و شخصیت وصف ناشدنی و درخشان علی علیهالسلام هستند.
با این حال برترین فضیلت مولای متقیان در قرآن، مطابق روایتی که شیخ مفید آورده است، آیه مباهله میباشد:
روزی مأمون از امام رضا علیهالسلام پرسید برترین فضیلت امیرالمؤمنين(ع) که در قرآن به آناشاره شده چیست؟ آن حضرت فرمود فضیلت او در مباهله است. آنجا که خداوند میفرماید: «فَمَنْ حاجّكً فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أبْناءَنا و أبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَكُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهًْ اللهِ على الْكاذِبينَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که درباره عیسی مسیح به تو رسیده باز هم کسانی با تو به ستیز و جدل برخیزند، بگو بیایید ما فرزندان خود را فرا بخوانیم شما فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس و آنان که به منزله جانمان هستند دعوت کنیم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله(و در حق هم نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» (آل عمران/ ۶۱)
پس از نزول این آیه، رسول خدا(ص) امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را که فرزندانش بودند[مصداق کلمه ابناءنا در آیه شریفه] و فاطمه را که مصداق زنان بود[نساءنا] و امیرالمؤمنين(ع) که به حکم خداوند به منزله جانش بود[ انفسنا] فرا خواند. هیچ آفریدهای برتر و گرامیتر از رسول خدا(ص) نیست بنابراین لازم است که هیچ کس از نفس پیامبر برتر و بافضیلتتر نباشد. (الفصول المختاره ص۳۸)
اهمیت ماجرای مباهله در این است که با استفاده از روایات، امتیاز و برتری اصحاب کسا بر همه امت اسلام اثبات میگردد. زیرا با وجود آنکه خداوند از «ابناء، نساء و انفس» به صیغه جمع یاد فرموده و پیامبر موظف بود از هر یک، گروهی از مسلمانان و حداقل سه نفر را به مباهله بیاورد (صیغه جمع در دستور زبان عرب به سه و بالاتر از آن اطلاق میشود) با این حال طبق روایات فراوان و بیمناقشه، هیچکس جز اهل کسا با رسول خدا(ص) همراهی نمیکرد. بدین معنا که با وجود اصحاب جلیلالقدر و همسران گرامی پیامبر اعظم(ص) در مدینه، آن حضرت هیچیک را همتراز و هم شأن آنان ندانست و همراه خود برای مباهله نیاورد. همچنین در آیه شریفه، تعبیر «انفس» که به امیرمؤمنان(ع) صدق میکند حاکی از آن است که آن حضرت در همه صفات با رسول گرامی اسلام همسان و برابر است جز مقام رسالت خاصه که ویژه رسول خداست و هیچکس را در این حریم راهی نیست.
داستان مباهله را از تفسیر کشاف دنبال میکنیم:
هنگامی که پیامبر اکرم(ص) نصارای نجران را به مباهله دعوت نمود آنان پذیرفتند و در خلوت خود به «عاقب» که صاحب اندیشه و بزرگشان بود گفتند نظرت درباره مباهله چیست؟ گفتای گروه مسیحیان! شما میدانید که محمد(ص) پیامبر مرسل است و دین جدیدی پس از پیامبر شما عیسی مسیح(ع) آورده است. به خدا قسم هیچ قومی با پیامبری مباهله نکرد مگر آنکه بزرگ و کوچکشان نابود شدند و اگر شما نیز چنین کنید قطعا هلاک میشوید و چنانچه از مباهله روی گردانید دینتان باقی میماند و خود به سلامت خواهید بود. پس با او مباهله نکنید و به سرزمین خود بازگردید.
فردای آن روز که به وعدهگاه آمدند مشاهده کردند پیامبر اکرم با اهل بیت خود میآید در حالی که حسین(ع) را در آغوش گرفته و دست امام حسن(ع) را در دست دارد، فاطمه(س) از پشت سر آن حضرت و آخر از همه علی(ع) است. پیامبر(ص) به آنان فرمود چون من دست به نفرین بالا بردم، شما آمین بگویید.
اسقف نجران گفت: ای مسیحیان! من چهرههایی را میبینم که اگر دعا کنند، خداوند کوهها را برایشان به حرکت خواهد آورد. پس از مباهله خودداری کنید که نابود خواهید شد و تا روز قیامت بر روی زمین یک نصرانی باقی نخواهد ماند... آنان سرانجام با پیامبر(ص) مصالحه کردند. آنگاه پیامبر(ص) فرمود: قسم به آنکس که جانم در دست اوست، هلاکت و نابودی برای اهل نجران از آسمان آویخته شده بود و اگر با ما در نفرین همآوا میشدند، همگی به گراز و میمون مسخ میگردیدند. تمام بیابان برایشان از آتش شعلهور میگردید و خداوند اهل نجران را نابود میکرد. (تفسیر کشاف/ ۴۳۴)