kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۲۸۹
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۵
به ياد سردار شهيد «محسن حاج بابا»

شهيدي با دو مزار(حدیث دشت عشق)


سال ۳۶ در یکی از خانه‌های محله نیروی هوایی تهران، خانواده حاج‌بابا صاحب فرزندی شدند که نامش را محسن گذاشتند.  زمانی که به خدمت سربازی رفت و بعد از پیام امام خمینی(ره) درخصوص فرار سربازها از پادگان‌ها، جزو اولین سربازانی بود که از خدمت فرار کرد. بعد هم  رفت خیابان ایران و به خدمت امام خمینی(ره) رسید. در همان سال (۵۷) محسن کسی بود که در اسلحه‌خانه نیروی هوایی در پیروزی را شکست و اسلحه‌های آنجا را به دست مردم داد و به بیرون از پادگان منتقل کردند.  در سال ۵۸ در میان ۴۰۰ نفر داوطلب پزشکی نفر چهارم شد اما به پدرش گفت: پدرجان من می‌خواهم پاسدار شوم. پزشکی را هم دوست دارم اما می‌خواهم پاسدار سپاه پاسداران شوم. محسن جزو دانشجویان پیرو خط امام هم بود و بعد اینکه از لانه جاسوسی آمد به سمت پادگان امام حسین(ع) رفت و در آنجا نیز با لباس سبز به جمع عاشوراییان سپاه پیوست. رفت اصلاح و‌تر و تمیز شد و آمد. قرار بود بعد از جلسه و شناسایی برود خواستگاری. گفت من با بچه‌ها می‌روم شناسایی آخر را انجام دهم. می‌خواهم ببینم خودم تحمل و توان دارم که در منطقه حرکت کنم و عملیات صورت گیرد، بعد نیروها و بچه‌های مردم را بفرستم. احمد بیابانی هم همراهش بود و در ماشین به همراه شهید شوندی، سه نفری در٢٢ ارديبهشت سال ١٣٦١پر کشیده بودند.  گلوله توپ به ماشینشان برخورد کرده بود و هر سه نفر تکه‌تکه و سوخته شده بودند.  چند روز بعد تکه‌ای از بدنش را از داخل ماشین جمع کرده بودند که در کنار روستای عظیمیه به خاک سپردند و این شد که حاج‌بابا هم در تهران قبر دارد و هم در غرب. محسن برای همیشه در غرب ماندنی شد!