kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۲۴۹۹
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۱
بررسی اهمیت و نقش «تغافل» در سلامت اجتماعی و تعلیم و تربیت

شتر، دیدی ندیدی

 

فرشته محیطی
در مطلب پیش‌رو نویسنده پیرامون اهمیت اصل تربیتی «تغافل» در ارتباطات فردی و اجتماعی و نقش آن در سلامت افراد جامعه و تربیت انسان‌ها سخن گفته است.
***
چیستی غفلت و تغافل و تفاوت آنها
غفلت در اصل به معنای فقدان التفاف و توجه به امر یا چیز حاضر است؛ یعنی چیزی در برابر انسان باشد، ولی به دلیل مشغله یا امور دیگر از آن غافل باشد و بدان التفاف و توجه نیابد. بنابراین، با سهو، نسیان و خطا فرق دارد. عدم اعتنا نسبت به چیزی و سهل‌انگاری در امری موجب می‌شود تا توجه انسان معطوف به امری دیگر شود و دچار غفلت شود. خدا در قرآن می‌فرماید که آیات الهی در برابرشان است ولی آنان از آن غافل هستند و بدان توجه و اهتمام نمی‌ورزند و بر اساس آن تفکر و رفتار نمی‌کنند.(اعراف، آیه 156)
همچنین خدا فطرت انسانی را به گونه‌ای آفریده است که می‌خواهد معبود خویش را خدا قرار دهد که رب العالمین و رب انسان است؛ اما انسان به آن چیزی که در فطرت اوست و الهامات الهی آن را در درونش تایید و امضا می‌کند، غفلت می‌ورزد و به جای عبادت خدا بنده هواهای نفسانی خویش می‌شود که تجلی و ظهور آن در شیطان پرستی، بت‌پرستی و جن و فرشته پرستی است.(اعراف، آیه 172؛ طه، آیه 50؛ فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23؛ ابراهیم، آیه 22)
در مقابل غفلت‌ها تغافل قرار دارد. تغافل به این معنا است که چیزی را می‌ببیند و از آن غافل نیست و التفات  و توجه دارد، اما به روی خود نمی‌آورد گویی از آن غفلت دارد و متوجه‌اش نیست.  پس تغافل به معنای نادیده انگاشتن، چشم‌پوشی عمدی و خود را به غفلت زدن است.(تاج العروس، زبیدی، ج 15، ص 547؛) در مقوله امر به معروف و نهی از منکر لازم است تا گاه نسبت به اموری تغافل کرد؛ زیرا التفات و توجه به آن موجب می‌شود تا امری عادی سازی شود و شخص به گمان اینکه هر کاری را می‌تواند بکند و قبح عمل ریخته شده است، به ادامه و بلکه تشدید و افزایش آن ترغیب شود. بنابراین، تغافل(چشم پوشی)، یکی از روش‌های قابل توجه در ساحت تعلیم و تربیت است. تغافل درعلم اخلاق نیز به معنای این‌ است که انسان‌ها در برابر برخی از‌اشتباهاتی که از دیگران انجام می‌گیرد - اما این‌اشتباهات سهوی‌اند یا از نوع خطاهایی هستند که هنوز به مرز جُرم و گناه سنگین نرسیده‌اند- تغافل و چشم‌پوشی کنند و خود را به غفلت بزنند.(اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 2، ص 332)
انسان‌های غیر معصوم، در طول زندگی خویش، کم و بیش، عمدی یا سهوی مرتکب‌‌اشتباهات کوچک و بزرگ می‌شوند و کمتر کسی یافت می‌شود که مرتکب‌اشتباهی نشود یا خود را مصون از آن بداند. از سوی دیگر، خُرده‌گیری و بازخواست از دیگران درباره‌اشتباهات سهوی یا خطاهایی که هنوز به مرز جُرم و گناهی سنگین نرسیده چندان خردمندانه و پسندیده نیست و در این‌گونه موارد، عقل و شرع بر چشم‌پوشی و گذشت، نظر دارند. اینجاست که تغافل معنا پیدا می‌کند که در این مواقع، تغافل و چشم‌پوشی و خود را به غفلت زدن در برابر این نوع از خطاها و‌اشتباهات دیگران، لطیف‌تر و سازنده‌تر از عفو و گذشت است.
تغافل مثبت و تغافل منفی
با نگاهی به مباحث مطرح شده در تغافل می‌توان گفت که «تغافل» هیچ منافاتی با امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد سازنده ندارد؛ زیرا «امر به معروف و نهی از منکر» مربوط به واجبات و محرمات است (که آشکارا زیر پا گذاشته می‌شود) که این موضوع از محدوده «تغافل» بیرون است؛ در حالی که انتقاد سازنده مربوط به اموری است که در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظه‌ای دارد، همچنین «تغافل» مربوط به امور جزئی و کم ارزش و یا عیوبی است که مصلحت در آن است که پنهان بماند.(همان، ج 2، 366)
تغافل مثبت؛ یعنی اینکه انسان، چیزهایی را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است؛ به دیگر سخن؛ فردی خود را نسبت به مسئله‌ای که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهی و بی‌اطلاعی بزند و با بزرگواری از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروی دیگران شود.(همان، ص 363)
هر کس عیب یا لغزشی دارد، لذا سعی دارد تا مردم آن‌را ندانند؛ ولی گاهی افراد هوشمند از آن آگاه می‌شوند. «تغافل» در این‌گونه موارد، در حقیقت یک نوع‌ عیب‌پوشی است که جز در موارد امر به معروف و نهی از منکر، آن هم به صورت محرمانه و لطیف، بسیار پسندیده است. اگر در مواردی پرده‌دری شود و آبرو و حیثیت‌اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه می‌شوند و طبق منطق «من که رسوای جهانم، غم دنیا سهل است» رسوایی را مجوّزی برای گناه می‌شمرند و اگر پرده حیای گنهکاران دریده شود، دست به هر کاری می‌زنند؛ پس در اینجا جز با «تغافل» نمی‌توان جلوی این پدیده شوم اجتماعی را گرفت. اما تغافل منفی امری نیست که دین آن را تجویز کند؛ زیرا برخی از مواقع «تغافل و چشم‌پوشی در امور زندگی، مایه بدبختی است. اگر انسان، واقعیت‌ها را بداند و باور داشته باشد که زندگی دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهی است که باید از آن بگذرند و به سرایی دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف ناپذیری است و هیچ اعتباری به قدرت‌ها و ثروت‌های مادی نیست؛ ولی با این‌حال، چنان از کنار این مسائل بگذرد که گویی هیچ چیزی نمی‌داند و نمی‌بیند، این تغافل منفی است که آثار زیان‌بارش از «غفلت» هم بیشتر است؛ زیرا، غافلان، ناآگاهانه به دام حوادث گرفتار می‌شوند؛ اما «تغافل کنندگان» با آگاهی در این دام قدم می‌گذارند که مسئولیت الهی‌اش بیشتر و نکوهش مردم درباره آن شدیدتر است.(همان)
انسان با تغافل می‌تواند سطح صبر و آستانه تحمل خویش نسبت به رفتار دیگران را به عالی‌ترین آن برساند که سطح بردباری و حلم است. در روایت است که هیچ بردباری چون تغافل نیست.(غرر الحکم، آمدی، ص 769)
 همچنین معصوم (ع) می‌فرماید: «قدر و منزلت خود را با تغافل و چشم‌پوشی نسبت به امور پست و کوچک بالا برید... و زیاده از اموری که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیب‌جویان شما زیاد می‌شوند... و با چشم برهم نهادن، از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید».  (تحف العقول، حرانی، ص 224)
 از این حدیث و بعضی از احادیث دیگر، به خوبی موارد «تغافل» روشن می‌شود و نشان می‌دهد که مربوط به امور مهم و سرنوشت ساز زندگی نیست، بلکه مربوط به امور جزئی و کم اهمّیّت است که در زندگی هر انسانی پیش می‌آید. طبیعی است اگر تغافل بیش از حد در امور اجتماعی و مدیریتی به سوءاستفاده طرف مقابل بینجامد، دیگر نمی‌توان آن‌را یک ویژگی مثبت برشمرد، بلکه شاید نشانی از ضعف فرد ارزیابی شود. باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر دارای درجات و مراتبی است که یک مرتبه از آن به تغافل و چشم‌پوشی توجه می‌دهد، به این معنا که انسان چیزی را بداند و از آن آگاه باشد، ولی با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد، و به صورتی وانمود کند که از آن عمل نا آگاه و بی اطلاع است. این عمل اگر بجا و در مورد صحیح انجام پذیرد از نظر اخلاقی بسیار پسندیده و ممدوح است. در زمینه برخی از انحراف‌های جزئی و شخصی لازم است آگاهی‌های خود را به رو نیاوریم و خویشتن را غافل نشان دهیم تا پرده حیا، گناهکار پاره نشود و در عمل ناروای خود جدی و جسور نگردد. به عبارت دیگر این اصل و این مرتبه می‌گوید: در امور زندگی و ارتباطات اجتماعی نباید کور باشیم ولی در بعضی از مواقع باید چشم‌های خود را ببندیم.
تغافل رسول اکرم(ص)
در مورد این مساله روایات متعدد و فراوان و اعجاب‌انگیز وجود دارد که ذهن را مدهوش و قلب را مشغول خود می‌سازد و این خود گواه صادقی است که این مساله جایگاه اساسی و رفیعی در مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد که متاسفانه از آن غفلت شده است.
حضرت رسول (ص) خود یکی از نمونه‌های بزرگی هستند که به این مساله اهمیت داده و به آن عمل می‌کردند. منافقان درغیاب حضرت رسول (ص) زیاد بدگویی می‌کردند و با سخنان ناروای خود آن حضرت را بسیار آزار می‌دادند، پیامبر گرامی (ص) از زشت گویی‌های آنان نیک آگاه بودند ولی تغافل می‌کردند و به روی خود نمی‌آوردند. گاهی به منافقان خبر می‌رسید که بدگویی‌ها و سخنان زشت شما به نبی اکرم (ص) رسیده است، آنها برای آنکه چاره‌جویی کنند و خویشتن را از شک مصون دارند حضور پیامبر مشرف می‌‌شدند و گفته‌های خود را نفی می‌کردند، حضرت با اینکه می‌دانستند آنها دروغ می‌گویند ولی ظاهرا سخنانشان را می‌پذیرفتند، بعد هنگامی که منافقان دور هم جمع می شدند، می‌گفتند
«هواذن» یعنی حضرت رسول (ص) سر تا پا گوش و زودباور است، هرچه ما می‌گوییم می‌پذیرد، در حالیکه ما دروغ می‌گوییم، آیه ذیل در همین رابطه نازل شد، خداوند می‌فرماید:
« از آنان کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند او زود باور است.» بگو : «گوش خوبی برای شما است، به خدا ایمان دارد و سخن مومنان را باور می‌کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند رحمتی است. کسانی که پیامبر خدا را آزار می‌رسانند عذابی پردرد {در پیش} خواهند داشت.»(توبه، آیه 61)
براساس آموزه‌های قرآن، انسان در تعاملات اجتماعی می‌تواند براساس عدل تقابلی برخورد کرده و جزای بدی را با بدی و نیکی را با نیکی بدهد(بقره، آیه 194؛ الرحمن، آیه 60) یا آنکه از شیوه احسان عفوی بهره گیرد و خطا و گناه دیگری را که قابل بخشش است، ببخشد (بقره، آیه 237) یا آنکه بر اساس روش احسان ایثاری و اکرامی عمل کند و حتی از حق مورد نیاز و اختصاصی خویش بگذرد و به دیگری ببخشد که این مقام را مقام اهل کرامت می گویند.(حشر، آیه 9؛ انسان، آیات 8 و 9)
از نظر امیرمومنان علی(ع) تغافل کردن نسبت به برخی از رفتارهای اجتماعی دیگران، از رفتارهای شریف اهل اکرام است؛ چنانکه ایشان می‌فرماید: اشرف اخلاق الکریم تغافله عما یعلم؛ یکی از شریفترین کارهای شخص بزرگوار، غفلت کردن اوست از چیزی که می داند. (غررالحکم، آمدی، ج 2،  شماره 3256.)
همچنین امام علی(ع) می‌فرماید که تغافل موجب آرامش شخصی است و انسان برای آنکه در زندگی کمتر با مشکل روانی مواجه شود، می‌بایست تغافل ورزد. ایشان می‌فرماید: من لم یتغافل عن کثیر من الامور تنقصت عیشته؛ کسی که در بسیاری از کارها تغافل نکند، زندگی بر او ناگوار می‌‌شود. (میزان الحکمه حدیث 14920)
امام علی(ع) تغافل را از مصادیق خردورزی دانسته و می‌فرماید: «إن العاقل نصفه احتمال و نصفه تغافل؛ شخص عاقل نیمی از او صبر و تحمل و نیم دیگر او تغافل است.»(میزان الحکمه حدیث 14915)
سلامت اجتماعی نیز در گرو تغافل اجتماعی است؛ چنانکه امام صادق(ع) می‌فرماید: صلاح حال التعایش و التعاشر ملأ مکیال ثلثاه فطنهًْ و ثلثه تغافل؛ فضای معیشت ومعاشرت در صورتی سالم و صالح می‌شود که مانند پیمانه‌ای با دو سوم زیرکی و یک سوم تغافل پرگردد.( میزان الحکمه حدیث 14923؛  تحف العقول ص 264)