فیلم «آقای اصغر، اکبرمن» چگونه ساخته شد؟
زهرا قربانی
فیلم مستند «آقای اصغر، اکبر من» به شخصیت شهید اصغر پاشاپور میپردازد. احمد عبدالرحیمی تهیهکننده، مستندساز و کارگردان این مستند، بیشترین اطلاعات را از زندگی حاجاصغر در سوریه دارد. عبدالرحیمی همان است که ویدئوی معروف حاجقاسم خطاب به اصغر را ثبت کرده که شهید سلیمانی به حاجاصغر میگوید: «بابا آقای اصغر زشته! تو یا نباید من رو بیاری اینجا، من رو میخوای بترسونی از دو تا گلوله؟» روزی که توفیق حضور در منزل همسر شهید پاشاپور را داشتم، آقای عبدالرحیمی هم در آن محفل حضور داشت و من هم برای اینکه بیشتر از شخصیت شهید پاشاپور اطلاعات کسب کنم و جزئیات مستندسازی از مناطق درگیر جبهه مقاومت را بدانم، از ایشان درخواست کردم تا گفتوگویی را با کیهان داشته باشد و آقای عبدالرحیمی هم با روی باز، این پیشنهاد را قبول کردند. در این گفتوگو همچنین ناگفتههایی از شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید پاشاپور و رزمندگان جبهه مقاومت را تقدیم نگاه شما میکنم.
ابتدا از خودتان بگویید.
احمد عبدالرحیمی هستم، متولد بهمن 1352 در تهران.هنر را با خوشنویسی از دوره دبیرستان آغاز کردم و بعدها سراغ تذهیب رفتم. به مرور زمان عکاسی، فیلمبرداری و مستندسازی را هم در کارنامه هنریام اضافه کردم.
کارگردانی و مستندسازی را از چه سالی و با چه اثری شروع کردید؟
نوزده ساله بودم که به عنوان خوشنویس در دفتر مقام معظم رهبری مشغول به کار شدم. آن زمان بعضاً بهصورت تفریحی، عکاسی و فیلمبرداری هم میکردم. اگراشتباه نکنم سال 75، حضرتآقا دیداری با مفتیهای اهلسنت داشتند. در آن مقطع، دفتر تیم فیلمبرداری ثابتی نداشت که بخواهد سریع کار تصویربرداری را انجام دهد. دوستان میدانستند که من سررشتهای در این کار دارم، فیلمبرداری را به من سپردند. طبیعتا برای خودم سخت بود که اولین کارم را در چنین شرایط مهمی انجام دهم. آن دیدار تقریبا یک ساعت طول کشید و مجموعه از کارم استقبال کرد و همان شب، فیلم بدون مونتاژ در تلویزیون پخش شد. از آن روز توفیقی حاصل شد که کار فیلمبرداری را در دفتر مقام معظم رهبری ادامه دهم.
مستندسازی را با چه اثری آغاز کردید؟
اولین مستند خارج از مجموعه را سال 80 تولید کردم و تاکنون بیش از 170 مستند در زمینههای مختلف ساختهام اما بیشتر آثارم در حوزه مقاومت است.
درباره فعالیتهای اخیر و دشواریهای کار مستندسازی در سوریه بفرمایید.
در سالهای اخیر برای تهیه مستند توفیقی دست داد که در سوریه حضور داشته باشم. برای آنکه شخصی خودش را به دل جنگ برساند مراحل مختلفی را باید طی کند. در طی همین مراحل عدهای هم ریزش میکنند. برای من هم مانند دیگران، یکسری افکار پیچیده پیش میآمد اما به مسیری که انتخاب کردهام، مطمئن بودم. ضمن اینکه با چنین جوی ناآشنا نبودم، خودم فرزند شهید هستم و دقیقا در سن پدرم به میدان جنگ رفتم. سفر به مناطق جنگی با سفرهای دیگر بسیار متفاوت است. در فرودگاه امام خمینی(ره) که میرفتم و گیت دمشق را میدیدم به این فکر میافتادم که خیلیها از این گیت عبور کردهاند و دیگر بازنگشتهاند. حتی ادبیات خلبان هواپیمای تهران- دمشق هم متفاوت بود و میگفت: «سلام بر مدافعینحرم و التماس دعا از همه شما» سپس هواپیما را به مقصد هدایت میکرد و در نزدیکی فرودگاه دمشق، هواپیما را با چراغهای خاموش به زمین مینشاند.
آن موقع همین که دمشق میرسیدیم، کاغذی به دستمان میدادند که وصیتنامه خود را بنویسیم تا اگر شهید شدیم، نیروها بدانند که خبر شهادت را به چه کسی بدهند. البته این را هم عرض کنم که افرادی در خط مقدم جنگ بودند که روی خوشی به دوربین ما نشان نمیدادند و موانع و مشکلاتی را برایمان بهوجود میآوردند.
آیا در منطقه با کسانی همراه بودید که بعدا شهید شده باشند؟
بله. شهید حمید سیاهکالی مرادی، شهید علیرضا جیلان، شهید غلامرضا لنگرودی، شهید اصغر پاشاپور و چند شهید دیگر.
چه شد سراغ حاجاصغر پاشاپور رفتید و مستند «آقای اصغر، اکبر من» را ساختید؟
اشتباهی که دوستان دچارش میشوند این است که فکر میکنند فیلمهایی که من از سوریه گرفتم برای تهیه مستند اصغر بوده است. در حالی که تمامی تصاویری که من از حاجقاسم و حاجاصغر در این مستند ثبت کردم اتفاقی بود و هیچیک از آنها در آن مقطع، سوژه من نبودند. بنده از طرف مركز مستند حقيقت مأمور شده بودم که از فعالیتهای بچههای مقاومت مستند بسازم اما با توجه به جایگاه و فعالیتی که اصغر در سوریه داشت، پس از شهادتش تصمیم گرفتم از این فعالیتها مستند بسازم.
نام مستند را چگونه انتخاب کردید؟
از یک مقطعی حاجقاسم برای آنکه عظمت و بزرگواری حاجاصغر را نزد خود و دیگران نشان دهد، در جلسه فرماندهان خطاب به دوستان اصغر میگفت: «اصغر، اکبر من است و از این پس اکبر صدایش کنید». بر اساس همین نامگذاری، نام مستند را هم «آقای اصغر، اکبرمن» انتخاب کردیم.
لطفا از مراحل کارتان در مورد مستند حاج اصغر بیشتر بگویید.
کار حاجاصغر تقریبا پس از شهادتش شروع شد و تا 31 شهریور 99، ما کار تحقیقات را انجام دادیم و در 31 شهریور در روز تولد حاجاصغر، کار فیلمبرداری را آغاز کردیم. اواخر آذر ماه فیلمبرداری در تهران به پایان رسید و فیلمبرداری در سوریه را شروع کردیم. 12 روز قبل از سالگرد شهادت اصغر، مستند آماده شد.
اصغر پاشاپور را چطور دیدید؟
اصغر در طی حیاتش مدام در حال پیشرفت و ترقی بود و همیشه سعی داشت کارهایش را گمنام انجام دهد. او با درجه ستوان دومی فرمانده لشکر قمر بنیهاشم در سوریه شد. سپس فرمانده قرارگاه سوریه و در سال 96 به عنوان بهترین فرمانده جبهه مقاومت در سوریه انتخاب شد. خیلیها بهخاطر همین پیشرفت و ترقی به اصغر حسادت و برایش مزاحمت ایجاد کردند؛ مثلا در سال 95 برای آنکه اصغر دیگر به سوریه نرود پاسپورتش را پاره کردند اما نتوانستند جلوی او را برای رفتن بگیرند. سال 97 حاجقاسم متوجه میشود که اصغر به خاطر این موضوع، دو سال است که برای دیدن خانوادهاش به ایران نرفته است برای همین اصغر را با خودش به ایران آورد اما هنگام اعزام به سوریه، اجازه ندادند که اصغر سوار هواپیما شود که حاجی دست اصغر را میگیرد و میگوید: «من یا با اصغر میام و یا بدون اصغر سوار هواپیما نمیشوم». همه ما میدانیم حاجقاسم کسی نبود که ارزش و جایگاه بیجا برای کسی قائل باشد یا با کسی رودروایسی داشته باشد، پس اصغر لیاقتش را داشت. اصغر هفت سال در سوریه بود و حاجی برای ارتقای درجهاش، سرداری را در نظر گرفته بود اما با شهادت حاجقاسم این موضوع هم بلاتکلیف ماند. به نظرم هر چه از اصغر بگویم کم است.
لطفا ادامه بدهید و از فعالیتهای شهید پاشاپور در جبهه مقاومت بیشتر بگویید.
فعالیتهای شهید پاشاپور در جبهه مقاومت بهگونهای بود که علاوهبر رسیدگی به خانواده رزمندگان و رساندن تجهیزات به بچههای مقاومت در نقاط مختلف سوریه، به فکر رزمندگان یمن هم بود و برای آنها هم با روش خاص خودش تجهیزات میفرستاد. اما اوج خدمتش در سوریه بود و همین امر باعث شد که اصغر جایگاه خاصی در میان سوریها پیدا کند و سوریها هم برای قدردانی از زحمات او، از دستگاه قضایی درخواست کردند که به اصغر حق شهروندی اعطا کنند که آنها هم قبول کردند.
از شهید اصغر پاشاپور نکتهای مانده که بخواهید بگویید؟
من از دوستان اصغر شنیدم که روزی حاجقاسم پس از آزادسازی حلب، اصغر را خواست و با هم خصوصی صحبت کردند. آنجا حاجقاسم به اصغر گفته بود که «من شهادتم را از حضرت زهرا سلامالله علیها گرفتهام، منتها زمانش را به خودم واگذار کرده است». که اصغر به حاجی میگوید: «توروخدا حاجی نگو، ما به شما خیلی نیاز داریم». سپس اصغر ادامه میدهد: «حاجی اگر رفتی، نگذار تا چهلمت بمانم». که همین هم شد. درست یک ماه پس از شهادت حاجقاسم، اصغر به شهادت رسید.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
مدتی است به رزمندگان و علاقهمندان در جبهه مقاومت، دورهها و کارگاههای آموزشی در حوزه عکاسی، فیلمبرداری و مستندسازی برگزار میکنم.