kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۹۷۸۱
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۲
مروری بر کتاب «همیشه منتظر»

دل داند و مـــن...




حبیبه توکلی
خاطراتمان‌ را مرور کردم:...لابه‌لای ورق‌های کتاب‌های درسی‌ام نوشته بودم:‌اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من / دل من داند و من دانم و دل داند و من... به دهانم عسل گذاشتی و یک‌باره صدای هلهله و کف زدن برخاست... باهم در سرمای زمستان توی خیابان‌ها با موتور قرضی دوستت چرخ می‌زدیم... داخل اتاقِ بخش زنان به هوش آمدم و تو با یک دسته گل بالای سرم ایستاده بودی... دوتایی روی تلی از خاک به تماشای غروب نشسته بودیم و با دوربین، خط مقدم را نشانم دادی... موقع عقد مجتبی و ندا، و لحظه‌ای که گل سرخ را از توی سجاده برداشتی و دادی دستم...
این‌ها بخشی از کتاب «همیشه منتظر» است. این کتاب روایت همسر سرتیپ پاسدار، شهید مدافع حرم محسن قاجاریان، است که مریم عرفانیان مصاحبه و تدوین آن را بر عهده داشته است.
شهید قاجاریان متولد سال 1341 در نیشابور بود که با شروع جنگ تحمیلی، به‌عنوان بسیجی در جبهه‌ها به دفاع از میهن پرداخت. وی با توجه به لیاقت و شایستگی در سال 1365 به‌عنوان فرمانده گردان منتصب گردید و مأموریت خود را به‌عنوان یکی از فرمانده گردان‌های مقتدر لشگر 21 امام رضا(ع) در مناطق عملیاتی با موفقیت به انجام رساند. وی با داشتن حدود 80 ماه جبهه و 25درصد جانبازی کارنامة بسیار درخشانی از خود بر جای گذاشت و در سال‌های اخیر با عنایت و توجه ویژه‌ای که به سرکشی از خانواده‌های محترم شهدا، جانبازان و ایثارگران داشت و خصوصاً با برگزاری یادواره‌های متعدد شهدا در سطح شهرستان، «سردار یادواره‌ها» لقب گرفت. ضمن اینکه به حضور پررنگ سپاه در مناطق محروم و محرومیت‌زدایی توجه ویژه‌ای داشت.
همچنین در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:
دیوار و سقف خانة بی‌بی خراب‌شده و قسمتی از آن ریخته بود. بعد از پرس‌وجو خواستی آنجا را تعمیر کنی. با رابط روستا تماس گرفتی تا آجر، سیمان و بنا آوردند. آخرش با کمک‌هایی که جمع کردی و خودت گذاشتی، در همان مکان قبل، خانه‌ای جدید و کوچک برای بی‌بی ساختی. بعد هم یک سری وسایل ضروری زندگی مثل یخچال، فرش، تخت، تشک، چراغ والر، تعدادی ظرف و قابلمه، چند کیلو گوشت، برنج و خوراکی‌های دیگر تهیه کردی و بردی خانه‌اش. هر زمان به بی‌بی سر می‌زدی، مقداری خوار بار و مواد غذایی برایش می‌بردی.
هرسال، ماه رمضان که تمام می‌شد، می‌گفتی: «فطریة به بی‌بی تعلق می‌گیره.» فطریة خواهر و برادرها و خانوادة ما را جمع می‌کردی تا بدهی به او. بی‌بی هم تو را مثل پسرش دوست داشت.
شهید قاجاریان در اجرای مأموریت‌های محوله در دفاع از حریم اهل‌بیت(ع) همت و توجه ویژه‌ای داشت و با سرکشی از خانواده کارکنان اعزام‌شده از آنها دلجویی می‌نمود. با توجه به‌اشتیاق به حضور مستقیم در دفاع از حرمین، در آخرین مأموریت در دفاع از حرم زینب (سلام‌الله علیها) به آرزوی دیرینه خویش رسید و 14 بهمن‌ماه 1394به جمع یاران شهیدش پیوست.
 نظر حاج قاسم سلیمانی دربارة شهادت ایشان در کتاب اینگونه بیان‌شده است:
حاج قاسم سلیمانی با بی‌سیم تماس گرفت. پرسید: شما گفتی‌تانک بفرست؟
گفتم: آره. اینجا یه کم وضعیت به‌هم‌ریخته است...
پرسید: مگه کجایین؟
گفتم: اینجاییم دیگه.
حاج قاسم گفت: شما اونجا چه می‌کنی؟ زود پا شو بیا پیش من.
گفتم: اگه از اینجا سالم برگشتیم، می‌آم خدمت تون.
حاج قاسم پرسید: چی شده؟
گفتم: آقای قاجاریان شهید شد.
حاج قاسم با آه کش‌داری گفت: خوش به حالش!