درسهای مناظره برای انتخاب اصلح (نگاه)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
ریاستجمهوری یک امانت است. بلکه ودیعهای گران و خطیر که ملت در هر دوره چهار ساله به اهلش میسپارد. حجم عظیم اختیارات و وظایفِ رئیسجمهور، وی را به عنوان شخصیت اول اجرایی در رأس مدیریت کشور نهاده است. مدیریتی برای حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران عزیز.
رئیسجمهور بهجهت ویژگیهای ممتاز و صفات منحصر به فرد خود در شمار نخبگان برجسته کشور قرار دارد: توان بالای مدیریتی - برخورداری از هوش وافر در تشخیص مسائل - قدرت تصمیمگیری در بحرانها - درک فوقالعاده از وضعیت کشور و شناخت استعدادهای بالقوه آن - داشتن روحیه مشورت و نقدپذیری - انگیزه قوی برای خدمت - خستگیناپذیری و توانمندی جسمی و روحی - راستگویی - پاک دستی و...
انتخاب رئیسجمهور، سهلِ ممتنع است. یعنی از یک سو انتظار میرود که با وجود ملاکهای بدیهیِ گزینش، فرآیند یک انتخاب درست و بیشائبه طی شود. اما از سوی دیگر غبار فتنه و آشوب، دروغ و تزویر و تهمت و افترا آنچنان کار را بر طبقاتی از جامعه دشوار میسازد و قضاوت را پیچیده میکند که حتی «مسلّمات» نیز قابلِ «تردید» میشوند. در این شرایط چیرگی با دروغگویان است؛ افتراها و شایعاتشان نقل مجالس میگردد و رونق از بازار حقایق رختمیبندد.
در تاریخ اسلام میتوان حکومت شام را نمونه کامل تزویر در تقابل با امیرمؤمنان(ع) دانست. معاویه با تیره و تار کردن فضا علیه آن محبوب خدا و رسول(ص) کار را بهجایی رسانیده بود که شامیان بهعنوان فریضهای مؤكد، در قنوت و تعقیبات نمازِ خود آن حضرت را لعن میکردند. تاریخ انقلاب اسلامی نیز شاهد ترور شخصیتهای فراوانی میباشد که به یقین مصداق برتر آن شهید مظلوم دکتر بهشتی است. حجم افترا و بهتانهای ناجوانمردانه منافقین و بنیصدر خائن به آن عزیز چنان بود که بهای سنگین خنثی کردن آنها جز با ریختن خون او میسّر نشد.
مناظرات سهگانه نامزدهای ریاستجمهوری با همه نقاط ضعف و کاستی، اما گویا و رسا و سرشار از صحنههای عبرتانگیز بود. این مناظرهها را میتوان میدان رویارویی دو تفکر و دو رویکرد شمرد: تقابل ادب و بیادبی، اخلاق اسلامی و اخلاق غربگرایانه، دریا دلی و تُنُکحوصلگی، انگیزه خدمت و روحیه قدرتطلبی، افتادگی و بیشرمی، گذشت کریمانه و عصبیت جاهلی، جوانمردی و ناجوانمردی، راستی و دروغ، شفافیت و پنهان کاری و.. مدارا و خشم.
در این مناظرات، تعدادی از نامزدها بر ارائه برنامه و راهکارهای برون رفت از معضلات موجود تأكيد داشتند و گاه با بیان عملکرد ضعیف دولت کنونی آن را به نقد میکشیدند. اما عده دیگر با کارنامه تهی و فقدان برنامه، حملات توپخانهای وسیعی را برای تخریب یکی از کاندیداها آغاز کردند. آنان با همه تجهیزات لازم، پا به میدان گذاردند و ابزارهایی مانند: حمله، افترا، مظلومنمایی، حرکات نمایشی، فرار به جلو، جوسازی و عوامفریبی را بهموقع بهکار گرفتند.
آنان با ایجاد شائبههایی مانند شش کلاس سواد، نداشتن دو کلاس سواد اقتصادی، سندروم پست بیقرار و... حملات تخریبی خود را آغاز کردند و از همان ابتدا به جای پاسخگویی و برعهده گرفتن مسئوليت لااقل گوشهای از شرایط نابسامان جامعه، در کسوت مطالبهگر ظاهر شدند. این دو نامزد به خوبی میدانستند که در آنسو نجابت و کرامت و آزرم را در مقابل خود دارند. میفهمیدند رقیب، هرزهدرا، فحاش و انتقامجو نیست و در برابر تندخویی و عصبیت، صبورانه سکوت میکند. باور داشتند که او اسناد غیرقابل انکاری از ترک فعل و کوتاهیهایشان دارد که رو نمیکند. اما این همه، آنان را به انصاف و صلاح و سَداد بازنگردانید بلکه جریتر ساخت تا همصدا و همسو با رسانههای دشمن، حملات ناجوانمردانه خود را تند و تیز پی گیرند.
آنها از زنان و جوانان نام بردند، برای جلب آرا به دفاع از معتادان و... پرداختند و سنگ اقشار محروم جامعه را به سینه زدند بیآنکه بدانند مشکلات این اقشار چیست و چه دردی آنان را از رمق انداخته است. آنان با تعبیر پیامک وحشت! (پیامک حجاب نیروی انتظامی) از دغدغه خود پرده برداری کرده و با بیان اینکه «پلیس، جوانانی را که در پارک آب بازی کنند، دستگیر میکند و با این عمل نخبگان فرار میکنند!»، اوج ابتذال در سخن و انحطاط دغدغه یک رئیسجمهور را اظهار داشتند. باید از این نامزدی که فهم یک ملت را به سخره گرفته است پرسید: کجا و چه وقت پلیس، جوانانی را که مشغول بازی و تفریح بودهاند دستگیر کرده است؟ و اساسا چه ارتباطی بین این عمل و فرار نخبگان وجود دارد؟ واقعیت این است که این دو نامزد در مناظرات نشان دادند از درک بدیهیترین مشکلات جامعه عاجز هستند. همدردی آنان با مردم آنچنان ناشیانه است که سخن ملکه فرانسه در قحطی این کشور را تداعی میکند آنجا که گفته بود مردم اگر نان ندارند، بیسکویت بخورند!
بدون تردید دغدغههای نخ نمای این دو کاندیدا ادامه همان عوامفریبیهای دولت تدبیر در سال ۹۲ و ۹۶ است که دوگانه سرهنگ و حقوقدان را مطرح نمود و موضوعاتی چون ربنای شجریان، برگزاری کنسرت و ورود زنان به استادیومها را در دستور کار قرار داد. آنها بدون آنکه حریمی برای خود قائل باشند سخنان دو پهلو زدند؛ از شائبه مهندسی انتخابات گفتند و حمایت نظام از یک فرد خاص را القا نمودند. این دو بارها حلقوم اپوزیسیون شدند، حاکمیت را به چالش کشیدند و از رسانه ملی منافع ملی را به قربانگاه بردند. از دولت سوم خاتمی و ادامه مسیر او حکایت نمودند بیآنکه متعرض نقش وی در فتنه ۸۸ شوند. او که با وجود اعتقاد به عدم تقلب در انتخابات، هرگز حاضر نشد آن را رسانهای کند و با سکوت مرگبار خود به فتنه دامن زد و هشت ماه کشور را در آتش فتنه قرار داد. او که با کمال بیمسئوليتی در سال ۹۶ از مردم خواست رأی خود به روحانی را تَکرار کنند اما هیچگاه عواقب آن را نپذیرفت و مسئوليتگریزانه در پیشگاه ملت عذرخواهی نکرد.
دولت تدبیر و امید در طول هشت سال، زمان را از دست داد، فرصتسوزی کرد و سرنوشت یک ملت را به موضوعاتی واهی چون برجام و FATF گره زد. هشت سال تزریق فقر و نومیدی، هشت سال وعدههای دروغ و کنشهای منفعلانه، هشت سال ریشهکن کردن صنعت و کشاورزی و... بیبرنامگی و بیصلاحیتی. با این وجود در واپسین روزهای عمر خود هنوز هم درصدد دفاع از کارنامه خالی و عملکرد ناصواب خویش است گویی واژهای به نام عذرخواهی و حلالیتطلبی در قاموس وی راه ندارد.
در مناظرات انتخاباتی نیز نامزدهای همسو با دولت اینگونه بودند؛ فرصتسوز وگریزان از پاسخگویی! آنان بهجای اثبات خود دیگران را تخریب کردند و سپس مدعی شدند که به ما اجازه داده نشد از برنامههای خود بگوییم! تهمت و افترا زدند و اظهار مظلومیت نمودند، آشوب به پا کردند و ادعای اصلاح جامعه را داشتند. ایجاد تردید در پاکی نهادهای نظام کردند و خود را خادم نظام خواندند، به زشتترین شیوههای تبلیغی رو آوردند و خود را مقبول اقشار مختلف مردم جا زدند.
با این وجود بسیاری از حقایق بر مردم فهیم و نقاد ما آشکار شده است. «بیبرنامگی» «بیاخلاقی» به وضوح نشان داد که مدعیان اصلاحات دستشان از همیشه خالیتر است.