سلوك الهي (درآمدي بر عرفان عملي)-2
اخلاق؛ متمم قانون(خوان حکمت)
كسي میتواند سالك الهي باشد كه خليفه خدا باشد؛ زيرا راهیابي، مهندسي راه، معماري راه، آگاهي از راهزنان اين راه، تهيه دوستان همراه اين راه، تحصيل رهتوشه اين راه، همه و همه مرهون معرفت (خلافت الهي) است كه از ذات اقدساله رهنمود میگيرد.
در نوبت قبل روشن شد دو قوس در جهان آفرينش هست؛ يك قوس نزول است كه از خدا تا خلق به عالم طبيعت تجلّي كرده است، طبق بيان نوراني امير بيان، عليبنابيطالب (ع) كه در خطبه نهج البلاغه فرمود: اَلحَمدُ لِلّهِ المُتِجَلّي لِخَلقِهِ بِخَلقِه (1). خداي سبحان در قوس نزول از صادر اوّل تا پايان نظام هستي يك حقيقت گسترده است كه در جام اشياء افتاد؛ خدا اين قوس نزول را خلق كرده است. در قوس صعود از خاك و از فرش تا عرش رفتن را به نام قوس صعود دستور داد، در سوره انشقاق فرمود: يا أيُّهَا الاِنسانْ اِنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه (2). امّا اين كار را خدا نكرد؛ يعني قوس صعود را ترسيم نكرد؛ راهنمایي كرد، راهش را نشان داد و به انسان گفت: شما بايد اين راه را طي كني، اين راه نو است؛ رهنورد نو، رهپوي نو ميخواهد كه اين راه را طي كند.
عدم توانایي موجودات ديگر در پيمودن سلوك الهي
موجودات ديگر گرچه آيات الهياند، اما هيچ كدام آن قدرت را ندارند كه از فرش تا لقاءالله سفر كنند. نه زمين اين هنر را دارد، نه آسمان اين قدرت را دارد كه مخاطب يا أيُّهَا الاِنسانْ اِنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه بشود! جمادات سيري دارند افقي، حداكثر آن است كه خاكهاي مناسب، لعل گردد در بَدخشان يا عقيق اَندر يمن؛ در كوههاي بَدخشان افغان، لعل رشد بكند يا در كوههاي يمن عقيق پيدا بشود يا در كوههاي ديگر، معادن ديگر؛ اين حداكثر رشد يك خاك است. نباتات بخواهند از همين مواد غذایي بهره بگيرند، حداكثر اين است كه درخت بالنده پرثمري بشوند، ميوه شاداب و شيريني بدهند! حيوان اگر بخواهد سفر كند، حداكثر سيرش در قرآن و غير قرآن مشخص شده است. حداكثر آن است كه حرف هدهد را بزند و مانند آن. امّا بخواهد به دَنَا فَتَدَلّي(3) بار يابد، اين مقدور جماد و نبات و حيوان نيست! فرشتهها هم در بخش بالا به سر ميبرند، اينها از فرش شروع نكردهاند كه به عرش برسند؛ اينها غالباً عرشياند. با لوحند، با قلمند، با قضايند، با قدرند، با كُرسياند به تعبير ديني و مانند آن. اين موجودات الهي، اين فرشتهها كه حاملان وحياند، يا مدبرات امرند در بخشهاي ديگر؛ هيچ كدام آنها سيرشان را از خاك شروع نكردند. پس نيم كره جهان خلقت را، يعني بخش پائيني را جماد و نبات و حيوان دارند؛ نيم كره پائین يعني بخش فوقاني خلقت را فرشتگان دارند. يك موجودي كه بتواند از فرش به عرش حركت كند و معادل تنزّلات فيض از عرش به فرش باشد، اين يك مهندس كارآمد لایق ميخواهد كه جز خليفهاله نخواهد بود و آن انسان است!
ترسيم علمي سلوك توسط خدا و عمل آن برعهده انسان
اين انسان است كه میتواند در سايه رهنمود ذات اقدساله مسير قوس صعود را عملاً طي كند. كسي اين راه را نرفته است؛ خدا راهنمایي كرد، مقدّراتش را تبيين كرد، ولي غير از انسان كسي رهرو اين راه نيست. انسان است كه بايد عملاً اين راه را مهندسي و طي كند. خداي سبحان در وجود علمي، قوس صعود را ترسيم كرده است، ولي اين قوس، وجود خارجي ندارد؛ نه در سطح جماد و نبات و حيوان و نه در سطح فرشتهها. تنها انسان است كه كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ! بنابراين، اين انساني كه كادِح است، بايد بداند كه راه را بايد عملاً احداث كند. با رفتن، اين راه پيدا ميشود، وجود خارجي اين راه با سلوك انسان است. راه علمي هست، تبيين شده هست؛ از كجا شروع بكنند، به كجا ختم بشوند، رهتوشه چه هست و چه بايد باشد، اينها را قرآن و عترت مشخص كردهاند؛ امّا اين راه وجود خارجي پيدا نكرد و نميكند، مگر به وسيله انسان.
بررسي زمينهها، همسفران و رهزنان سلوك الهي
انسانهاي كامل كه انبياي الهیاند، اولياي الهياند، اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السَّلام)اند؛ اينها راهيان مستقيم اين راهند، چه اينكه امير مؤمنان (ع) فرمود: مَا لِلّهِ آيَهٌ اَكبَرُ مِنّي(4)، قهراً هيچ كس، كادِحي اكبر از آنها نيست، مسافري اكبر از آنها نيست و همسفري هم بهتر از آنها نيست؛ اينها خليفههاي الهیاند، منشور خلافت و راه را در ترسيم قوس صعود مستحضرند و عمل ميكنند. ديگران كه به نوبه خود به دامن اينها متوسل شدند، بايد به اندازه معرفتشان اين راه را بشناسند و طي كنند. اين راه تنها با عدل درست نميشود؛ با احسان هم بايد درست بشود و بالاتر از احسان. انسان اگر از ديگري بدي ديد، بخواهد براساس جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا (5) عادلانه رفتار كند، بخش كوتاهي از اين راه را ميتواند طي كند؛ امّا اگر بخواهد همراه انبياء و اولياء باشد، با جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا كه ارضاي غريزه انتقام را به همراه دارد حاصل نميشود. با وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئَه (6) حاصل میشود.
قانون آن قدرت را ندارد كه مملكت را اداره كند، قانون بخشي از راه را هدايت میكند؛ آن اخلاق است كه مكمل قانون است، آن اخلاق است كه متمّم قانون است. آن اخلاق است كه ميفرمايد درست است جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا كه اين عدل است؛ امّا وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئِه احسان است، تخفيف، احسان است، گذشت و تغافل احسان است، صرف نظر كردن احسان است و مانند آن. اگر اين راه را كه به ما نشان دادند، يكي پس از ديگري شناختيم و طي كرديم؛ رهزنان داخل و خارج را هم میشناسيم. بدترين رهزن انسان در اين سفر همان نفس اَمّاره است كه شعله جَوّاله (متحرک) است!
آثار ممتاز «شرح صدر» در درون انسان
اگر كسي اهل اين راه باشد، منشور خلافت را مطالعه كرده باشد و نخواهد براساس جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا حركت كند، بلكه بكوشد وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئِه را هم مورد عمل قرار بدهد؛ اين دلش باز میشود، شرح صدر پيدا میكند. شرح صدر كه شد؛ گوش دل، چشم دل، شامّه دل، لامسه دل، حاسّه هاي ديگر دل باز میشود. گاهي به صورت يعقوب جلوه میكند: إنّي لَاَجِدُ رِيحِ يُوسُفَ لُولا اَنْ تُفَنِّدُون (7)؛ گاهي به صورت ختمي مرتبت و ختمي نبوت (ع) جلوه میكند: إنّي لَاَجِدُ نَفَسَ الرَّحمنْ مِنْ ناحِيَهِ اليَمَن(8) و مانند آن؛ اين فضائل هست.
اگر انسان اينها را مطالعه كرد، از درون خودش كه شعله جَوّالهاي ميجوشد؛ او را باخبر است، فرمود: كَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقينْ. لِتَرَوُنَّ الجَحيم(9). اگر كسي اهل علم يقين باشد، هم اكنون كه در دنياست جهنّم را ميبيند. اوّلين بار بايد جهنّم درون را ببيند و اين آتش درون را خاموش كند؛ بعد جهنّم بيرون را! جهنّم درون همان است كه خداي سبحان مشخص كرد كه انسان ظالم خود هيزم جهنّم است: اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (10). انسان قاسِط، اهل قَسط و جور و ظلم و بيدادگري، اين هيزم جهنّم است؛ اين هيزم دارد گرم میشود. اگر كسي به علمُ اليَقين برسد، از اين هيزم جهنّم با خبر است، فوراً آن را خاموش میكند؛ و بالاتر از آن اين نارُ اللهِ المُوقَدِه. الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الاَفئِدِه (11)، است که از آن با خبر میشود؛ آن شعله جَوّاله را خاموش میكند، آتش نشاني دارد، آتشنشان همان قطرات اشك است. در بيان نوراني علي بن ابيطالب (ع) آمده است كه: سِلاحُهُ البُكاء (12)؛ اگر كسي بخواهد با دشمن مبارزه كند، بهترين اسلحهاش «اشك» است. اين اشك چشم آن نارُ اللهِ المُوقَدِه را خاموش میكند، اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً را خاموش میكند؛ اگر ببيند، خاموش میكند. اين راه است، اين راه با طهارت دل حاصل میشود.
اگر چنانچه انسان اين قدرت را دارد كه مهندس و معمار عيني و خارجي راه صعود إلَي الله باشد، از اين فرصت حداكثر استفاده را بايد ببرد و قرآن اين را هشدار داد كه هيچ مانعي در سر راه انسان نيست و هرگز نميميرد و نميپوسد و فاني نميشود و فوتي در كار نيست؛ آنچه است وفات است و سلوك إلَي الله را كاملاً با عقيده سالم و اخلاق سالم و عمل صالح فراهم میكند.
دماوند ـ مرداد 1392
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
(1) نهجالبلاغه/ خ 108
(2) انشقاق/ 6
(3) نجم/ 8
(4) الكافي/ 1/ 207 ـ با تلخيص
(5) شوري/ 40
(6) رعد/ 22
عدم توانایي موجودات ديگر در پيمودن سلوك الهي
موجودات ديگر گرچه آيات الهياند، اما هيچ كدام آن قدرت را ندارند كه از فرش تا لقاءالله سفر كنند. نه زمين اين هنر را دارد، نه آسمان اين قدرت را دارد كه مخاطب يا أيُّهَا الاِنسانْ اِنَّكَ كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه بشود! جمادات سيري دارند افقي، حداكثر آن است كه خاكهاي مناسب، لعل گردد در بَدخشان يا عقيق اَندر يمن؛ در كوههاي بَدخشان افغان، لعل رشد بكند يا در كوههاي يمن عقيق پيدا بشود يا در كوههاي ديگر، معادن ديگر؛ اين حداكثر رشد يك خاك است. نباتات بخواهند از همين مواد غذایي بهره بگيرند، حداكثر اين است كه درخت بالنده پرثمري بشوند، ميوه شاداب و شيريني بدهند! حيوان اگر بخواهد سفر كند، حداكثر سيرش در قرآن و غير قرآن مشخص شده است. حداكثر آن است كه حرف هدهد را بزند و مانند آن. امّا بخواهد به دَنَا فَتَدَلّي(3) بار يابد، اين مقدور جماد و نبات و حيوان نيست! فرشتهها هم در بخش بالا به سر ميبرند، اينها از فرش شروع نكردهاند كه به عرش برسند؛ اينها غالباً عرشياند. با لوحند، با قلمند، با قضايند، با قدرند، با كُرسياند به تعبير ديني و مانند آن. اين موجودات الهي، اين فرشتهها كه حاملان وحياند، يا مدبرات امرند در بخشهاي ديگر؛ هيچ كدام آنها سيرشان را از خاك شروع نكردند. پس نيم كره جهان خلقت را، يعني بخش پائيني را جماد و نبات و حيوان دارند؛ نيم كره پائین يعني بخش فوقاني خلقت را فرشتگان دارند. يك موجودي كه بتواند از فرش به عرش حركت كند و معادل تنزّلات فيض از عرش به فرش باشد، اين يك مهندس كارآمد لایق ميخواهد كه جز خليفهاله نخواهد بود و آن انسان است!
ترسيم علمي سلوك توسط خدا و عمل آن برعهده انسان
اين انسان است كه میتواند در سايه رهنمود ذات اقدساله مسير قوس صعود را عملاً طي كند. كسي اين راه را نرفته است؛ خدا راهنمایي كرد، مقدّراتش را تبيين كرد، ولي غير از انسان كسي رهرو اين راه نيست. انسان است كه بايد عملاً اين راه را مهندسي و طي كند. خداي سبحان در وجود علمي، قوس صعود را ترسيم كرده است، ولي اين قوس، وجود خارجي ندارد؛ نه در سطح جماد و نبات و حيوان و نه در سطح فرشتهها. تنها انسان است كه كادِحٌ إلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ! بنابراين، اين انساني كه كادِح است، بايد بداند كه راه را بايد عملاً احداث كند. با رفتن، اين راه پيدا ميشود، وجود خارجي اين راه با سلوك انسان است. راه علمي هست، تبيين شده هست؛ از كجا شروع بكنند، به كجا ختم بشوند، رهتوشه چه هست و چه بايد باشد، اينها را قرآن و عترت مشخص كردهاند؛ امّا اين راه وجود خارجي پيدا نكرد و نميكند، مگر به وسيله انسان.
بررسي زمينهها، همسفران و رهزنان سلوك الهي
انسانهاي كامل كه انبياي الهیاند، اولياي الهياند، اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السَّلام)اند؛ اينها راهيان مستقيم اين راهند، چه اينكه امير مؤمنان (ع) فرمود: مَا لِلّهِ آيَهٌ اَكبَرُ مِنّي(4)، قهراً هيچ كس، كادِحي اكبر از آنها نيست، مسافري اكبر از آنها نيست و همسفري هم بهتر از آنها نيست؛ اينها خليفههاي الهیاند، منشور خلافت و راه را در ترسيم قوس صعود مستحضرند و عمل ميكنند. ديگران كه به نوبه خود به دامن اينها متوسل شدند، بايد به اندازه معرفتشان اين راه را بشناسند و طي كنند. اين راه تنها با عدل درست نميشود؛ با احسان هم بايد درست بشود و بالاتر از احسان. انسان اگر از ديگري بدي ديد، بخواهد براساس جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا (5) عادلانه رفتار كند، بخش كوتاهي از اين راه را ميتواند طي كند؛ امّا اگر بخواهد همراه انبياء و اولياء باشد، با جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا كه ارضاي غريزه انتقام را به همراه دارد حاصل نميشود. با وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئَه (6) حاصل میشود.
قانون آن قدرت را ندارد كه مملكت را اداره كند، قانون بخشي از راه را هدايت میكند؛ آن اخلاق است كه مكمل قانون است، آن اخلاق است كه متمّم قانون است. آن اخلاق است كه ميفرمايد درست است جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا كه اين عدل است؛ امّا وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئِه احسان است، تخفيف، احسان است، گذشت و تغافل احسان است، صرف نظر كردن احسان است و مانند آن. اگر اين راه را كه به ما نشان دادند، يكي پس از ديگري شناختيم و طي كرديم؛ رهزنان داخل و خارج را هم میشناسيم. بدترين رهزن انسان در اين سفر همان نفس اَمّاره است كه شعله جَوّاله (متحرک) است!
آثار ممتاز «شرح صدر» در درون انسان
اگر كسي اهل اين راه باشد، منشور خلافت را مطالعه كرده باشد و نخواهد براساس جَزاءُ سَيِّئَهٍ سَيِّئَهٌ مِثلُهَا حركت كند، بلكه بكوشد وَ يَدرَءُونَ بِالحَسَنَهِ السَّيِئِه را هم مورد عمل قرار بدهد؛ اين دلش باز میشود، شرح صدر پيدا میكند. شرح صدر كه شد؛ گوش دل، چشم دل، شامّه دل، لامسه دل، حاسّه هاي ديگر دل باز میشود. گاهي به صورت يعقوب جلوه میكند: إنّي لَاَجِدُ رِيحِ يُوسُفَ لُولا اَنْ تُفَنِّدُون (7)؛ گاهي به صورت ختمي مرتبت و ختمي نبوت (ع) جلوه میكند: إنّي لَاَجِدُ نَفَسَ الرَّحمنْ مِنْ ناحِيَهِ اليَمَن(8) و مانند آن؛ اين فضائل هست.
اگر انسان اينها را مطالعه كرد، از درون خودش كه شعله جَوّالهاي ميجوشد؛ او را باخبر است، فرمود: كَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ اليَقينْ. لِتَرَوُنَّ الجَحيم(9). اگر كسي اهل علم يقين باشد، هم اكنون كه در دنياست جهنّم را ميبيند. اوّلين بار بايد جهنّم درون را ببيند و اين آتش درون را خاموش كند؛ بعد جهنّم بيرون را! جهنّم درون همان است كه خداي سبحان مشخص كرد كه انسان ظالم خود هيزم جهنّم است: اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (10). انسان قاسِط، اهل قَسط و جور و ظلم و بيدادگري، اين هيزم جهنّم است؛ اين هيزم دارد گرم میشود. اگر كسي به علمُ اليَقين برسد، از اين هيزم جهنّم با خبر است، فوراً آن را خاموش میكند؛ و بالاتر از آن اين نارُ اللهِ المُوقَدِه. الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الاَفئِدِه (11)، است که از آن با خبر میشود؛ آن شعله جَوّاله را خاموش میكند، آتش نشاني دارد، آتشنشان همان قطرات اشك است. در بيان نوراني علي بن ابيطالب (ع) آمده است كه: سِلاحُهُ البُكاء (12)؛ اگر كسي بخواهد با دشمن مبارزه كند، بهترين اسلحهاش «اشك» است. اين اشك چشم آن نارُ اللهِ المُوقَدِه را خاموش میكند، اَمَّا القاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً را خاموش میكند؛ اگر ببيند، خاموش میكند. اين راه است، اين راه با طهارت دل حاصل میشود.
اگر چنانچه انسان اين قدرت را دارد كه مهندس و معمار عيني و خارجي راه صعود إلَي الله باشد، از اين فرصت حداكثر استفاده را بايد ببرد و قرآن اين را هشدار داد كه هيچ مانعي در سر راه انسان نيست و هرگز نميميرد و نميپوسد و فاني نميشود و فوتي در كار نيست؛ آنچه است وفات است و سلوك إلَي الله را كاملاً با عقيده سالم و اخلاق سالم و عمل صالح فراهم میكند.
دماوند ـ مرداد 1392
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
(1) نهجالبلاغه/ خ 108
(2) انشقاق/ 6
(3) نجم/ 8
(4) الكافي/ 1/ 207 ـ با تلخيص
(5) شوري/ 40
(6) رعد/ 22