روایتی برایاندیشیدن
علیرضا شمیرانی
همه چیز از یک پیشنهاد شروع شد؛ واکاوی زوایای پیدا و پنهان مقطعی فراموشنشدنی از تاریخ کشور یعنی سال 88 با مولود نامیمونی به نام فتنه. وجهه اصلی ورود به این آشفتهبازارِ مکّاران، بازخوانی آن دوره عبرتآموز با تمرکز بر برخی رویکردها و تدابیر رهبر معظّم انقلاب بود. برایناساس کار شروع شد و جمعآوری اطّلاعات مستند و روشنگر در کانون جستوجو قرار گرفت. به سراغ مسئولین ذیربط در مراکز و سطوح مختلف رفته و با آنها گفتوگو شد؛ مانند دبیر و تعدادی از اعضای دبیرخانه شورایعالی امنیّت ملّی، دادستان کلّ کشور و برخی از دیگر مقامات قضایی، وزیر و رئیسستاد انتخابات کشور، وزیر اطّلاعات و رئیسسازمان اطّلاعات سپاه پاسداران، سخنگوی شورای نگهبان، برخی از اعضای هیئترئیسه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، فرمانده نیروی انتظامی، رئیسسازمان صداوسیما و...
از سوی دیگر با فعّالان سیاسی حامی و دستاندرکار ستادهای انتخاباتی همه نامزدها از آقای احمدینژاد تا آقای موسوی و آقای کروبی و آقای رضایی و نیز افراد متعدّدی که در آن مقطع بهدنبال حلّوفصل مسائل پس از انتخابات بودند، گفتوگو شد. به موازات این اقدامات با تنی چند از مسئولین دفتر رهبر معظّم انقلاب اسلامی و دفتر حفظ و نشر آثار ایشان که شاهد و واسط و راوی فراز و فرودهایی از آن روزگارِ عبرتآموز بودند گفتوگو شد و علاوه برآن برخی از اسناد و مدارک ملاحظه گردید. برخی از این عزیزان از دفترهای یادداشت روزانهشان، سرمایه بیبدیلی در اختیار گذاشتند که تا مدّتها میتوان از آن استفاده کرد.
روشن است که در این مقام در صدد بازگویی همه ابعاد فتنه 88 و نیز بازخوانی جامع و مانع راهبریهای رهبر معظّم انقلاب اسلامی نبودهایم و تنها به بازگویی برخی رویکردها و اقدامات اکتفا شده است. آنچه در پی میآید روایتی پرسشمحور و مبتنی بر گزیدهای از اخبار و اطّلاعات است که به کوشش نویسنده گرامی، به استناد گفتوگوها و مدارک دراختیار فراهم آمده است. امید است این روایت از بابِ «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»1 به معرفت و بصیرت جامعه بیفزاید.
***
انتخابات ریاستجمهوری در سال 88 بعد از مقطعی برگزار شد که ایران موفّقیّتهایی در عرصههای مختلف به دست آورده بود.
برای مثال در بحث منطقهای در دوران پس از جنگ 22 روزه و به ویژه جنگ 33 روزه بودیم که جبهه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی به پیروزی شگرف و قدرتمندی رسیده بود و دوست و دشمن به نقش تعیینکننده جمهوری اسلامی در به ثمر رسیدن این پیروزی، معترف بودند. از سوی دیگر، پایداری ملّت و نظام در پیشبرد دانش هستهای و موفّقیّتهای غیر قابل تصوّری که در این خصوص به دست آمده بود، جمهوری اسلامی ایران را در شرایط ممتازی از نظر طرفهای خارجی _ حتّی دولتی مثل آمریکا _ قرارداده بود. غربیها به محوریّت آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند رویّهای که در رابطه با ایران در پیش گرفتهاند موفّق نیست و باید آن را عوض کنند؛ شاهد مثال آنکه در 4 سال گذشته منتهی به 88، اروپاییها تصمیم گرفته بودند به لحاظ ارتباطات دیپلماتیک با روش بایکوت کردن، ما را تحت فشار قرار دهند؛ نهتنها وزیر خارجهمان را نمیپذیرفتند بلکه در سطح معاون و مدیرکلّ وزارت خارجه نیز امکان مراودهای
وجود نداشت، حدّاکثر تماس و ارتباط ما با طرفهای اروپایی محدود شده بود به آقای سولانا مسئول سیاست خارجی اتّحادیّه اروپا؛ آنهم در بحث هستهای. این نوع ارتباط هم با چه اَداواطواری از سوی طرف خارجی روبهرو بود؛ امّا چند ماه قبل از برگزاری انتخابات، این وضع تغییر کرد؛ آقای سولانا مرتّب با طرفهای ایرانیاش تماس میگرفت، فرانسه در خردادماه از وزیر خارجه کشورمان برای سفر به آن کشور دعوت رسمی کرد، کشورهای دیگر ازجمله آلمان هم شروع کردند به دعوت کردن.
این تغییر رفتار، تنها محدود به دولتهای اروپایی و اتّحادیّه اروپا نبود بلکه دولت آمریکا که تا پیشازاین به گفته وزیر خارجه اسبقش دنبال خشکاندن ریشه ملّت ایران بوده و ما را محور شرارت نامیده بودند، در بیسابقهترین شکل، اقدام به تماس با جمهوری اسلامی ایران کرد؛ رئیسجمهور آمریکا در فروردین سال 88 به رهبر معظّم انقلاب نامه نوشت و از موضعی نرم خواستار همکاری در عرصههای
مختلف شد.
مهمتر از این، نامه اوباما به حضرت آیتالله خامنهای در بیستم خرداد یعنی دو روز قبل از انتخابات است که به لحاظ زمانی، معنای آشکاری دارد.
حدسشان این بود که بعد از انتخابات، جمهوری اسلامی ایران وارد مرحله جدیدی از قدرت میشود که دیگر با جمهوری اسلامی قبل از انتخابات، به لحاظ افزایش قدرت فرق میکند؛ لذا تصوّر میکردند باید قبل از آنکه ایران وارد آن مرحله شود باب ارتباط را بگشایند. البتّه این منطقِ رفتاریِ دولتمردان غربی است و به مقامات آمریکایی یا انتخابات 88
اختصاص ندارد.
بد نیست به خاطره یکی از نزدیکان رهبر انقلاب اشاره شود. همه کموبیش میدانند که آقا برخی از مواقع برای پیادهروی به ارتفاعات میروند. این خاطره مربوط به اواخر سال 82 است؛ موقعی که جمعی از نمایندگان مجلس ششم ردّ صلاحیّت شده بودند. در آن شرایط، یکی از نمایندگان عضو حزب مشارکت در مجلس ششم، گفته بود که اتّحادیّه اروپا در قضیّه ردّ صلاحیّتها کوتاه نمیآید و اگر این افراد ردّ صلاحیّت بشوند، آنها ارتباطاتشان را با ما قطع میکنند.
آقا از مسئول تیم حفاظت شان میپرسند چه خبر؟ او هم این خبر را برای ایشان نقل میکند و سپس میپرسد آیا آنها چنین میکنند؟
آقا میگویند خیر؛ اروپاییها دنبال منافع خودشان هستند؛ البتّه اگر کسانی روی کار باشند که چراغ سبزی به غربیها نشان دهند، غربیها بدشان نمیآید آنها روی کار بیایند.
شاید یک هفته یا بیشتر از 10 روز نگذشته بود که مسئول سیاست خارجی اتّحادیّه اروپا گفت ما کاری با مشکلات داخلی ایران نداریم؛ ما هرکس که در ایران قدرت در اختیارش باشد، با او ارتباط
برقرار میکنیم.
بنابراین همچنان که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند، منطقِ رفتارِ دشمن واضح است: کوتاه آمدن در صورت اقتدار، فشار آوردن در صورت ضعف. اگر همه مسئولین بهعنوان خدمتگزاران ملّت و خواص و نخبگان بهعنوان امنای ملّت، فقط به همین منطقِ رفتاری دشمن، باور داشته و به آن در شعار و عمل پایبند باشند، بهآسانی میتوانیم بفهمیم راه کدام است و بیراهه کدام.
پانوشتها:
1- غررالحکم، ص 361.