جان است اینکه از تن خرداد میرود(به جای گفت و شنود)
گفتهاند «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» اما، امام راحل ما -رضوان الله تعالی علیه- حکایت دیگری دارد. او از راه دیده به دل راه نیافته بود که وقتی از دیده میرود، از دل نیز برود. نام او برای همیشه تاریخ در ژرفای دل و جان همگان ماندگار خواهد ماند. در آستانه سالروز رحلت خمینی کبیر که «احیاءکننده اسلام ناب محمدی(ص)» برازنده اوست، این ستون را به سرودهای از شاعر متعهد کشورمان آقای محمد کاظم یوسفپور اختصاص میدهیم.
این سرو سر بلند که دلشاد میرود
از تن، روان ماست که آزاد میرود
از چشم روزگار روان است اشک داغ
آنگونه سیلوار که بنیاد میرود
ای آسمان پاک! به حرمت نظاره کن
این آرزوی ماست که بر باد میرود
از ما به جز وفای به پیمان نرفته بود
بر ما چگونه این همه بیداد میرود
فریاد از این زمانه! که از دست روزگار
تقوا و زهد و مردمی و داد میرود
جانم فدای چشم تو! کز بادۀ حضور
ما را خراب کرد و خود آباد میرود
آیا کدام وعدۀ شیرین شنیده بود
کاینسان به شوق وصل چو فرهاد میرود
او روح بود و در تن دوران دمیده بود
جان است اینکه از تن خرداد میرود
بر سینۀ زمان، چو طوفان روزگار
از سینۀ زمانه، چو فریاد میرود
مثل خیال خوش اگر از چشم ما گریخت
هرگز گمان مدار که از یاد میرود