آشنایی با شهید مدرس
مبارزات مردم و روحانیت ادامه یافت و سرانجام نهضت مشروطیت به سال 1324 ه.. ق. در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار و با تأسیس مجلس شورای اسلامی به بار نشست. این قیام نیز در اصل برای اقامة احكام اسلام و جلوگیری از ظلم و بیدادِ ارباب قدرت و قطع سلطهجوییِ بیگانگان صورت پذیرفته بود. امام خمینی(رحمه الله علیه) در این اوضاع رشد میكرد و به درستی دریافته بود كه ملّت مسلمان ایران با اتكا به فرمان و فتوای مراجع تقلید و رهبران دینی توانستهاند بر قدرتهای بزرگی چون سلطنت قاجار یا دولتهای خارجی غلبه كنند. او دیده بود كه با مقاومت روحانیان و مردم، و تحصن آنان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و حرم حضرت معصومه(علیها السلام) چگونه مظفرالدین شاه مجبور شده بود صدر اعظم مقتدری همچون عینالدوله را عزل كند و به برگزاری انتخابات و تأسیس مجلس شورای اسلامی و تدوین قانون اساسی تن دهد.1
او همچنین سیر اوجگیری و سقوط مشروطه را به خوبی مشاهده كرده و دریافته بود نهضتی كه با انگیزة دینی و با قیامی انقلابی و جهادی بر پا شده بود، چگونه با نفوذ عوامل بیگانه و تلاش عناصر خودفروخته از هدف اصیل و اولیِ خویش دور افتاده بود و خودْ تیشه بر ریشة دین میزد؛ به گونهای كه سرانجام آیتالله شیخ فضلالله نوری كه از بنیانگذاران این نهضت به شمار میآمد، به دست همین مشروطهخواهانِ غربزده بر دار شد و به شهادت رسید.2
شخصیت معنوی و منشِ سیاسیِ مرحوم مدرس در نظر امام خمینی بسیار ستودنی بود. ویژگیهای برجستهای همچون اخلاص، روشن بینی، آینده نگری، شجاعت، صلابت، دشمن شناسی و دشمن ستیزی و پایمردی در برابر دشمنان، او را شیفتة این پیر بزرگ ساخته بود، و از همین روی، او از همان ابتدا به منزل ایشان در تهران رفت و آمد داشت.3
امام، همچنین با فعالیتها و مبارزات آیتالله مدرس طیّ پنج دوره نمایندگی ایشان در مجلسهای دوم تا ششم به خوبی آشنا بود، و تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان را در تَثبیت مشروطه، در برابر استبداد رضاخانی و استعمار غربی، از نزدیك درك میكرد؛ مبارزاتی كه سرانجام به تبعید و شهادت ایشان انجامید.4
استبداد سیاهِ رضاخانی
پس از كودتای سوم اسفند 1299 ه. ش. رضاخان، فرماندهی كلّ قوا را به دست گرفت و سردارِ سپه شد. او چند سال بعد، در آذر ماه 1304 ه. ش. بر تخت سلطنت نشست و تا 16 سال بعد بر مردم ایران ستم كرد و با دین اسلام جنگید.
منعِ برپایی مجالس عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام، قانون منعِ حجاب، سركوب حركت های دینی، ایجاد فشار و خفقان سیاسی و اجتماعی و دیگر اعمالِ ضد دینی، از جمله ویژگیهای این دورة تاریك است.
امام خمینی در این دوران نیز حضور و فعالیت داشت و با مظاهر دینستیزی پهلوی مبارزه میكرد. نگارش كتاب كشف الاسرار نمونهای از افشاگریها و اعتراضهای ایشان به وضع آن روزگار است:
دستوری كه دولت دیكتاتوری رضاخان داده، یك پول سیاه ارزش ندارد.... آن حرفهای بیخردانه كه از مغز یك سرباز بیسواد (رضاخان) تراوش كرده بود، پوسید و كهنه شد، و فقط قانون خداست كه خواهد ماند، و دست تصرف روزگار آن را كهنه نمیكند.5
فروپاشی امپراتوری عثمانی
امپراتوری عثمانی، به منزلة حكومتی اسلامی، در روزگار خود شوكتی فراوان داشت و از قدرتهای برتر دنیا به شمار میرفت. قلمرو این حكومت از یك سوی به مرزهای ایران و عراق و حجاز میرسید و بخشهای بزرگی از خاورمیانة عربی و خاور نزدیك و قسمتهایی از شمال آفریقا را در بر میگرفت و از سوی دیگر شامل قسمتهای عمدهای از شبه جزیرة بالكان در اروپا میشد و تا مرزهای «وین»، پایتخت اتریش، امتداد داشت.6 «دولت عثمانی یكی از دوَلی بود كه اگر با شوروی طرف میشد، گاهی او را [بر] زمین میزد، [و] سایر دوَل حریف میدان او نبودند. دولت عثمانی یك دولت اسلامی بود كه سیطرهاش تقریباً از شرق تا غرب را گرفته بود».7 اما قدرتهای استعماری و استكباری كه حضور چنان حكومتی را مانع چپاول منابع و سرمایههای مسلمانان میدیدند، كوشیدند تا با شگردهای مرئی و نامرئی خود، امپراتوری بزرگ عثمانی را از هم بپاشند و آن را به دولتهای كوچك و وابسته به خود تجزیه كنند و سرانجام نیز به این هدف خود نایل آمدند.
این واقعة دردناك با ابعاد بزرگش، تأثیر شگرفی بر حیات فكری و اجتماعی و سیاسی امام گذاشت. ایشان در این باره میگوید:
«دولتهای استعمارطلب، دولتهایی كه میخواهند ذخایر مسلمین را ببرند، با وسیلههای مختلف، با نیرنگهای متعدد، دوَل اسلامی را، سران دوَل اسلامی را اغفال میكنند. گاهی به اسم شیعه و سنّی اختلاف ایجاد میكنند.... آنها دیدند كه با این دولت اسلامی (دولت عثمانی) به این قویای، نمیشود ذخایر را برد؛ [پس بایست] چارهای كرد، [و آنها چاره در این دیدند كه] دولت عثمانی را به دولتهای بسیار كوچك، كوچك تجزیه كنند...»8 و «برای هر یك از آنها هم، یا امیری قراردادند یا سلطانی قراردادند یا رئیسجمهوری قراردادند: آنها در قبضة مستعمرهچیها، و ملّت بیچاره [هم] در قبضة آنها!»9
به این ترتیب امام خمینی به خوبی در مییافت كه قدرتهای بیگانه با بهرهگیری از الگوی جایگزینی دولتهای لائیك سعی در تلاشیِ نیروهای مذهبی دارند و همان طور كه در تركیه، به مثابة بازماندة امپراتوری عظیم عثمانی «آتاتورك» را به قدرت رساندند، نهضتها و حركتهای اجتماعی سیاسیِ دینی ایران را نیز به سوی الگوهای لیبرالی و ملّیگرایانه سوق میدهند و در نهایت نیز میكوشند تا دولتی لائیك را بر سر كار آورند.
پانوشتها:
1- در متن دستخط مظفرالدین شاه (16 جمادی الثانی 1324 ه. ق.) چنین میخوانیم: «مقرر میداریم كه مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحاً دایر نموده، و بعد از انتخاب اعضای مجلس، فصول و شرایط نظامنامة مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضای منتخبین، به طوری كه موجب اصلاح عموم مملكت و اجرای قوانین شرع مقدس گردد، مرتب نمایند» (ناظم الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 3، ص 558.)
2- «تاریخ درس عبرتی است برای ما. شما وقتی تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید كه در مشروطه بعد از اینكه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی كرد.... به آنجا رساندند كه آنهایی كه مشروطهخواه بودند به دست یك عدّه كوبیده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری را در ایران برای خاطر اینكه میگفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطهای كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران بر دار زدند و مردم هم پای دار او رقصیدند یا كف زدند.» (صحیفة نور، ج 18، ص 135 - 136.)
3- صحیفة نور، ج 15، ص 261.
4- حسن مدرس، نطقها و مكتوبات و یادداشتهایی پیرامون زندگی (مجاهد شهید) سیدحسن مدرس، ص 7.
5- روحالله خمینی، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، كشف الاسرار، ص 271.
6- حبیبالله شاملویی، جغرافیای كامل جهان، ص 184.
7- صحیفة نور، ج 1، ص 87.
8- صحیفة نور، ج 1، ص 86 - 87.
9- همان، ص 87.