ببخشید که انقلاب کردیم!(نگاه)
سعید مستغاثی
شاید در این روزهایی که از یک سو، صهیونیستها در غزه نسلکشی به راه انداختهاند و از سوی دیگر گروههای تکفیری و سلفی تحت عناوین داعش و مانند آن، به سلاخی مردم مظلوم عراق و سوریه مشغولند، دیگر دل و دماغی برای پرداختن به مقوله فرهنگ و هنر و به خصوص سینما باقی نمانده باشد. آن هم سینمایی که اغلب با هیچ یک از مقولات بشری مانند مظلومیت یک ملت محاصره شده و مقاومت در برابر ماشین عظیم جنگی جهان زر و زور و تزویر و افشای ادعاهای حقوقبشر و آزادیخواهی و همچنین مناسبات آرمانی و ملی یک سرزمین، قرابتی که ندارد هیچ، همواره بر طبل بیتفاوتی و بیخاصیتی و موضوعاتی به دور از دغدغهها و دلمشغولیهای مردم، کوبیده و مدعی پرچمداری فرهنگی نظام اسلامی هست!!
اما وقتی در چنین شرایطی، یکی از نمایندگان شاخص هنر رژیم طاغوت که سالهاست از وطن و مردمش گریخته (اگرچه مدعی است هر سال سری به این کشور میزند!) در جشن منتقدان، ناگهان سر و کلهاش پیدا شود و برای روزگار از دست رفته گذشته و فرهنگ و هنر و سینمایش، که مبارزات مردم و انقلاب اسلامی، طومارشان را یکجا در هم پیچید و دیری است که زمانهشان به سر آمده، مرثیهسرایی کند و تا اشک از چشمان گروهی سرازیر کرده و با غوغای رسانهای، دکان دو نبش خود را رونقی بدهد، دیگر آن روی هر آدم معتدل و منصفی را هم بالا میآورد.
علی عباسی در جشن منتقدان، ناگهان به دعوت علیرضا داوودنژاد به روی صحنه آمد و بیتعارف شروع کرد به یک جور نوحهخوانی و اینکه 20 سال پیش در ایران همه چیزش را به غارت بردهاند (بخوانید مصادره کردهاند) و پس از اینکه به دروغ گفتهاند که فیلمها و نگاتیوها و سایر وسایل استودیوی فیلمسازیاش را آتش زدهاند، اما بعدا مشخص شده که فیلمها در اختیار فیلمخانه ملی ایران قرار گرفته است.
عباسی از مظلومیت خود طی این 20 سال گفت! که دندان بر سر جگر گذارده و هیچ نگفته است تا امروز که در جشن منتقدان سر درد دلش باز شده است!
انگار نه انگار که وسایل و فیلمهای ایشان به دلیل مشارکت و سرمایهگذاری دربار پهلوی و افراد فاسدی مانند اشرف پهلوی، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مصادره شده است. انگار نه انگار که اساسا ایشان با سرانگشت دربار (از بساز و بفروشی) وارد فعالیت سینمایی شده و همراه کسانی همچون مهدی میثاقیه بهایی، برای پروپاگاندای سینمای به اصطلاح موج نو و مطرح ساختن بازیگرانی مانند بهروز وثوقی، شروع به ساخت فیلمهایی از قبیل «هنگامه» و «رضا موتوری» و «پنجره» و «بلوچ» و... کردند. عباس شباویز (از دیگر تهیهکنندگان سینمای به اصطلاح موج نو و مدیر آریانا فیلم) سالها پیش در مصاحبهای با نگارنده شرح داد که چگونه برای بریدن پای امثال بهروز وثوقی از دربار پهلوی و ارتباط با اشرف (برای حفظ به اصطلاح آبروی دربار)، زمینه بازیهای مشترک وی با گوگوش و دیگر هنرپیشگان زن را در آریانا فیلم و سازمان سینمایی پیام (همان استودیویی که به نام علی عباسی بود و وسایلش از سوی دادگاه انقلاب مصادره شد و اینک برایش اشک حسرت میریزد!) تدارک دیدند.
اما از دیگر سوابق مشعشع جناب تهیهکننده مرثیهخوان، رابطه نزدیک وی با محافل بهایی در دهههای 30 و 40 بوده است. چنانکه وی پیش از ورود به حیطه سینما، مجری برنامهای سینمایی در کانال 3 تلویزیون معروف به تلویزیون بهاییان بود که توسط صهیونیست معروف، حبیب ثابت تاسیس شده بود. بر اساس تمام اسناد و شواهد موجود (از جمله مصاحبه نگارنده با مهدی صابونچیان کارمند ارشد دفتر حبیب ثابت و همچنین اسناد ساواک و مکتوبات وابستگانی همچون مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار»)، کلیه افرادی که در این تلویزیون مشغول به کار بودند یا بهایی بودند و یا ارتباط نزدیکی با محفلهای بهایی داشتند.
خود حبیب ثابت در تاریخ 44/2/10 به محفل ملی بهاییان ایران نامهای نوشت و متذکر شد که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران (بهاییان) بوده و اینکه به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (افکار بهایی) به وجود آید. او در این نامه به محفل بهاییان اطمینان داد که در تلویزیونش به هیچوجه برخلاف نظریات امراله (دستورات بهایی) اقدامی نخواهد شد.
این نامه را ساواک نیز در گزارشی به تاریخ 4 خرداد 1345 به مقامهای بالاتر منتقل ساخت. در آن زمان، حبیب ثابت از اعضای اصلی محفل بهايیت در ایران و جزو 9 نفر محفل امری بهاییان ایران بود.
اما نکته دیگر اینکه آقای علی عباسی به کدامیک از فیلمهایش افتخار میکند؟ آیا سرمایهگذاری دربار پهلوی و محفل بهاییت بر روی استودیوی ایشان، بیهوده بوده است؟ واقعا تولید فیلمهای مبتذلی مانند «سه جوانمرد»، «لوطی»، «صمد و قالیچه حضرت سلیمان»، «حسن سیاه»، «شب غریبان»، «شام آخر»، «بت» و «بیدار در شهر» و... چه افتخاری برای کارنامه سینمایی این به اصطلاح تهیهکننده آوانگارد سینمای طاغوت محسوب میشود؟
آیا راشهای فیلم مستهجنی همچون «رشید» جای توقیف و مصادره از سوی دادگاه انقلاب را نداشت؟
آیا فیلمی همچون «نعره طوفان» (که محمد علی فردین و رضا کریمی از تهیهکنندگان سینمای پیش از انقلاب هم در آن سهیم بودند) نتیجهاش جان به لب شدن کارگردانش، ساموئل خاچیکیان نبود (همانطور که برای فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته»، علی حاتمی را به اصطلاح نقرهداغ کرد)؟ آیا فیلم «تنگسیر» به سفارش امیرعباس هویدا که دوست نزدیک صادق چوبک بود، آن هم به دلیل درونمایه ضد دینیاش ساخته نشد؟
علی عباسی برای کدام میراث از دست رفته، مرثیهسرایی میکند تا بلکه اشک عدهای را هم در بیاورد؟!!
نکند در این مملکت انقلابی اتفاق نیفتاده و اصلا ملت باید از امثال عباسی و حامیانشان اعم از دربار پهلوی و محافل بهايی، عذرخواهی کند که بساطشان را به هم ریخته است؟!!
اشکال ندارد، انقلاب و نظام اسلامی حتی امثال آقای عباسی را هم تحمل میکند و ایشان باید خدا را شکر کند که تنها اموال و ابزاری که با آنها به تحمیق جوانان میپرداخته، مصادره شده و بابت سالها تولید آثار مفسدهآمیز، مورد بازخواست قرار نگرفته است. حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان بخشندهتر از این حرفها بودند که وقتی برخی همکاران ایشان با مردم همراهی نموده یا توبه کردند آنان را مورد عفو قرار دادند و حتی از بازگشتشان به عرصه سینما جلوگیری نکردند، مشروط بر اینکه باز هم به قول معروف، فیلشان یاد هندوستان نکند و حتی اگر با آرمانها و باورهای ملت همراه نیستند، علیه آنها هم نباشند.
اما دیگر مرثیهخوانی و اشک ریختن و مظلومنمایی برای دوران غارت مادی و فکری و ذهنی مردم این سرزمین، قابل بخشش و گذشت نیست.