اخبار ویژه
ابهامات سرپرستی آقای مستعفی و معزول
محمدعلی نجفی در حالی دیروز به عنوان سرپرست وزارت علوم معرفی شد که هم فاقد صلاحیت وزارت از سوی مجلس تشخیص داده شده بود و هم به خاطر بیماری از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استعفا کرده بود.
در حالی که رئیسجمهور در سفر اردبیل به سر میبرد، پایگاه اطلاعرسانی ریاستجمهوری دیروز بلافاصله پس از سلب اعتماد مجلس از فرجیدانا، حکم روحانی درباره معرفی محمدعلی نجفی به عنوان سرپرست وزارت علوم را منتشر کرد. همزمان فرجیدانا به عنوان مشاور رئیسجمهور در امور علمی و آموزشی معرفی شد.
محمدعلی نجفی سال گذشته به عنوان نامزد تصدی وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی شد اما با رأی منفی نمایندگان از وزارت بازماند. پس از آن وی به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری معرفی شد. در عین حال بهمنماه سال گذشته شایعه استعفای نجفی در رسانهها انتشار یافت. نجفی ابتدا با تکذیب شایعات گفت «قصد استعفا ندارم و این اخبار کذب محض است». وی در پاسخ به سوالی درباره استعفایش به خاطر بیماری تصریح کرده بود «چنین موضوعی مطرح نیست و آقای رئیسجمهوری درباره حضور من در این سازمان تصمیمگیری میکند». با این حال در تاریخ 9 بهمن خبر استعفا تأیید شد و او به عنوان دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت معرفی شد. در حکم رئیسجمهور و اخبار بعدی، بیماری نجفی به عنوان علت پذیرش استعفای وی مطرح شده بود. نجفی تا هفته گذشته در سمت دبیر هماهنگی اقتصادی حضور داشت و هفته گذشته از این سمت نیز برکنار شد و جای خود را به مسعود نیلی سپرد.
به هنگام استعفای نجفی گفته میشد وی بیماری قلبی دارد و پزشک معالج به وی توصیه کرده از حجم فعالیت خود بکاهد.
با این اوصاف ابهاماتی در زمینه حکم سرپرستی نجفی بر وزارت علوم پدید آمده است؛ از جمله اینکه 1- آیا بیماری قلبی او بهبود یافته و او که از عهده اداره میراث فرهنگی و گردشگری برنمیآمده میتواند حوزه پرمسئولیتی چون وزارت علوم را سرپرستی کند؟ 2- آیا کسی که نتوانسته ظرف 11 ماه در 2 پست دولتی دوام بیاورد و استعفا داده- یا برکنار شده- قادر به مدیریت جدید میباشد؟ 3- آیا زدن حکم سرپرستی وزارت برای کسی که از سوی مجلس فاقد صلاحیت وزارت تشخیص داده شده، ناقض این سخن درست رئیسجمهور مبنی بر اینکه به رأی مجلس درباره استیضاح احترام میگذاریم، نیست؟
گفتنی است سال گذشته به هنگام استعفای نجفی و انتصاب وی به دبیری ستاد هماهنگی اقتصادی دولت، وبسایت جهاننیوز پرسیده بود: آیا دولت یک صندلی به نجفی بدهکار است؟ اگر به استناد پاسخ رئیسجمهور علت استعفا بیماری وی باشد، بیماری قلبی آقای نجفی مسئله جدیدی نیست و متاسفانه سالهاست که ایشان با این بیماری روبرو هستند و در روزهایی که هیچ مسئولیت اجرایی نداشتند با مشکلاتی روبرو بودند. دوم اینکه اگر واقعا بپذیریم که علت استعفا همان مشکل قلبی است و با این وضعیت ایشان توان اداره سازمان میراث فرهنگی را نداشتند؛ پس به چه دلیلی خواهان وزارت آموزش و پرورش بودند؟
همچنین نجفی از اعضای اصلی ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان بود که چندی پیش اعلام کرد ترجیح میدهد خود را اصلاحطلب بنامد تا اعتدالگرا.
آمریکا خود را مستهلک نکن دایران قدرتمند به قبل از انقلاب بر نمیگردد
ایران نقشی راهبردی در منطقه ایفا میکند و اگر آمریکا بخواهد با ایران به عنوان کشور مطیع قبل از انقلاب این کشور رفتار کند، حتماً قدرت ایالات متحده در جهان مستهلک خواهد شد.
این تحلیل نتیجهای است که فیلن لورت و هیلاری مان لورت از مشاوران سابق امنیت ملی در آمریکا ضمن کتاب «عزیمت به تهران» مورد تأکید قرار دادهاند. به گزارش بیبیسی این کتاب یکی از کتابهای تازهای است که نویسندگان آن سیاست رایج آمریکا در مواجهه با ایران را به چالش میکشند و خاطرنشان میکنند «مهم این است که سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را درک کنیم... چیزی را که میگوییم روایت عینی است از اینکه جمهوری اسلامی چگونه خودش را و جایگاه خود را در جهان میبیند... ما قصد داریم افسانههایی را که درباره ایران ساخته شده به چالش بکشیم.»
فیلن لورت نویسنده کتابهایی مانند «میراث سوریه» (2005)، «جاده پیشرو سیاست بوش در خاورمیانه» (2005)، و پژوهشگر «بنیاد آمریکای نوین» در واشنگتن و استاد دانشگاه دولتی پنسیلوانیا است. او طی سالهای 2002 و 2003 مدیر امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی بود.
نویسندگان کتاب تأکید میکنند نظم موجود در خاورمیانه که واشنگتن دههها بر روی آن کار کرده است، در حال ساییده شدن است و آمریکا «قدرت منحصر به فردی برای ارسال نیروهای نظامی به منطقه دارد» اما این قدرت نظامی کمتر با چالشهایی که آمریکا در آنجا مواجه است، ربط دارد.
از دیدگاه نویسندگان کتاب، پس از یازده سپتامبر موقعیت راهبردی آمریکا در خطر جدی قرار گرفته اما چرا آمریکا با چنین وضعی مواجه شده است؟ پاسخ نویسندگان کتاب صریح است: «وسوسه پساجنگ سردی که میخواهد نقش یک قدرت امپراتوری را در این بخش حیاتی از جهان بازی کند.»
بیبیسی میافزاید: به همین دلیل نویسندگان به روشنی بیان میکنند که آمریکا به جای آنکه با متانت و هوشیاری با پیچیدگیهای سیاسی و امنیت در منطقه برخورد کند، تلاش کرده منطقه را با ترجیحات خود همسو کند. توصیه نویسندگان این است که راهبردهای آمریکا در خاورمیانه مورد تجدید نظر قرار گیرد، در غیر این صورت منافع این کشور به شدت آسیب خواهد دید: «درسی در نظریات توازن قدرت و واقعیات سیاست خارجی وجود دارد که هر دانشجوی تاریخ بینالملل آن را میداند؛ هژمونی حداکثری و تسلط کامل بر همه امور، در جهان واقعی دست نیافتنی است اما پی گرفتن این سیاست اشتباه، آمریکا را ضعیفتر کرده است.»
این دو نویسنده آمریکایی در ادامه غیر عقلانی بودن، عدم مشروعیت داخلی و انزوا را 3 افسانه مورد علاقه آمریکا اما خلاف واقع توصیف کرده و نوشتهاند: مؤسسات پژوهشی به افسانههای مربوط به ایران مشروعیت شبهحرفهای بخشیدهاند و کمک کردهاند که خرد رایج در میان سیاستسازان آمریکایی گمراه شود.
نویسندگان عزیمت به تهران، در ادامه، سابقه آمریکا در منطقه و مسئله ایران را مرور و به کنفرانس مادرید 1991 اشاره میکنند. در این کنفرانس جورج بوش پدر درصدد متقاعد کردن کشورهای عربی منطقه بود که به «نظم سیاسی و امنیتی پیشنهادی آمریکا در ازای وعدههای مبهم این کشور درباره صلح اعراب و اسرائیل؛ تن بدهند.» نویسندگان میگویند آمریکا در کنفرانس مادرید نشان داد که درصدد است تا هر نوع قدرت برتری در منطقه را کنار بگذارد و سیاستهای بعدی این کشور نشان داد که ایران جزو حذف شدگان بود.
به باور نویسندگان، این واقعیت را باید در نظر گرفت که ایران در زمان محمدرضا شاه پهلوی، خود را ژاندارم منطقه میپنداشت اما در دهههای اخیر واقعاً درصدد احیای نقش خود برآمده و موفق هم بوده است. به عنوان مثال ایران طی دو دهه نقش راهبردی خود را در منطقه بازی کرده است؛ نزاع اعراب- اسرائیل؛ سرنوشت افغانستان و عراق؛ گسترش برنامه هستهای؛ و جنگ علیه افراطیهای تکفیری، اما سیاست آمریکا علیه ایران به سه ادعای همیشگی «حرکت در جهت تولید سلاحهای کشتار جمعی»، حمایت از جنبشهایی که از نظر واشنگتن، تروریستاند» و اتهام نقض حقوق بشر بدون تغییر و تحول ادامه پیدا کرده است.
فیلن لورت و هیلاری مان لورت مینویسند: بعد از جنگ سرد، حکومت اسلامی ایران نه تنها به بقای خود ادامه داد وضعیت خود را در منطقه تقویت کرد اما رهبران آمریکا هنوز نتوانستند از در مصالحه با این کشور درآیند.
نویسندگان کتاب معتقدند: اگر آمریکا همچنان ایران را در «موقعیت یک کشور مطیع» بخواهد، تبعاتی برای آمریکا دارد از جمله این که قدرت ایالات متحده برای اجرای اهداف مهم در منطقه و در دیگر مناطق جهان، مستهلک میشود.
وعده احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی چرا عملی نشد؟!
یک اقتصاددان از فراموشی وعده انتخاباتی رئیس جمهور درباره تمرکز برنامهریزی انتقاد کرد.
فرشاد مؤمنی در این باره نوشت: رقبای انتخاباتی این ادعا را مطرح میسازند که اگر ما انتخاب شویم، برای همه این نواقص، نارساییها و کاستیها برنامه داریم بدون آنکه به مفهوم دقیق کارشناسی درک روشنی از ابعاد، لوازم و میزان آن ادعا وجود داشته باشد.
وی میافزاید: اما هنگامی که جابجایی قدرت صورت میگیرد و زمان پیشبرد اهداف و وعدههای مطرح شده فرا میرسد، انبوهی از مشکلات، نارساییها و کاستیها خود را به دولت تحمیل میکند و برآیند این تحمیلها، انفعال و روزمرگی دولت است.
مؤمنی در اعتماد نوشت: این، آن چیزی است که کم و بیش برای همه دولتهای قبلی هم موضوعیت داشته است اما به گمان اینجانب آن چیزی که میتوان مشفقانه با دولت محترم در میان گذاشت، آن است که از تجربه یارانه ها و تجربه همین بسته اخیر با تمسک به دیدگاههای مشاوران و مشفقان واقعی و نه چابلوسان و متملقان، درس کافی بگیرند. رئیس جمهور باید صادقانه با خود خلوت کند و سپس از خود و مدیران خود سؤال کنند که چگونه است از یک طرف بالغ بر 9 ماه از زمان آغاز به کار دولت از جنبه اقتصادی روی این موضوع میچرخد که گویا کشور هیچ مشکل دیگری ندارد، الا مسأله اضطراری منابع مالی مورد نیاز برای پرداخت نقدی به مردم و بعد بدون اینکه کوچکترین تغییری اتفاق افتاده باشد و کوچکترین اصلاح و بهبودی مشاهده شود، همه آن تعهدات همچنان برعهده دولت باقی است و ناگهان مشاهده میشود که در بسته سیاستی کوچکترین حرفی درباره اینکه اساساً مشکلی به نام تأمین مالی پرداخت نقدی یارانه وجود داشته باشد، درباره مسایل اقتصادی و جهتگیریهای آتی بحث میشود. بالاخره معلوم نیست آنچه در 9 ماهه اول گفته میشود، درست بود یا این بیاعتنایی حیرتانگیز در بسته جدید درست است!
وی نوشت: از نظر اینجانب ریشه همه این آشفتگیها و روزمرگیها در آن است که رفتارهای یک ساله دولت در عمل نشان داده که آنها نتوانستهاند خود را از آفات مربوط به وابستگی به مسیر گذشته رها سازند، بنابراین کلیدیترین تعهد و پیمان رئیس جمهور با مردم یعنی احیای سازمان برنامهریزی و تعهد به اجرای برنامههای اندیشیده تحت الشعاع امور روزمره قرار گرفته است. اگر ملاحظه میشود که دقیقاً در همان زمانی که فریاد دولت از کمبود منابع برای پرداخت نقدی به آسمان است، اما تعهدات جدیدی تحت عنوان بسته حمایتی به تعهدات پیشین اضافه میشود و اگر انبوهی از تعارض و تناقض در جهتگیریهای سیاستی دولت مشاهده میشود، همه اینها به برخورد سهلانگارانه در احیای سازمان برنامهریزی وتعهد به پیشبرد برنامه عبور باز میگردد.
مقاومت از غزه برای ارتش اسرائیل جهنم ساخت
یک مقام ارشد امنیتی سابق رژیم صهیونیستی گفت اسرائیل بعد از 5 سال نمیداند در غزه چه میخواهد و اصل غافلگیری را از دست داده است.
رانی بریت که تا 3 ماه پیش رئیس اداره امنیتی و سیاسی در شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی بود در مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون اسرائیل گفت: تلآویو که پنج سال است هیچ طرح منطقی ندارد و نمیداند از غزه چه میخواهد، به این منطقه حمله کرد.
بریت که در بسیاری از جلسات کابینه کوچک امنیتی و سیاسی شرکت کرده گفت در این جلسات جایگزینهای جدی سیاسی یا نظامی در نوار غزه مطرح نشد و هیچ کسی به طرحهای ارتش اعتراض نکرد و کابینه کوچک هیچ طرح دیپلماتیک یا رسانهای یا حقوقی و یا حتی انسانی نیز ندارد.
بریت افزود: آنچه امروز در غزه رخ میدهد نتیجه سیاست کجدار و مریز اسرائیل است زیرا هیچگونه سناریوی جدیدی برای عملیات نظامی در نوار غزه ندارد و فاقد سناریوی موثری است.
وی گفت: سناریوی کنونی ارتش آن است که بین چهار تا ده روز، خارج از نوار غزه منتظر میماند و به دشمنان در آنجا فرصت آمادگی میدهد علاوه بر اینکه عنصر اصل غافلگیری را از دست داده است.
وی افزود: ارتش در جنگ دوم لبنان در سال 2006 میلادی نیز همین شیوه را در پیش گرفت.
بریت گفت: ارتش در سالهای گذشته در مبارزه با تونلها ابتکار عمل را در دست نگرفت بلکه منتظر ماند که حماس مجبورش کند به مقابله با تونلها برخیزد چرا که اسرائیل به دنبال آرامش و پرهیز از تنشآفرینی بود و همین باعث شد حماس تا این اندازه قدرتمند شود.
دفتر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل به اظهارات بریت واکنش نشان داد و اعلام کرد برخلاف اظهارات بریت، جلسات متعددی در خصوص خطر تونلها و راههای برخورد با نوار غزه تشکیل شد.
همزمان روزنامه معاریو ضمن انتشار مصاحبههایی از قول برخی اعضای تیپ ویژه گولانی نوشت: ما به وضوح جهنم را در الشجاعیه غزه دیدیم.
به گزارش خبرگزاری قدس به نقل از پایگاه خبری فلسطین الیوم، خبرنگاران روزنامه عبری زبان «معاریو» مصاحبهای با نیروهای تیپ گولانی (نیروهای زبده ارتش اسرائیل) رخدادهای حمله زمینی به منطقه الشجاعیه در شرق شهر غزه را جویا شدند.
نظامیان گولانی در اظهارات خود با اشاره به سخت بودن درگیریها با رزمندگان مقاومت فلسطین تصریح کردند: ما بعینه آتش جهنم را در نبرد الشجاعیه با رزمندگان فلسطین مشاهده کردیم.
یکی از نظامیان تیپ گولانی در مصاحبه با روزنامه معاریو میگوید: نیروهای فلسطینی در منطقه الشجاعیه خود را برای مبارزه با نیروهای اسرائیلی آماده کرده بودند، و زمانی که به آنجا رسیدیم به سوی ما آتش گشودند. نبرد با مبارزان فلسطینی به مدت چندین ساعت طول کشید، به طوری که نزدیک به 16 تن از بهترین سربازان و افسران خود را دز این منطقه از دست دادیم.
یک نظامی دیگر این تیپ درباره نبرد الشجاعیه میگوید: شب نخست هنگامی که به سوی اهداف تعیین شده در شرق الشجاعیه پیشروی کردیم ناگهان با حملات سخت آنها از جمله موشکهای ضد تانک و گلولههای RBG و تیربار و غیره روبرو شدیم.
وی تاکید کرد: ما در هنگام حملات مبارزان فلسطینی را نمیدیدیم، زیرا آنان از دریچه تونلها خارج میشدند و بعد از حمله به ما فورا به داخل تونلها پناه میبردند.
یک نظامی دیگر درباره ورود به یکی از خانههای الشجاعیه میگوید: به همراه تعدادی از نظامیان این تیپ بعد از اینکه مطمئن شدیم مبارزان فلسطینی در آن خانه حضور ندارند وارد شدیم، ولی ناگهان شمار زیادی از آنها را در آنجا دیدیم به طوری که طی درگیر شدن با آنها متوجه نشدیم چه کسانی از ما کشته و چه کسانی پا به فرار گذاشتند.
وی تاکید کرد بسیاری از نیروهای ما در نهایت به خاطر مقاومت شدید مبارزان فلسطینی در الشجاعیه پا به فرار گذاشتند.