kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۶۱۶۴
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۸
بررسی قیام 15 خرداد؛ مبداء تحولات منتهی به انقلاب اسلامی- ۴

قیام خرداد؛ ستیزی میان حق و باطل



آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی
آیا هیچ برهه‌ای از تاریخ می‌توان سراغ داد كه بشر در صلح و آرامش كامل زیسته باشد؟ آرامشی نسبی چطور؟ چه عواملی موجب تنش و درگیری‌ها می‌شوند و ثبات و صلح را بر هم می‌زنند؟ ‌آیا می‌توان قاعده یا عاملی كلّی یافت كه تمام دلایل فرعی و جزئی و موردی را در بر گیرد، ‌و همة عامل‌های دیگر، نمود یا جلوه‌ای از آن علتِ اصلی به شمار آیند؟
این‌ها سؤالاتی است كه از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته و به‌خصوص در حوزه‌های جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی به آنها پرداخته شده است، و هر مكتبی بر اساس مبانی خود كوشیده تا برای این پرسش‌ها، پاسخ‌هایی متقن و درخور بیابد.
برای مثال ماركسیست‌ها در قالب ماتریالیسم تاریخی، بسیار به این موضوع پرداخته‌اند و نزدیك به نیم قرن جهان را در تسخیر نظریة خود گرفتند. آنان بر این باور بودند كه تضاد طبقاتی میان مردم موجب پدید آمدن نزاع‌ها و كشمكش‌هاست و این درگیری‌ها، در ادامه، به جنگ‌ها وخون‌ریزی‌ها می‌انجامد؛ ‌اما در نهایت با حذف اختلاف طبقاتی وتشكیل «كمون نهایی» است كه حكومت‌ها از میان برداشته می‌شوند و جنگ و خون‌ریزی پایان می‌گیرد.
به این ترتیب ماركسیست‌ها جنگ‌های جهانی، منطقه‌ای، و درگیری‌های محلی و قبیله‌ای را بر اساس نزاع بر سر منافع مادی و در اختیار گرفتن ابزار تولید تفسیر كردند.
این دیدگاه ـ همان طور كه امام خمینی(رحمهًْ‌الله علیه) سال‌ها قبل پیش‌بینی كرده بود 1 به‌خصوص پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی در شوروی و برخی كشورهای مهم بلوك شرق، محكوم به شكست شده و رو به اضمحلال است.
اما مكتب اسلام بدون آنكه نقش قدرت‌طلبی و منفعت‌جویی و... را در بروز تعارضات و جنگ‌ها انكار كند، تبیینی عمیق‌تر و بنیادی‌تر ارائه می‌دهد و به جنگ‌ها و ستیزه‌جویی‌ها از زاویه‌ای دیگر می‌نگرد.
بنا بر آنچه گذشت، انسان در منظر اسلام، موجودی است انتخابگر، كه از درون و بیرون خود تحت تأثیر جاذبه‌های مختلفی قرار دارد. از یك سوی، ‌عقل و وحی و فرشتگان، وی را به سوی حق می‌خوانند و او را به هدایت خداوندی رهنمون می‌شوند، و از سویی دیگر، غرایز حیوانی و هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطان او را به جانب خود و طریق ضلالت می‌كشند.
به این ترتیب، درون آدمی نزاعی شدید بین این قوا در می‌گیرد، و او به ارادة خود، ‌سرانجام پای در مسیر حق و نور می‌گذارد و در مسیر كمال خویش به راه می‌افتد، یا به عكس، تسلیم خواسته‌های نفس و فریب‌های شیطان شده، باطل را برمی‌گزیند. حاصل این نزاع، هرچه باشد، انسان را عضو حزب حق یا باطل می‌سازد. اما هرچند كه این نزاع‌های درونی اغلب ادامه می‌یابند و آدمی را، هر دَم، از جانب حق به سوی باطل یا به عكس می‌كشانند، به هر روی انسان در هر زمان یا عضو جرگه حق است یا در گروه باطل. به همین ترتیب شبیه این نزاع درونی، در بیرون نیز درمی‌گیرد و كشمكش‌های بین انسان‌ها نیز در حقیقت جلوه‌ای از همان تعارض حق و باطلی است كه در‌اندرون انسان‌ها غالب آمده و آنان را به این صورت درآورده است، و این وضع تا زمانی كه انسان‌ها به اراده خود تابع حق گردند ادامه خواهد یافت.
بنابر این نگره، جنگ‌ها، درگیری‌ها و تعارض‌های بسیار گونه‌گون میان ابنای بشر، همگی جلوه‌هایی از نبرد میان حق و باطل‌اند، و با تأملی دقیق و ژرف در آنها، می‌توان ریشه‌های حق و باطل را از میان آنها بازشناخت. ماجرای‌هابیل و قابیل، ابراهیم(علیه‌السلام) و نمرود، طالوت و جالوت، موسی(علیه‌السلام) و فرعون، ‌مبارزات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با مشركان و حماسة عاشورا نمونه‌هایی آشكار از این ستیز همیشگی‌اند، و همچنین تمام جنگ‌ها و قیام‌ها و نزاع‌های بشری جلوه‌هایی از ضدیت حق و باطل‌اند.
بر این اساس اگر تاریخ و پیشینة مبارزاتی را كه به قیام 15 خرداد انجامید ژرف‌كاوی كنیم، صف‌آرایی عناصر حق و باطل را خواهیم یافت. در یك سوی قیام، امام‌خمینی(رحمه الله علیه) به پشتیبانی مرجعیت، روحانیت و مردم، ‌خواستار برقراری و استیلای اسلام بودند، ‌و در جبهة مقابل، رژیم پهلوی با پشتیبانی امریكا و انگلیس و برخی قدرت‌های دیگر به گونه‌های مختلفی در پی زدودن دین و مظاهر آن از جامعه بودند، و به این ترتیب قیام خرداد نیز، ستیزی بود میان حق و باطل.
 پانوشت:
1- صحیفة نور، ج 21،‌ ص 67.