kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۵۸۱۸
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۹
گفت‌وگو با آیت‌الله محسن اراکی، عضو مجلس خبرگان درباره نرم‌افزار حکمرانی

عذری برای غفلت از فقه اجتماعی پذیـرفته نیسـت



 رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، نیاز حکومت اسلامی به ابزارهای مناسب از منظومه معرفتی اسلام را تشریح نموده و بر لزوم به‌روز کردنِ تفکّر اسلامی به‌عنوان نرم‌افزار حکومت اسلامی تأکیدکرده و فرمودند: «هرچه نظام اسلامی گسترش پیدا می‌کند و دامنه فعّالیّت نظام اسلامی گسترده‌تر می‌شود و افزایش پیدا می‌کند و میدان‌های تازه‌ای در مقابل جمهوری اسلامی باز می‌شود و با چالش‌های جدیدی مواجه می‌شود - چالش‌هایی که قبلاً وجود نداشته؛ چون هرچه می‌گذرد، چالش‌های جدید، میدان‌های جدید، کارهای جدید مطرح می‌شود برای نظام اسلامی- به همین تناسب احتیاج دارد که آن نرم‌افزار را، آن مجموعه معنوی را نو‌به‌نو تجدید حیات کند و به‌روز کند. این، آن چیزی است که از فضلای صاحب‌نظر و متفکّر، بِجِد باید مطالبه بشود و این کار باید انجام بگیرد.» پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR
 در گفت‌وگویی با آیت‌الله محسن اراکی، عضو مجلس خبرگان رهبری به تبیین چیستی و چگونگی مطالبه اندیشه‌ورزانه از عالمان دینی پرداخته است.

 * یکی از مواردی که رهبر انقلاب بر آن تأکید دارند، نقش‌آفرینی حوزه‌های علمیه و عالمان دینی در تولید فکر برای عرصه‌های مختلف اجتماعی و حکومتی جامعه اسلامی است تا فکر اصیل اسلامی و فقه، به‌عنوان تئوری اداره جامعه، نقش پررنگ‌تری در اداره جامعه داشته باشد. این مطالبه رهبر انقلاب چه مقدار در حوزه‌های علمیه امتداد دارد و چقدر به آن در ادبیات دینی و فقهی پرداخته شده است؟
  در تعریف فقه گفته‌شده: «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه»؛ یعنی علمی که از طریق دلیل، احکام افعال مکلفین را ارائه می‌دهد، معنی‌اش این است که هر فعل و رفتار اختیاری که از مکلفین سر بزند، مأموریت و مسئولیت بیان حکم و استنباط حکم درباره رفتار و فعل به عهده فقه و فقها به‌عنوان دانشمندان و متخصصان این فن و رشته علمی است.
از انسان‌ها دوگونه رفتار سر می‌زند؛ رفتارهای اختیاری و غیراختیاری. دایره نظام تشریع حوزه رفتارهای اختیاری است. هر رفتار اختیاری در حوزه کار فقه است و فقیه موظف است که حکم چنین رفتاری را از طریق منابع آن با روش اجتهادی استنباط کند.
رفتارهای اختیاری هم دوگونه هستند؛ رفتارهایی که نیازمند وجود حکومت نیست، یا به تعبیر دیگر، رفتاری است که از «انسان تک» هم برخاسته است، اگرچه حکومتی بر جامعه حاکم نباشد. مثلاً انسان می‌خواهد غذا بخورد، یا نیازمند پوشاک است. اگر تنها بخواهد در جزیره‌ای زندگی کند، باید خود را از سرما و گرما بپوشاند و آذوقه‌ای داشته باشد. امثال این رفتارها توقفی بر وجود حکومت ندارد. به تعبیر دیگر، این رفتارها اجتماعی نیست.
رفتار اجتماعی، یعنی رفتاری که انسان آن رفتار را همراه جامعه انجام می‌دهد. تا جامعه‌ای نباشد، چنین رفتاری اصولاً عینیت و وجود پیدا نمی‌کند. جامعه هم بدون وجود حکومت جامعه نمی‌شود؛ یعنی انسان‌ها دورهم جمع می‌شوند و حکومتی معیّن می‌شود تا این رفتارها را طبق نظامی به هم پیوند بزند و منظم کند؛ اگر چنین چیزی وجود نداشته باشد، جامعه نخواهد بود.
پس، جامعه به نظام است؛ یعنی افراد وقتی تبدیل به جامعه می‌شوند که در قالب یک نظام به هم پیوند بخورند. نظام را چه کسی ایجاد می‌کند؟ حکومت ایجاد می‌کند. بنابراین، اگر انسان بخواهد رفتار اجتماعی داشته باشد، باید حکومتی وجود داشته باشد تا رفتار را نظم ببخشد. از همین جا مشخص می‌شود که ما نوع دیگری از رفتار داریم که به رفتار اجتماعی تعبیر می‌کنیم. گاهی هم به رفتار انسان در سایه حکومت یا نظام تعبیر می‌کنیم.
یکی از تکالیف فقه تبیین رفتار اجتماعی انسان است؛ یعنی رفتار انسان در قالب نظام اجتماعی است؛ از همین‌جاست که بحث نظام‌های اجتماعی فقهی مطرح می‌شود؛ پس فقیه همان‌طور که وظیفه دارد حکم رفتار انسان منفرد را از منابع دینی استخراج کند، همچنین وظیفه‌ دارد که حکم رفتار نظام‌مند را یا حکم نظام رفتاری را از منابع فقهی استخراج کند که این همان چیزی است که از آن به فقه نظام تعبیر می‌کنیم. در واژگانی که ما در فقه خود به‌کار می‌بریم از آن به فقه کلان در مقابل فقه خرد تعبیر می‌کنیم.
اگر اراده انسان به اراده انسان‌های دیگر در قالب حکومت پیوند خورد، اینجا ما اراده‌ای پیدا می‌کنیم که اراده انسان کلان است؛ یک شخصیتی پیدا می‌شود که از آن به انسان کلان تعبیر می‌کنیم که همان جامعه است؛ لذا از فقهِ این‌چنین انسان، یا از این فقه اجتماعی به فقه کلان تعبیر می‌کنیم؛ این وظیفه فقهاست.
* آیا می‌توان بیان داشت که با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی که یک انقلاب تمدنی است و نهضتی برخاسته از مبانی مکتبی اسلام، امروز ما نیازمند تولید نظریه‌های علمی اجتهادی جدید برای رسیدن به جامعه اسلامی و سپس تمدن اسلامی هستیم؟
  ما در دوران قبل از انقلاب جامعه کلانی از نگاه اسلامی نداشتیم؛ یعنی جامعه ما جامعه‌ای بود که در مفهوم یک نظام بود، امّا آن نظام اسلامی نبود. قبل از انقلاب، جامعه اسلامی نبود، بلکه جامعه‌ای بود که افراد مسلمان در آن زندگی می‌کردند، امّا اجتماعی اسلامی نداشتیم و انسان کلانی که بخواهد رفتار خود را بر طبق اسلام تنظیم کند، شکل نگرفته بود؛ چون حاکمیت اسلامی نبود؛ اراده انسان‌ها در قالب یک نظام اجتماعی اسلامی به هم پیوند نخورده بود؛ انقلاب که شد، انسان کلان اسلامی متولد شد. انسان کلان اسلامی؛ یعنی مجموعه انسان‌هایی که آنچه این مجموعه انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد، نظام اسلامی است و آن حاکمی که اینها را به هم پیوند می‌دهد و اراده‌اش این اراده‌ها را به اراده واحد تبدیل می‌کند، حاکم اسلامی است؛ پس ما اینجا یک انسان کلان اسلامی پیدا کردیم، یک جامعه‌ای پیدا کردیم که به آن جامعه اسلامی می‌گوییم.
چرا جامعه اسلامی است؟ چون جامعه‌ای است که خاضع برای حاکمیت اسلامی است؛ یعنی فرمان و اراده حاکمیت اسلامی را پذیرفته است و در انتخابات شرکت می‌کند، انتخاباتی که بر مبنای اراده کلان تنظیم می‌شود؛ در مسائل گوناگون سیاسی از این نظام اسلامی پیروی می‌کند؛ این جامعه که پدیده جدیدی است، خواه‌ناخواه فقه خود را می‌خواهد. ما باید فقه رفتار اجتماعی این انسان را استنباط کنیم. مقدار بسیار اندکی از این فقه قبل از انقلاب استنباط شده است. به‌عنوان مثال، در فقه در مورد اصل حکومت به مسئله ولایت فقیه پرداخته شده است. فقهای ما در دوران‌های متعدد گفته‌اند که اگر جامعه بخواهد به یک جامعه واحد اسلامی تبدیل شود، باید حاکمیت فقیه بر آن جامعه وجود داشته باشد و جامعه حاکمیت فقیه را بپذیرد تا به جامعه کلان اسلامی واحد تبدیل شود؛ این را در فقه قبل از انقلاب هم داریم.
بعد از انقلاب اسلامی، جامعه‌ حاکمیت فقیه را پذیرفت و نظامی با قانون اساسی اسلامی، با دستگاه‌ها و نهادهای اسلامی تأسیس شد، این نظام اسلامی است؛ حالا این نظام اسلامی می‌خواهد چکار کند؟ می‌خواهد رفتار این انسان‌ها را جهت بدهد و تنظیم کند، نیاز به فقه تنظیم این رفتارها داریم، ما می‌خواهیم اقتصاد اسلامی داشته باشیم؛ اقتصاد غیر از معاملات بیان شده در کتب فقهی همچون بیع، اجاره و مضاربه است. ما در زمان حکومت پهلوی هم که حاکمیت اسلامی نداشتیم، مردم از این معاملات با هم داشتند، حالا اگر کسی در یک جامعه غیراسلامی برود و زندگی کند، باز هم معامله و خرید و فروش دارد، ازدواج می‌کند و این رفتارها را دارد؛ رفتار انسانی که در یک نظام حکومتی اسلامی قرار می‌گیرد، احتیاج به فقه خاص خود دارد. این انتظار رهبر انقلاب از حوزه‌ها است، که این فقه را استنباط کند.
* برای تحقق جامعه دینی چه برنامه‌هایی باید انجام شود؟ به‌عبارت دیگر، تدبیر چه اموری برای اینکه فقه در جامعه محقق شود و جامعه به‌معنای دقیق آن بر اساس شریعت اداره شود، لازم است؟
  به نظرم دو برنامه لازم است؛ یکی اصل استنباط فقه نظام و فقه نظامات است؛ این کاری است که رهبر انقلاب از حوزه‌ها انتظار دارند. بعد از این کار که امر بسیار مهمی است، کار اجراست. اجرا هم مقدماتی نیاز دارد. ما الآن آمدیم فقه را استنباط کردیم، اگر فقه استنباط شد که بخشی از این فقه استنباط هم شده است، سؤال این است که مجریان و دستگاه‌های اجرایی تا چه حد با این فقه آشنا هستند؟ یعنی من معتقد هستم که اگر ما این فقه را استنباط کردیم، فردی که می‌خواهد کاندیدای مجلس شورای اسلامی شود، کسی که می‌خواهد به وزارت برسد، یا کاندیدای ریاست‌جمهوری شود، هرکدام به تناسب حیطه کاری خویش باید با نظام اسلامی در حوزه اقتصاد و فرهنگ آشنا باشد. این مرحله‌ای است که باید انجام شود.
به بیان دیگر، وقتی فقه نظام استنباط شد، مرحله قبل از اجرا این است که مجریانی که می‌خواهند عهده‌دار چنین نظامی شوند، این‌ها برای اجرای آن آمادگی پیدا کنند و دوره‌های آموزشی ببینند. شاید لازم باشد که ما دوره‌های فقه مربوط به این رشته‌ها را در دانشگاه‌ها ببریم؛ چون فردی که می‌خواهد درباره اقتصاد جامعه تصمیم بگیرد، نمی‌شود از فقه اقتصادی هیچ اطلاعی نداشته باشد و نتواند بین نظام بانکی اسلامی و نظام بانکی غیراسلامی تفکیک قائل شود. وقتی مجریان به این حوزه تسلط نداشته باشند، ما در اجرا دچار مشکل می‌شویم. پس آن وقتی که نظام فقهی تدوین شد و آموزش هم انجام گرفت، اینجا باید انتظار داشته باشیم که فقه اجرایی شود.
به نظرم می‌آید که رهبر انقلاب تأکید خاصی بر مرحله اوّل دارند که حوزه‌های علمیه وظیفه دارند فقه مربوط به تکالیف نظام را استنباط، تبیین و تدوین کنند. البته تا امروز مجریان تلاش کرده‌اند تا جایی که می‌توانند به احکام اسلامی عمل کنند، منتها احکام اسلامی که تاکنون در دستگاه‌های اجرایی ما به آن عمل شده است، حکم‌های اسلامی حوزه فقه فردی است، نه حوزه فقه کلان اجتماعی.
* ارزیابی حضرتعالی از اقدامات انجام‌شده در راستای تولید نظریه‌های اسلامی از سوی عالمان دینی چیست؟ علما و حوزه‌های علمیه که وظیفه تولید، تبیین و تدوین فکر را بر عهده دارند، تا چه اندازه در این مسیر تلاش و کوشش‌کرده و به وظایف خویش عمل کرده‌اند؟
  الحمدلله حوزه‌ها به حرکت افتاده‌اند و تا حدود زیادی مباحث فقه نظام راه‌افتاده و مباحث زیادی انجام شده است، امّا هنوز در آغاز راه هستیم و این راه طولانی است.
 در دهه اوّل انقلاب، عمده نیروهای حوزوی درگیر جنگ بودند. در دهه‌های دوم و سوم، مدیریت فکری انقلاب و حوزه‌های علمیه درگیر دفاع از اساس و مبانی دین شدند. توحید، نبوت و قرآن کریم زیر سؤال رفت؛ افرادی پیدا شدند که قرآن را بشری می‌دانستند، نبی اکرم (ص) را معصوم نمی‌دانستند، امام را قابل نقد و زیر نقد و زیر چکش هزار شبهه بردند؛ در آن مقطع حوزه‌ها برای دفاع از مبانی و اساس دین بسیج شدند و کمتر وقت برای حوزه‌ها وجود داشت که پاسخگوی نیازهای نظام باشند؛ اما الآن وقت آن رسیده است؛ به‌ویژه در آغاز چهلم دوم انقلاب، دیگر حوزه عذری در نپرداختن به این بخش از نیاز جامعه اسلامی ندارد.
امروز بانک یک پدیده مربوط به نظام اجتماعی است. انسانی که بخواهد تکی زندگی کند، نیاز به بانک ندارد، اساساً بانک شکل نمی‌گیرد. نظام اقتصادی که می‌گوییم این نظام، نظام رفتار اجتماعی و شکل‌گرفته در چهارچوب یک حکومت است، فقه این‌ها باید استنباط شود، فقه نظام اقتصادی نیاز داریم، فقه نظام فرهنگی نیاز داریم؛ فرهنگ یک مقوله اجتماعی است؛ یعنی اگر ما تک انسان داشته باشیم، نمی‌خواهد فرهنگ داشته باشد. فرهنگ وقتی شکل می‌گیرد که مردم با هم زندگی کنند و بخواهند در قالب یک نظام با هم پیوند بخورند، در این صورت فرهنگ پیدا می‌شود. وقتی فرهنگ پیدا شد، این نظام فرهنگی را، آن نظام حاکم باید بر اساس معیارهایی که دارد هدایت کند؛ نظریه فرهنگی و نظام فرهنگی تبیین و بعد هم اجرا شود.
* رهبر انقلاب پیوسته بر اتقان در نظریه‌پردازی‌ها تأکید دارند و در این دیدار اخیر هم در کنار تأکید بر لزوم گسترش عقبه فکری نظام اسلامی توسط متفکّرین نسبت به خطر التقاط و تحجّر هشدار دادند؛ همچنین در مقاطع زمانی دیگری هم نسبت به التقاط، انحراف، جمود و تحجّر تحذیر داده‌اند؛ به نظر شما در ساحت نظریه‌پردازی چگونه می‌توان از این آسیب‌ها مصون ماند؟
  ما که می‌خواهیم نظام اسلامی ارائه دهیم، باید این نظام را از منابع دینی استنباط کنیم و این احتیاج به سه نوع کار علمی دارد؛ اوّل اینکه ما روش استنباط را به‌صورت کامل بشناسیم. روش که همان علم‌الاصول است را کامل فراگرفته و به‌کار ببریم.
این را به جرأت عرض می‌کنم که ما در دانش‌های علوم انسانی در سراسر جهان، هیچ رشته دانشی نداریم که مانند علم فقه، علم روش‌شناسی‌اش این‌قدر گسترده، دقیق، برهانی، منسجم، منظم و مبتنی بر معیارها و مبانی عقلانی باشد؛ یک علمی است به نام علم اصول فقه که منظور از آن اصولی است که بر مبنای آن اصول احکام فقهی استنباط می‌شود.
مجموعه علم اصول مجموعه روش‌شناسی فقه است؛ علم و روش استنباط احکام فقهی است؛ این علم گسترده‌ای است؛ این علم تخصص می‌خواهد. اگر کسی بخواهد واقعاً متخصص شود، باید درس جدی اجتهادی بخواند. اوّلین مقدمه، فراگرفتن علم اصول استنباط درست است.
اگر کسی خوب اصول فقه را فرا گرفت، باید به منابع فقهی احاطه پیدا کند؛ یعنی قرآن کریم را باید بفهمد. همچنین تسلط بر روایات لازم است.  این امر احتیاج به تسلط دارد و اینکه تصور کنیم خواندن دو کتاب حدیث یا مراجعه به چهار کتاب فقهی کافی است، درست نیست. پس شرط دوم تسلط بر منابع قرآنی و روایی است.
شرط سوم، تسلط بر عمل استنباط است به‌ویژه استنباط مسائل جدید، مسائلی که سابقه استنباط آن‌ها کم است. ازاین‌رو فقیه، علاوه بر تسلط بر اصول فقه، علاوه بر تسلط بر منابع استنباط احکام فقهی باید یک تسلطی بر عمل استنباط داشته باشد. ما این سه شرط را نیاز داریم.
امروز فقیهان ما به‌ویژه فقهای جوان ما باید کار کنند، اینکه یک کسی انتظار داشته باشد که چند سالی، تند چیزی بخواند و بعد هم ادعای اجتهاد کند و بعد هم برود و بر اساس آنچه به ذهنش می‌رسد حکمی به خدا و رسول نسبت دهد، این همان چیزی است که به التقاط منتهی می‌شود.
خیلی از التقاط‌ها، التقاط‌های ناشی از سوء‌نیت نبوده است. در نتیجه ضعف علمی، ضعف بنیه علمی، ضعف مایه علمی یا احیاناً در نتیجه اینکه حوصله کار زیاد نداشتند، امّا در عین حال خواسته‌اند پز آن را بدهند، هوای نفس آن‌ها را به التقاط کشانده است.
 گاهی التقاط این‌گونه است که دو آدم ضعیف پیدا می‌شوند و کسی را که ادعا می‌کند که اهل استنباط است را تشویق می‌کنند، این هم برای اینکه بتواند چند نفر مرید را دور خودش جمع کند، چند نفر که به او احسنت و بارک‌الله می‌گویند را پیدا کند، می‌آید و احکام خدا را تحریف می‌کند؛ التقاط را در دین خدا روا می‌داند، التقاط‌ها از اینجاها بر می‌خیزند.
باید تقوای الهی در کار باشد و در کنار این تقوا، علم کافی برای استنباط وجود باشد. امروز می‌بینیم که الحمدلله طلاب جوان باتقوا، بااستعداد، پرنشاط و پرحوصله در کارهای علمی تلاش می‌کنند و این جریان راه افتاده است و بسیاری از اساتید شایسته و اساتید مسلط بر استنباط هم وارد این صحنه‌ها شده‌اند که امیدواریم به‌زودی بتوانیم دستگاه‌های نظام‌مند فقهی را برای همه رشته‌های مورد نیاز جامعه خود داشته باشیم، ان‌شاء‌الله.
* رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان رهبری به این نکته اشاره کردند که ما باید مفاهیم ارزشمند دینی را به جامعه بکشانیم و برای این کار لازم است که این مفاهیم به یک عمل تبدیل شود تا سبک زندگی مؤمنانه را شکل دهد. مثل، مواساتی که در دوره کرونا شکل گرفت و ناشی از مضمون همان آیات و روایاتی هست که رسیدگی به امور مسلمین را واجب می‌داند. به نظر شما این مهم چگونه محقق می‌شود؟
  تحقق این نکته احتیاج به یک هنرمندی و آشنایی با جامعه دارد؛ یعنی باید با زبان جامعه و با سبک ادبیات اجتماعی آشنا باشیم. ما اگر می‌خواهیم با جامعه کار کنیم، باید زبان جامعه را داشته باشیم و همچنین احتیاج دارد که بر احکام فقهی و ارزش‌های دینی و معرفتی تسلط داشته باشیم؛ خوب فهمیدن شرط اصلی خوب گفتن است. کسی می‌تواند مطلب خوب را بیان کند که مطلب را خوب فهمیده باشد.
البته این زبان جامعه هم که می‌گوییم، چند زبان است. ما یک زبانی داریم که در قرآن کریم از آن به زبان تبلیغ تعبیر شده است و انبیاء مأمور ابلاغش هستند. همان چیزی که ما از آن به رسانندگی در زبان فارسی تعبیر می‌کنیم که زبان باید رساننده باشد. زبان رساننده، یعنی زبان اثرگذار و زبانی که مطلب را نه‌تنها به گوش طرف، بلکه به دل طرف برساند. داشتن بیان دل‌نشین و رفتار مناسب خیلی مهم است.
گاهی ما یک ایده‌ای را باید با رفتار بیان کنیم، خیلی از ایده‌ها وقتی با رفتار بیان می‌شوند، اثرگذارتر و دلنشین‌تر می‌شود. در بین علمای گذشته ما همیشه افرادی که با علما همنشین بودند، اخلاق آن عالم در رفتار اطرافیان دیده می‌شد؛ چون همنشین عالمی بوده‌اند، تقوای آن عالم در او اثر کرده است، رفتار او از رفتار عالم اثر پذیرفته است؛ درس اخلاقی هم برایش نگفته است، امّا آن رفتار اخلاق‌مدارانه‌ اثر خود را گذاشته است.
همین «کمک مؤمنانه» در دوران کرونا که به واقع باید دست رهبر انقلاب را بوسید که این شیوه را در جامعه ما رواج دادند؛ باید قدر این کار را شناخت که این موج را در جامعه ایجاد کردند، با فرمایش ایشان صدها هزار انسان به این نهضت پیوست، صدها هزار نیازمند در سراسر کشور در طول این مدت سختی که کرونا و بیکاری بسیاری از اقشار را درگیر کرد، مورد رسیدگی قرار گرفتند. ببینید این حرکت چقدر اثرگذار بود؛ روحیه ایثار را در بین مردم گسترش داد، مردم را به مسابقه و رقابت با یکدیگر در ارائه کار خیر فراخواند و گذشت و ایثار تشویق کرد.  چقدر از صاحبان مغازه‌ها آمدند و اجاره مغازه‌های خود را بخشیدند، چقدر کار قشنگی بود؛ مگر این کار به این سادگی‌ها تحقق پیدا می‌کرد؟ ترویج ارزشمند کار خیر خودش نوعی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است که از برکات ارشادات رهبر انقلاب است که به واقع باید از ایشان ممنون بود و تشکر کرد.