kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۸۳۹
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۴

دلایل گریز از عمل صالح(پرسش و پاسخ)



پرسش:
دین اسلام بر دو پایه ایمان و عمل صالح بنا شده است. چرا عده‌ای علی‌رغم اینکه مدعی ایمان هستند اما عمل صالح آنها کمرنگ و ضعیف است و به تعبیری از عمل صالح گریزان هستند؟
پاسخ:
سعادت انسان بر پایه دو همزاد
دین مقدس اسلام بر دو پایه ایمان و عمل صالح بنا شده است. یعنی سعادت و کمال انسان را منحصرا در این دو چیز می‌داند. اگر یکی از این دو پایه خراب و مخدوش بشود، سعادتی برای انسان نخواهد بود، چه رسد به اینکه هر دو پایه خراب بشود.
اسلام همواره می‌گوید: ایمان و عمل صالح «الذین امنوا و عملواالصالحات» که حکم یک ترجیع‌بند را در قرآن پیدا کرده و مکرر در مکرر در آیات قرآن این تعبیر آمده است. به بیان دیگر ایمان و عمل صالح در قرآن حکم دو همزاد را دارند نظیر زکات و نماز «اقیموا الصلوهًْ و اتوالزکوهًْ» یا امر به معروف و نهی از منکر که دو همزاد هستند. «یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر». این همزادها در قرآن بدین معنا است که هر یک بدون دیگری و به تنهایی برای سعادت انسان در دنیا و آخرت کافی نیست و انسان را به حیات طیبه مطلوب خود نمی‌سازند.
شاخص‌های گریز از عمل در جهان اسلام در این بحث مقصود از گریزها آن گریزهایی نیست که افراد کورکورانه به دلایلی همچون فسق و فجور و گناه و هوای نفس از عمل صالح فرار کرده‌اند، بلکه مقصود جانشین‌سازی با توجیه‌های مختلف اندیشه‌ای است.
لذا حرکت‌ها و نهضت‌هایی خواسته‌اند چیز دیگری را به جای عمل صالح بنشانند، و این خطر انحراف را به دنبال دارد.
یعنی آن‌قدر که جانشین‌سازی یک چیز دیگر به جای عمل صالح برای بشریت خسران به بار آورد، بی‌ایمانی یک عده این خسران را نمی‌توانست به وجود بیاورد، و این یکی از علل انحطاط جوامع اسلامی است. آری بیشترین انحرافی که در جهان اسلام پیدا شد، انحراف گریز از عمل بود، یعنی جانشین‌سازی چیز دیگری به جای عمل صالح، که موجبات رکورد، انحطاط و توقف را در جوامع اسلامی فراهم ساخت.
1- تفکر مرجئه گری
یکی از این گریزها و جانشین‌سازی‌ها اندیشه‌‌ است که در صدر اسلام یعنی در نیمه دوم قرن اول اسلام پیدا شد و نامش «ارجاء» (امیدواری) است. این اندیشه یک بینش و روش کلامی در جهان اسلام در نیمه دوم قرن اول هجری پیدا شد، که نام پیروان آن را «مرجئه» نامیدند. آنها اعتقاد داشتند که ارزش فقط از آن ایمان است و عمل هیچ تاثیری ندارد. ایمانت را درست کن عمل مهم نیست. عمل تو هرچه باشد خدا می‌بخشد. ایمانت درست باشد کافی است. همین‌طور که اگر کافر باشی عمل بی‌فایده است. اگر مومن هم باشی بی‌عملی و معصیت اهمیتی ندارد. این اندیشه باب تحقیر و سبک شمردن معصیت را در جهان اسلام باز کرد وحکام فاسق و فاجر را به طمع انداخت و موجب شد جباران و ستمکاران و شهوترانان دنیای اسلام فوق‌العاده از این عقیده استقبال کردند و فلان خلیفه به صورت علنی شرب خمر و گناه مرتکب می‌شد و در عین حال هم دم از اسلام و ایمان می‌زد و ملت مسلمان هم دیگر حساسیتش را از دست داده بود و می‌گفتند ایمانش درست است و این مقدار کافی است برای اینک خدا قبول کند!!
متاسفانه تفکر«مرجئه‌گری» هنوز هم در جهان اسلام رواج دارد.
2- جبرگرایی
جریان دیگر گریز از عمل و جانشین‌سازی در عالم اسلام «جبرگرایی» بود. عقیده جبرگرایی هم باز یک عقیده تقریبا سیاسی شد که در جهان اسلام به وجود آمد و بنی‌امیه از آن حمایت کردند: جبرگرایی یعنی اینکه من در هیچ عملی اختیاری از خود ندارم، و همه اعمال من را خدا است که مستقیما دارد انجام می‌دهد، و در عمل انسان خودش هیچ اراده و نقشی ندارد. تاریخ گواهی می‌دهد، اولین کسی که فکر جبرگرایی را به این صورت مطرح کرد، شخص«معاویه ابن ابی‌سفیان» بود. این هم جریانی است که در همان نیمه دوم قرن اول پیدا شد و در قرن‌های  بعد شدت بیشتر پیدا کرد. آری این تفکر «جبرگرایی» نیز ضربه بزرگی به جهان اسلام و گریز از عمل صالح بود که موجبات سقوط و انحطاط جوامع اسلامی را فراهم ساخت.
3- تقیه در میان شیعیان
تقیه از ماده «وقی» به معنی نگهداری است. و در منطق تشییع یک تاکتیک مبارزاتی برای بیشترین ضربه‌زدن به دشمنان و کمتر آسیب‌دیدن خود است و یکی از مفاخر تشیع به حساب می‌آید. تقیه مربوط به تاکتیک در عمل است و کیفیت عمل و روش انسان را در عمل بیان می‌کند. یعنی انتخاب بهترین روش‌ها در عمل براساس شرایط و مقتضیات محیطی به گونه‌ای که انسان حداکثر بهره‌برداری را از فعالیت‌های مبارزاتی و جهادی خود ببرد و کمترین آسیب را ببیند. منطق تقیه بعدها مسخ شد و تعبیر شد به طرد عمل و حرکت و هر گونه جنبش، و تبدیل شد به یک گریزگاه بزرگی برای فرار و گریز از عمل که به دنیای تشیع ضربه زیادی زد و پویایی و بالندگی را از تشیع دور کرد. البته این انحراف بعد از دوران ائمه‌اطهار(ع) به وجود آمد.
4- محبت اولیاء الله
محبت اولیای خدا در منطق تشیع خودش یک اصلی پویا و بالنده است، به این معنا که محبت انسان‌های کامل یک نوع جاذبه و کشش است برای تشبه به آنها، و در واقع یک نوع حرکت و عمل است که خود را به آن انسان‌های کامل نزدیک‌تر کنیم و هر چه بیشتر شبیه به آنها شویم. امام صادق(ع) می‌فرماید: برای ما مایه زینت باشید نه مایه ننگ و زشتی( امالی شیخ صدوق، ص 400) به همین دلیل شیعیان صدر اسلام مجسمه‌های ایمان و عمل صالحند، و هرگز از آن بزرگواران نداریم که ما حب علی(ع) داریم دیگر بس است و ما اهل نجات و سعادت هستیم. لذا این منطق گرانبها بعد از دوران ائمه‌اطهار(ع) تبدیل به حب بدون عمل شد و گریزگاهی برای عمل و جانشین‌سازی در عالم تشیع گردید.