kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۷۴۸
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۵
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-122

نفوذ در بدنه حاکمیت برای تغییر باورهای مردم



سند ذیل گزارشی است که حسین شریعتمداری نماینده ولیِّ‌فقیه و سرپرست روزنامه کیهان در پی مأموریت واگذاری از سوی رهبر معظّم انقلاب اسلامی در اسفند سال 1371 تهیه کرد و در مصاحبة مؤسسۀ فرهنگی هنری قدر ولایت به این مؤسسه ارائه نموده‌ است. این بررسی در زمینه خط‌مشی و شاخص‌های فکری روزنامة همشهری در ابتدای نشر آن است که در فصل چهارم این کتاب به آن اشاره شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر بزرگوار جناب آقای حجازی
سلام علیکم و رحمةالله.
با آرزوی توفیق بیش از پیش برای آن برادر گرامی در خدمت به اسلام و مسلمین و تقاضای ابلاغ سلام این حقیر به محضر مراد و رهبرم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ادام‌الله
بقائه الشریف. آنچه درپی می‌آید برداشتی است اجمالی از مشی سیاسی و خط فکری روزنامة «همشهری» که با مروری – گذرا و شتابزده– بر سرمقاله‌های 10شماره اخیر این نشریه [سال 1371] به دست آمده است. تعجیل در نگارش نتیجه- حسب‌الامر جنابعالی – انسجام این سطور را مخدوش کرده است که انشاءالله عفو می‌فرمایید.
و اما...
1- روزنامة همشهری با چاپ رنگی و ظاهر جذاب، مطالب متنوع، خبردهی سریع، کادر قوی، بودجة هنگفت، حامیان پرنفوذ، عقبة تدارکاتی پرقدرت و... برخی از امتیازات دیگر که سایر روزنامه‌های کثیرالانتشار صبح و عصر از آن محرومند، بسیاری از خصوصیات لازم برای تبدیل شدن به یک روزنامة مطرح، پرتیراژ ومؤثر را داراست که اگر غیبت محسوس‌اندیشمندان متعهد، خلاء فکری موجود در جامعة کنونی و حضور بداندیشان در صحنه را نیز به آن بیافزاییم، لاجرم باید خطر را جدّی و چاره‌جویی را ضروری تلقی کنیم.
2- همشهری «بودجة» خودی و «زبان» غیرخودی دارد. لیبرالیسم را در لایه‌ای کمرنگ از مذهب – که احتمالاً مصلحتی است – ترویج می‌کند و با پزی دلسوزانه برای درمان آنچه که آن را معضلات جمهوری اسلامی می‌داند، نسخه حکومتی لائیک، تجویز می‌کند. بدیهی است که در مقالات مورد مطالعه 10 شماره از یادداشت‌های روز – هیچ‌گاه به صراحت از کنار نهادن اسلام در حکومت سخن نرفته است – و مصلحت نیز نبوده است – ولی نظریاتی که پیرامون استقلال، فرهنگ، معرفت دینی، حوزه‌های علمیه، سیاست خارجی، مشارکت مردمی و... ارائه شده، ردپای مشخصی در تفکر لائیک دارند که به آنها اشاره می‌شود.
3- همشهری، با لطایف‌الحیل و ظرافتی نه چندان ظریف و تلویحی نزدیک به تصریح، حوزه‌های علمیه را مورد حمله قرار می‌دهد و می‌کوشد تا این مراکز را عقب‌افتاده، به دور از درک نیاز‌های فکری جوامع کنونی، کم‌اطلاع، و پرمدعا معرفی کند که نه توان تولید فرآورده‌هایی در زمینة معرفت دینی دارند و نه مصلحان خیراندیش! و مبدعان دردآشنای فرآورده‌های معرفت دینی را از چوب تکفیر و ارتداد مصون می‌گذارد و در معرفی مصلحان دینی و تولیدکنندگان فرآورده‌های معرفت دینی، نه با نام، که با کنایه‌ای ابلغ من التصریح، کسانی نظیر آقای سروش را آدرس می‌دهد.
در «یادداشت روز» چهارشنبه 14 بهمن ماه 1371، با عنوان «انقلاب و کارنامة‌اندیشه دینی» آمده است:
«... اکنون پس از گذشت 14 سال از پیروزی انقلاب و با یک مطالعة بسیار گذرا در سیر فعالیت نهادهای مولد‌اندیشه دینی، به دشواری می‌توان معدل قابل قبولی برای کارنامة این عرصه رقم زد. شگفت‌انگیز این‌که، کوششهای مجدانه‌ای که در چند سال اخیر(؟!) در سطوح دانشگاهی به منظور جبران کاستیهای این عرصه و پاسداری از سیر تجدید حیات تفکر دینی صورت می‌گیرد، با همان روشهای مذموم پیشین، مورد طعن و لعن قرار می‌گیرد و شگفت‌انگیزتر آنکه، هم در دوران پیش از انقلاب وهم بعد از آن، عناصری سوخت‌رسان آتشکدة لعن و تکفیر می‌شوند که به گونه‌ای آشکار و پنهان به مراکز قدرت اتصال دارند و بدانجا پناه می‌برند.»
در همین مقاله، پاسخگویی به این پرسش که «تولید فرآورده‌های مربوط به‌اندیشة دینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه عناوین ریز و درشتی به همراه داشته است را «هم دشوار و هم آسان» می‌داند. و می‌نویسد:
«دشوار است از این رو که هیچ کس نمی‌تواند با قاطعیت تمام آنچه را امروزه ذیل عنوان مباحث دینی و اسلامی در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد، در ردیف رهیافت‌های نوین‌اندیشه دینی قرار دهد و آسان است از آن رو که آدمی بتواند ساده‌اندیشانه و عوام‌فریبانه، تمامی خطابه‌های تبلیغی و پند و‌اندرزهای روزمره را در زمرة تولید فکر دینی جای دهد.»
و در جای دیگر – بازهم – از همان مقاله قدمی فراتر نهاده و به اصطلاح، با تلویحی نزدیک به تصریح، دستاوردهای عظیم حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، رهبر معظّم انقلاب و سایر‌اندیشمندان اسلامی را نفی کرده و می‌نویسد:
«واقعیت این است که تولید و عرضة فرآورده‌های مربوط به‌اندیشة دینی، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون دچار توقف بدفرجامی شده است. ساده‌ترین و در عین حال محکم‌ترین دلیل این مدعا این است که تمامی مباحث مکتوب نظری و قابل عرضه در محافل علمی، به دوران پیش از انقلاب و منحصراً به کوشش‌های مجدانه چند شخصیت برجسته نظیر استاد مطهری به نمایندگی از حوزه و دکتر شریعتی به نمایندگی از دانشگاه آدرس می‌خورد و این در حالی است که‌اندیشه‌های این دو بزرگوار نیز، هم پیش از انقلاب و هم پس از آن، مصونیت چندانی در قبال خردستیزی‌ها و اتهامها و بعضاً تکفیرها نداشته و ندارد.»
ظاهراً، نام بردن از استاد شهید مطهری نیز از سر ناچاری بوده است. چرا که‌اندیشه دینی مورد ترویج همشهری با نظرات استاد، تفاوتی در حد تضاد دارد. روزنامة همشهری در سرمقالة دیگری به تاریخ سه‌شنبه 13 بهمن ماه 1371، با عنوان «انقلاب و‌اندیشة دینی» به خاستگاه تئوریک انقلاب اسلامی می‌پردازد و در آن‌جا نه تنها نامی از استاد مطهری نیست، بلکه‌اندیشه امام راحل نیز به نفع دیدگاه حضرات دستکاری شده است. در این سرمقاله آمده است:
«انقلاب ایران به لحاظ تئوریک باید خود را مدیون سیر احیاگری‌اندیشة دینی بداند که مراحل آغازین آن در تاریخ معاصر، به نهضت سیدجمال‌الدین اسدآبادی و... بازمی‌گردد و تا نهضت تجدید حیات تفکر دینی دکتر شریعتی تداوم می‌یابد و در نهایت به گونه‌ای برجسته و در ابعاد اجتماعی و سیاسی به نهضت امام خمینی منتهی می‌شود. در این چهارچوب، امام خمینی در کنار سایر ویژگیهای منحصر به فردش، یک مصلح بزرگ دینی شناخته می‌شود که نخست با ایجاد دگرگونی شگرف در مفهوم رسالت و عملکردهای محافل سنتی و با تلفیق موزون سنتهای دینی و مقتضیات عصر خود به چنین کار سترگی دست می‌زند. اگر امام خمینی بدون حرکت دادن هیچ ساکنی و تغییر هیچ تشدید و تأکیدی در سنتهای پیشین شروع می‌کرد و اگر بدون پس و پیش کردن پاره‌ای از برداشتهایی که مقدمه شمرده می‌شدند به راهش ادامه می‌داد و مهم‌تر از همه – و به فرموده حضرت علی – اگر به ریشه‌های درخت چنگ می‌زد و احتجاج می‌کرد و ثمره‌ها را از یاد می‌برد، دستاوردی که امروزه ذیل عنوان انقلاب اسلامی صورت بسته است، روی آفتاب را به خود نمی‌دید.»
همشهری، در ادامة خط خزنده‌ای که از سالها پیش، به دلیل ناممکن بودن نفی حضرت امام(ره) به نفی هویت روحانی و حوزوی آن بزرگوار روی آورده بود، در این مقاله می‌کوشد تا نه تنها امام راحل رضوان‌الله تعالی علیه را جدای از حوزه و روحانیت معرفی کند، بلکه حوزه‌های علمیه و روحانیون را اصلی‌ترین دغدغه ایشان قلمداد می‌کند و در «یادداشت روز» سه‌شنبه 13بهمن آمده است:
«با مطالعة دقیق آثار امام خمینی در صحیفه نور، این نکته همه جا به چشم می‌خورد که نگرانی امام از رخوت و انفعال، جزم‌اندیشی و تحجرگرایی، عافیت‌جویی و مقدس‌مآبی حاکم بر نهادهای تعلیمی سنتی و پیامدهای خطیر آن در طول زمان، به مراتب بیشتر از سایر دغدغه‌ها بوده است.»
هنر همشهری، در‌آمیزش ظریف حق و باطل و بهره‌گیری از شگرد «کلمة حق یراد بها الباطل» است. «لاتقربوا الصلاة» را می‌نمایاند و از «انتم سکاری» سخنی بر زبان نمی‌آورد و... در بقیه «یادداشت‌های روز» همشهری- 10 شمارة مورد مطالعه – همه جا، حمله به حوزه‌ها و القاء یا اعلام صریح بی‌کفایتی آنها دیده می‌شود که مشتی به نمایندگی از خروارها مورد اشاره قرار گرفت.
4- همشهری، بعد از تحقیر حوزه‌های علمیه، در جای جای سرمقاله‌ها می‌کوشد تا خواننده را مرعوب سیر‌اندیشه و تفکر غرب کند و در فضایی با دو شاخصه، تحقیر حوزه – بخوانید اسلام – و بزرگ‌نمایی‌اندیشه و بینش غربی! راه‌حل ارائه دهد. در سرمقاله 13/11/1371 می‌نویسد:
«اگر انقلاب اسلامی ایران بخواهد در عصر رقابت‌های حاد ایدئولوژیکی و سقوط وظهور ناباورانه مکتبهای سیاسی و اجتماعی (خالی از اشاره به این دیدگاه نیست که جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک با اتحاد فروپاشیدة شوروی سابق، هم سرنوشت می‌داند!) به حیات خود ادامه دهد، بی‌هیچ تردیدی باید‌اندیشة دینی را در بالاترین سطوح آمادگیها و جاذبه‌ها قرار دهد تا هیچ داعیه‌گری نتواند صلابت آن را متزلزل سازد. چنین چشم‌اندازی تنها و تنها از طریق گشودن صحنه‌های فکری و ترویج و تقدیس مباحثه‌ها و مناظره‌ها و طرح و بلکه تقویت شبهه‌ها و تردیدها و تجلیل و تقدیر‌اندیشه‌ها و نظرها و مذمت فحاشی‌ها و تکفیرها و مرمت خاطرهها و دلها قابل ترسیم است...»
و بدین ترتیب، همشهری یک جا «مزد» می‌گیرد و یک جا «شاگردانگی». با استفاده از آزادی مفرط در بیان و نظر، هرچه می‌خواهد – حتی ناسزا به باورهای مقدس مردم – می‌نویسد و هم فریاد برمی‌آورد که زمینه‌ای برای طرح‌اندیشه نیست! نه فقط همشهری، بلکه جماعت باصطلاح روشنفکر و غربزده و... همواره این شمشیر دولبه، که هر دو لبۀ آن برای بریدن ریشة حزب‌الله و اسلام و انقلاب است، را در دست
داشته‌اند.
5- همشهری، خود یکی از مهاجمان فرهنگی است و تنها نگاهی گذرا بر صفحات آن، برای اثبات این نظر، کافی است و اما این روزنامه هم مانند بقیة اغیاری که در عرصة فرهنگ، به لباس «یار» خزیده‌اند، اقدامات غیرقابل توجیه خود را در «یادداشت روز» دوشنبه 19بهمن ماه، باصطلاح تئوریزه کرده است. این تئوری، همان دیدگاهی است که دست‌اندرکاران اصلی وزارت ارشاد قبل از تغییرات اخیر داشته‌اند. همشهری، معتقد است که «مقولة فرهنگ و فرآورده‌های گوناگون آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتاً در پی پذیرش قطعنامه 598 شکل برجسته‌ای به خود گرفت» و بر این نظر اصلاحیه می‌زند که «از وقوع انقلاب فرهنگی در نخستین سال‌های پیروزی انقلاب نیز باید نام ببریم که عمدتاً از محدوده دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی و ایجاد وقفه در کار آنها فراتر نرفت.»