اخبار ویژه
کجای این کارنامه اقتصادی دولت افتخار دارد آقای نوبخت؟!
یک روزنامه اصلاحطلب حامی دولت ضمن انتقاد از برخی گزارشهای خلاف واقع دولتمردان نوشت: برخی مسئولان دولتی با نزدیک شدن به ایام انتخابات 1400، سخنانی را رودرروی خبرنگاران میگویند که مرغ پخته را هم به خنده وامیدارد.
آفتاب یزد با اشاره به نمونه نوبخت مینویسد: اظهارات محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه با واکنش شگفتانگیز کارشناسان اقتصادی مواجه شده است. آنجا که میگوید: رشد اقتصادی منفی را از سال 92 تا 97 مثبت کردیم و به گفته رئیسجمهوری اگر کارهای سنجیده سازمان برنامه و بودجه نبود، این آرامش را در کشور نداشتیم.
او در نشستی مجازی با معاونان و مدیران سازمان برنامه به مصداق ضربالمثل خود گویی و خود خندی گفت: در وضعیت تحریمی طی سالهای 92 تا 97 با حضور در مذاکرات مختلف و گسترش روابط بینالملل، توانستیم به رشد شتابان اقتصادی برسیم.
رضا محمدخانی، کارشناس اقتصادی در مورد این اظهارات و چرایی آن میگوید: وقتی آمارهای بینالمللی از رشد منفی اقتصادی ایران در سال جاری خورشیدی خبر میدهند و مرکز آمار کشور نیز 14 اسفندماه با انتشار گزارشی از رشد منفی 1/2 درصدی اقتصاد کشور در 9 ماهه ابتدایی سال 99 خبر داده و صندوق بینالمللی پول نیز پیشبینی کرده که رشد اقتصادی ایران در سال جاری خورشیدی منفی 5 درصد باشد؛ چگونه چنین ادعاهایی با آنچه توسط مردم در ماههای اخیر لمس شده همخوانی دارد؟
مگر آنکه منظور جناب رئیس سازمان برنامه و بودجه، رشدی اقتصادی باشد که تعریف آن مورد پذیرش آموزشهای آکادمیکی است که آن هم با واقعیتهای تورم دو رقمی و حتی در مصادیقی مانند مرغ و مسکن و... تجربه 100 درصدی را به آنها چشانده است همخوانی ندارد!
واقعیت امر آن چیزی است که مردم در وضعیت اشتغال و سفره خود مشاهده میکنند نه سخنان پرآب و تاب در توصیف آنچه در مدیریت آن کارنامه قابل دفاع و ذکری نداشته!
وی میگوید: «تمجید از رشد اقتصادی زمانی به کام مردم شیرین میآید که تورم حداقل قدرت خرید مردم را نگیرد، وگرنه گفتن اینکه رشد اقتصادی در مقطع زمانی 92 تا 97 مثبت بوده و توان دولت تدبیر و امید فلان میزان بوده، علاج درد این ماهها و سالها مردمی که مستحق این دردها نیستند، نیست.
محمدخانی با بیان اینکه ارزیابی تطبیقی عملکرد دولت با اهداف برنامه توسعه، میزان موفقیت دولت را قابل سنجش مینماید، میگوید: در واقع شاخصهای مهمی مانند؛ نرخ رشد اقتصادی، افزایش تولید سرانه، افزایش در موجودی سرمایه، مهار نرخ تورم به عنوان شاخصهای توسعه و افزایش رفاه جامعه محسوب میشوند، نه اعلام یک عدد به عنوان رشد اقتصادی.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به اینکه سازمان برنامه و بودجه نیز رشد اقتصادی کشور در سال 99 را منفی 5 درصد پیشبینی کرده که در این صورت، متوسط نرخ رشد اقتصاد کشور طی 7 سال نزدیک صفر خواهد شد، اظهار میدارد: «نکته ماندگار از کارنامه سازمان برنامه و بودجه دولت روحانی این خواهد بود که میانگین عملکرد دولت روحانی در شاخص رشد اقتصادی نسبت به هدف برنامه 73 درصد کمتر و نسبت به دولت قبل نزدیک به 50 درصد ضعیفتر است. بماند که بزرگترین ضربهای که دولت فارغ از شعارهای اینچنینی وارد کرده است ضربه به اعتماد قشر خاکستری جامعه بود. مردم ما در سال 99 سرمایه خود را در بورس باختند تا وزیر اقتصاد همین دولت مورد فخر آقای نوبخت، به کسب درآمد 500 هزار میلیارد تومانی دولت از بازار سرمایه به خود ببالد.
شاخص تدبیر دولت را باید در بازار بورس دید
«وضعیت نابسامان بورس، شاخص تدبیر دولت» است.
روزنامه وطن امروز ضمن انتشار این ارزیابی، درباره عملکرد دولت در مدیریت بازار بورس نوشت: سال 99 به موازات آزاد شدن سهام عدالت بعد از 14 سال و همچنین رشد بیرویه نرخ ارز، شاخص بورس هم رو به افزایش بود، به گونهای که شاخص کل به عنوان میانگین بازار از 508 هزار واحد در ابتدای سال 99 به 2 میلیون و 100 هزار واحد در نیمه مرداد همان سال افزایش یافت و این باعث رویآوری عده زیادی از مردم به حضور در بورس شد و بعد از آن شاخص کل بورس مرتب کاهش یافت، به گونهای که در پایان سال شاخص کل بورس با رشد 150 درصدی به حدود یک میلیون و 300 هزار واحد رسید. در این بین بسیاری از سهامداران حقیقی که اطلاعات زیادی از بازار نداشته و برخی از آنها حتی دست به اقدامات خطرناکی مانند فروش اموال و داراییهای مورد استفاده خود زده بودند، دچار زیان شدند.
گذشته از تاثیر تجدید ارزیابیها در رشد شاخص بورس، نحوه مواجهه دولتمردان با تحولات این بازار هم عامل مهم دیگری در شدت گرفتن رشد بورس و حبابی شدن بازار بود. بسیاری از دولتمردان با اقدامات و اظهارات مختلف، زمینه را برای حضور هر چه بیشتر مردم در بازار سرمایه و تشدید تبعات مخرب حبابی شدن بازار سرمایه فراهم کردند. در رأس دولتمردانی که سیگنالهای رشد تضمینی شاخص کل به جامعه ارسال میکردند، حسن روحانی بود. رئیسدولت بارها با اظهارات خود، تلویحا پیام رشد شاخص و سودآوری بازار سرمایه را به جامعه ارسال و از این طریق، بسیاری از مردم را نسبت به کسب سود در بورس مطمئن کرد.
به عنوان مثال روحانی اردیبهشت سال گذشته با اشاره به وضعیت بازار سرمایه گفت: شما اگر ناراحت هستید راهحلش این است در گوشتان پنبه بگذارید و این حرفهای خوب را نشنوید. بورس ما خوب شده، عصبانی میشوند و میگویند در همه دنیا بورس به هم ریخته، چرا بورس ایران خوب است؟ این به خاطر تلاش همه شرکتها و فعالان اقتصادی و خوشبختانه عرضه کردن سهام شرکتهایی است که شرکتهای بزرگ هستند.
روحانی در اظهار نظر دیگری که بسیار جنجالبرانگیز شد، از مردم خواست همه چیز را به بورس بسپارند. وی پنجشنبه 16 مرداد 99 و درست یک هفته پیش از آغاز سقوط تاریخی بازار سرمایه گفت: با شرایطی که بورس دارد، صندوقهای ما میتواند فعالتر شود. با شرایطی که بورس نشان میدهد، اوضاع بهتر خواهد شد؛ مردم باید همه چیز را به بورس بسپارند.
رشد شاخص بورس در پی تجدید ارزیابیها از یک سو و تشویق دولتمردان به حضور مردم در بازار سرمایه از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از مردم را مجاب به سرمایهگذاری در بورس کرد. در چنین شرایطی ورود حجم عظیمی از نقدینگی مردم به بازار سرمایه، عامل دیگری برای رشد شدید قیمت نمادهای بورسی شد. در نهایت رشد شاخص کل تا اواخر مردادماه سال 99 ادامه یافت و پیش از آنکه شاخص کل به ارتفاع 2 میلیون و 100 هزار واحد برسد، سقوط سهمگین خود را آغاز کرد تا جایی که در ماههای پایانی سال گذشته رقم شاخص کل به کانال یک میلیون و 100 هزار واحد هم سقوط کرد.
در حالی که بسیاری از سهامداران حقیقی شاهد نابود شدن سرمایه خود در بازار سرمایه بودند، دولت سود بسیار خوبی کسب کرد. صندوق پالایشی یکم که دولت در تابستان به سهامداران فروخت به زیاندهی رسید اما دولت نقدینگی عظیمی نصیب خود کرد. طبق آمارهای رسمی، درآمد دولت از محل فروش صندوقهای سرمایهگذاری موسوم به ETF حدود 35 هزار میلیارد تومان و مالیات حاصل از نقل و انتقال سهام حدود 17 هزار میلیارد تومان اعلام شده است. در واقع دولت با دعوت مردم به بورس و تحمیل زیان به آنها، بخش قابل توجهی از کسری بودجه خود را جبران کرد.
از ادعای ختم انقلاب تا جعل پشتوانه انقلابی برای نامزدها
روزنامه زنجیرهای غربگرا که چند سال قبل مدعی ختم انقلاب شد، حالا در حمایت از نامزدی افرادی مثل علی مطهری، سیدحسن خمینی و محسن هاشمی تیتر میزند «چهرههای انتخاباتی با پشتوانه انقلابی»!
شرق در تیتر نخست خود مینویسد: یک ماه دیگر، ثبتنام برای سیزدهمین دوره ریاستجمهوری در وزارت کشور آغاز خواهد شد و مانند دورههای گذشته شخصیتهای سیاسی سرشناس و معروف تا چهرههای معمولی بخت خود را برای رسیدن به صندلی ریاست دولت در میدان پاستور آماده میکنند. در میان این افراد هستند، کسانی که بهواسطه رابطه نسبی با بزرگان انقلاب و سیاستمداران از چهرههای سرشناس محسوب میشوند و این پتانسیل را دارند (یا در خود میبینند) که راه پدران خود را بروند و مسئولیتی را بپذیرند.
شرق درباره سوابق سیدحسن خمینی نوشت: درحالحاضر در میان خانواده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، سیدحسن خمینی نوه امام، سیاسیترین شخصیت محسوب میشود. او که در آستانه 50 سالگی قرار دارد، فرزند مرحوم سیداحمد خمینی است و تولیت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) و حرم ایشان را بعد از پدر بر عهده دارد. سیدحسن مانند پدر در هیچ گروه و حزبی قرار نگرفته و تقریبا هیچ فعالیت اجرائی نیز نداشته اما همیشه از حامیان اصلاحات بوده و از دولت حسن روحانی نیز حمایت کرده است. او البته در سال 94 برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبتنام کرد اما چون در امتحان اجتهاد شرکت نکرد، صلاحیتش از سوی شورای خبرگان احراز نشد.
شرق در ادامه علی مطهری و محسن و فائزه هاشمی را هم به اعتبار نسبت با شهید مطهری و مرحوم هاشمی رفسنجانی، چهرهای با «پشتوانه انقلابی» معرفی کرده است.
گزارش شرق در حالی است که همین روزنامه 25 مرداد 1394، اهمیت هاشمی را در اعلام ختم دوره انقلاب خوانده و نوشته بود: «هاشمی که دو دوره رئیسجمهوری مقتدر بود، کارش به جایی کشید که در انتخابات مجلس بیم آن میرفت رای نیاورد و بالاخره در جایگاه آخر - نفر سیام در لیست نمایندگان تهران - قرار گرفت... او موسس اولین دولت پساانقلابی ایران است. او با نامگذاری دولتش - دولت سازندگی - به تلویح اعلام کرد که یک دوره تمام و دوره دیگری آغاز شده است. در آن زمان به جز هاشمی چه کسی میتوانست چنین موضعی - ختم دورهای و آغاز دورهای دیگر - را اینقدر صریح اعلام کند به عبارتی، هاشمی با رمز سازندگی، انقلابی در دل انقلاب سامان داد. پیامد جانبی این سیاست هاشمی، خواسته یا ناخواسته به کنار رفتن آدمهایی انجامید که آمادگی روحی یا استطاعت ورود به دوران تازه را نداشتند. پس به ناچار کنار رفته یا بازنشسته میشدند. از همینجا واگرایی آغاز شد. قرائت هاشمی از آرمانهای انقلاب به نحوی بود که بسیاری را با چهرهای از انقلاب مواجه میکرد که هم غرابت داشت و هم دشوار بود. از این رو شکاف تاریخی به وجود آمد... اما اهمیت هاشمی، نه در روانشناسی شخصیت سیاسی او، که در ایجاد شکاف بین دو دوره [انقلاب و پساانقلاب!] نهفته است. هاشمی هیچگاه از الفاظ و تعابیری دال بر «ما و دیگری» استفاده نمیکند، اما عملکرد و کارنامه سیاسیاش بر دورانی گواهی میدهد که تمایز میان «ما» و «آنها» نیروهای انقلابی را به دو طیف متفاوت تقسیم کرد و در این میان اگر سهمی به مخالفان داد، برای همراه کردن آنها بود که کارساز نیفتاد».
یادآور میشود شرق همان روزنامهای است که تیتر زد «امضای کری تضمین است» اما بعدها مدیر آن اعتراف کرد برای جا انداختن برجام، مجبور به اغراق و دروغ و بزک آن شدهاند.
انتقاد آفتاب یزد از خبرهای غیرواقعی که روحانی میدهد
یک روزنامه اصلاحطلب حامی دولت میگوید: روحانی عادت دارد بدون هماهنگی درباره مسائل اقتصادی سخن بگوید.
آفتاب یزد در گزارشی نوشت: ۲۴ دیماه ۹۹، در جلسه هیئت دولت، حسن روحانی با بیان اینکه قیمت فعلی دلار واقعی نیست اعلام کرد، اگر منابع بلوکه شده ایران در کرهجنوبی در اختیار بانک مرکزی قرار بگیرد، قیمت دلار در آینده وضعیت بسیار بهتری خواهد داشت.» بسیاری از رسانهها در همان زمان با تاکید نوشتند: «مقامات ایرانی بارها درباره آزادسازی منابع ارزی ایران در کره جنوبی و دیگر کشورها وعده دادهاند اما هیچگاه این وعدهها عملی نشده است.» بعد از توقیف نفتکش کره جنوبی، خبرگزاری یونهاپ اعلام کرد کل منابع ارزی بلوکهشده ایران در کره جنوبی، حدود ۱۰ تریلیون وون یعنی 9/2 میلیارد دلار است.
۲۱ دیماه ۹۹، عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی عنوان کرد: «در یک سال و نیم اخیر کرهایها بارها نامهنگاری و اعلام کردهاند که مشکل را امروز، فردا و یا یک ماه دیگر حل میکنند، اما تاکنون این مشکل حل نشده است.» همتی گفته بود: قضیه منابع بلوکه شده ایران در کره جنوبی با ۲۰ یا ۵۰ میلیون دلار حل نمیشود و طلب ما ۷ میلیارد دلار است که چند سال است در این کشور بلوکه شده است.
آفتاب یزد میافزاید: با این توصیفات باید گفت: بحث ربط دادن سقوط آزاد نرخ دلار تا کانال ۱۵ هزار تومان به منابع مالی بلوکهشده در کرهجنوبی میتواند مصداق بارز «شمع ریخته نذر امامزاده کردن است» تلقی شود. میثم رادپور کارشناس اقتصادی میگوید: «حسن روحانی عادت دارد بدون هماهنگی با وزرا و معاونان خود، ادعاهایی بعضاً بدون پشتوانه و بیپایه را تحویل افکار عمومی بدهد!»
میثم رادپور، کارشناس بازار ارز با تاکید بر این مسئله که «استقلال بانک مرکزی یک شعار نخنما شده است» و «برخی حرفهای روحانی در جلسات هیئت دولت برای اولین بار به گوش وزرا و مسئولان دستگاهها میخورد همانگونه که ما نیز دفعتاً با آن مواجه میشویم!» ادامه میدهد: «شاید شما انتظار داشتید وقتی حسن روحانی از ارز ۱۵ هزار تومانی میگوید، برای تنویر افکار عمومی توضیحاتی بدهد که باید گفت؛ اولا و شاید همتی خود نیز دلار ۱۵هزارتومانی را همچون من و شما در همان جلسه شنیده باشد مضافاً این که کاری هم از دستش بر نمیآید چون چیزی و اختیاری دست او نیست»
وی ادامه میدهد: «احمدینژاد دولت را با دلار نزدیک به ۴۰۰۰هزار تومان تحویل داد که اندکی بعد این دلار شروع به افزایش قیمت کرد. یکی از مواردی که پذیرش کاهش شدید نرخ ارز را دشوار میکند آن هم در شرایطی که در آن به سر میبریم، امضاء برجام است که در نهایت توانست ۳۰۰ یا ۴۰۰ تومان از نرخ ارز بکاهد یعنی آزادسازی منابع مالی بلوکه شده از رخداد برجام نیز بزرگتر است!؟»
یادآور میشود نرخ دلار در پسابرجام، تا ۸ برابر افزایش یافت.