به بهانه فیلم «تک تیرانداز»
یک تک تـیرانداز غـیر آمـریکایی
سعید مستغاثی
از زمانی که فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» ساخته کلینت ایستوود درباره کریس کائل (تک تیراندازی که قتل نزدیک به 200 زن و مرد و کودک عراقی را برعهده گرفت) در ژانویه 2015 به نمایش عمومی درآمد، فریاد اعتراض منتقدان و کارشناسان سینمایی که سالها بود نسبت به فاصله سینمای ایران از مردم و باورها و تاریخشان بلند بود، بلندتر شد که چرا این سینما به خیل عظیم شهداء دفاع مقدس و سرداران شهیدش نمیپردازد که امثال کریس کائل درمقابل آنها حتی به لحاظ استعداد جنگی هم عددی به شمار نمیآید.
در همان زمان نام سردارانی مانند شهید عبدالرسول زرین (تک تیرانداز جبهههای دفاع مقدس) به میان آمد که حتی برخی نشریات نظامی غربی، وی را برترین تک تیرانداز تاریخ جنگها با فاصله بسیار زیاد از دیگر تک تیراندازان برتر به شمار آوردند. از کسانی مانند «روزا شانینا»، «فئودور اوخلوپکف»، «لودمیلا پاولچنکو» و «واسیلی زایتسف» از ارتش سرخ شوروی در طی جنگ جهانی دوم، «بیلی دیکسون» آمریکایی در جریان جنگهای انفصال، «دلبرت والدرون» آمریکایی در جنگ ویتنام، «راب فورلانگ» کانادایی در افغانستان، «سیمو هایها» فنلاندی در جریان جنگ شوروی با فنلاند و «کریس کائل» و «کارلوس نورمن هنکاک» آمریکایی دراشغال عراق.
پیش از آن نیز با ساخت فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب» توسط کاترین بیگلو درباره کشته شدن بن لادن در سال 2012 (یعنی تنها یک سال پس از تاریخی که آمریکاییها ادعا کردند بن لادن را کشتهاند اما به جز یک عکس مشکوک که بعدا توسط برخی خبرنگاران غربی جعلی بودنش افشاء گردید، مدرک و سندی ارائه ندادند) فریاد اعتراض سینماروهای وطنی برخاسته بود که چرا این سینما درباره عملیات پیچیده و دشوار به دام انداختن عبدالمالک ریگی (سرکرده گروهک تروریستی موسوم به جندالله) فیلمی جلوی دوربین نبرده، در حالی که تصاویر عملیات یاد شده بارها به نمایش درآمده و خود ریگی چندین بار در مقابل دوربینهای تلویزیون ظاهر شده و به جنایات خود اعتراف نموده بود.
نشان به آن نشان که پس از گذشت 10 سال، فیلمی درباره دستگیری عبدالمالک ریگی ساخته شد به نام «روز صفر» که هنوز نمایش عمومی نیافته، همچنانکه برای ساخت فیلمی درباره شهید عبدالرسول زرین، حدود 38 سال از شهادت او و هفت سال از آن اعتراضات گذشت. اما فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» از جنایات کریس کائل، تنها دو سال پس از مرگ وی به نمایش عمومی درآمد.
به هر حال تا همین جا هم دست مریزاد دارد که در میان انبوه تولیدات بیخاصیت و تکراری و ضعیف، فیلمی درباره یکی از سرداران دفاع مقدس ساخته شده که از حداقلهای استاندارد سینمایی هم برخوردار بوده است. به هر حال، علی غفاری (کارگردان فیلم) پیش از این نیز، تواناییهای خود را در ساختار فیلمهایی مانند «استرداد» یا سه فصل سریال «بچه مهندس» نشان داده بود.
اما متاسفانه فیلم «تک تیرانداز» از همان نوع ساختار روایتی و سینمایی «تک تیرانداز آمریکایی» بهره گرفته است. تقابل دوئل وار قهرمان و
ضد قهرمان که از سینمای وسترن میآید و امثال کلینت ایستوود (که عمری را در این نوع سینما گذرانده) خبره آن به شمار میروند. از همین روی در فیلم «تک تیرانداز آمریکایی»، چالش اصلی فیلم را در دوئل مابین کریس کائل و تک تیرانداز عراق به نام مصطفی قرار داد.
همین ساختار دوئل وار فیلم، باعث شده برخی از واقعیات ماجرا مانند اصابت گلوله به گوش شهید زرین که در جریان عملیات طریق القدس و در کنار شهید خرازی اتفاق افتاده بود به میانه دوئل او و عبدالقادر (تک تیرانداز عراقی) منتقل شده تا بخشی از تعلیق صحنههای یاد شده را ایجاد نماید.
البته ایجاد لحظات دراماتیک در فیلمهایی که براساس روایات واقعی ساخته میشوند، قابل درک بوده و مسبوق به سابقه است اما این تمهید روایتی بیشتر در وقایعی مورد استفاده قرار گرفته که سندی از چگونگی برخی رویدادها و پیوند آنها در دست نبوده و یا آن واقعه قابلیت دراماتیک چندانی ندارد.
در حالی که حضور شهید خرازی در صحنه یاد شده، میتوانست به لحاظ روایتی نیز نقطه جذابی به شمار آید اما متاسفانه فیلمساز نه تنها از کنار این صحنه و سایر صحنههای مربوط به شهید خرازی با تسامح گذشته بلکه حتی تلاشی هم به خرج نداده تا ولو به لحاظ ظاهری، شخصیت شهید خرازی در فیلم، کمی به خود آن شهید نزدیک باشد!
اما فضای فیلم «تک تیرانداز» برخلاف آثاری مثل «تنگه ابوقریب»، براساس کلیشههای آشنای سینمای دفاع مقدس که بارها آنها را دیده ایم، به خوبی سنگرها و جبهههای جنگ تحمیلی را تداعی میکند. اما شخصیت پردازی رسول تنها در دو سه جمله وی (اینکه چوپان بوده و از تفنگ هراس داشته و یا تکرار عبارت قرآنی «و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت» و همچنین توضیح برخی یارانش درمورد اینکه چگونه از زدن ژنرال خمیس به خاطر نجات زندگی یک رزمنده اسیر گذشته و یا اینکه اصل ویژگی رسول در نزدن هاش بوده) به علاوه یکی دو تصویر مانند عدم شلیک به عراقی در حال نماز خواندن یا ریز کردن نان خشک خوراکش برای مورچهها و یا نماز خواندن در سنگر عملیات، خلاصه شده است.
این در حالی است که از همان نخستین صحنه فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» که دستان کریس کائل روی ماشه دیده میشود تا به سوی یک زن و پسربچه عراقی حامل نارنجک دستی شلیک کند، کلینت ایستوود، تماشاگرش را به دوران کودکی و نوجوانی کریس میبرد که در کنار پدرش مشغول شکار است و از سوی پدر و در خانوادهای میهنپرست و معتقد، تربیت شده. کریس کایل یک آمریکایی خانواده دوست، اهل کلیسای یکشنبهها و البته اهل همه علائق یک وسترنر از کافه و بار و متعلقاتش گرفته تا سرگرمیهای آن و...که همگی به نوعی در زمره سبک زندگی ایدئولوژیک آمریکایی متعلق به نواحی مرکزی ایالات متحده قرار میگیرند. ایستوود نشان میدهد کریس کائل که در واقع به گاوچرانی و زندگی کابوی علاقه مند بوده (در همان فلاش بکها شاهد رام کردن اسبها و گاوهای وحشی توسط او هستیم) به دلیل عِرق میهنپرستی که در خانواده و از پدرش آموخته، روانه خاورمیانه و عراق شد تا با تخصصش در زمینه تیراندازی با کشتن ناغافل عراقیها (که وی آنان را وحشی خطاب میکند)، تفنگداران آمریکایی در عراق را حمایت کند.
اگرچه تمهید ایستوود هم برای ارائه شخصیت قهرمانش، کار تازه و بدیعی به شمار نیامده اما به هر حال از زبان تصویر استفاده کرده و کمتر به دیالوگ و گفتار و توضیح شفاهی متوسل شده است. در حالی که غفاری در این زمینه بیشتر از زبان گفتار و دیالوگ بهره برده است.
به هر حال فیلم «تک تیرانداز» در مجموع اثر قابل قبولی در سینمای امروز ایران محسوب میشود که توانسته با استفاده از زبان سینما و ریتم خوب، استفاده از تمهید تداخل فلاش فوروارد و فلاش بک در صحنههای عملیات و از این طریق ایجاد تعلیق روایتی به علاوه بازیهای روان (که برای اولین بار شاهد لهجه متناسب و غیر غلوآمیز اصفهانی هستیم)، فیلمی سینمایی با محتوایی ارزشمند ارائه دهد.