نگاهی به سیره اقتصادی پیامبراکرم(ص)-بخش سوم و پایانی
مبارزه با آفتهای اقتصادی
فرجالله فرجاللهی
در دو بخش گذشته از نوشتار حاضر، اهمیت تجارت و اهتمام به حلال بودن کسب و کار و درآمد و ضرورت میانهروی در امور اقتصادی از دیدگاه پیامبر(ص) بررسی شد. در شماره امروز به برخی از آفتهای اقتصادی و مبارزه پیامبر با آنها اشاره شده است.
پس از ایمان و اعتقاد به توحید و ایدئولوژی صحیح، یک اقتصاد سالم در جامعه، از اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که بهمریختگی نظام اقتصادی و اقتصاد فاسد، سرچشمه فساد گستردهای در جامعه میشود. یکی از خاستگاههای مهم اقتصادی در جوامع بشری، بازار است. پیامبرگرامی اسلام(ص) در این مورد عنایت خاصی داشتند و همیشه به بازاریان و کاسبان توصیهها و تذکراتی از قبیل راستگوئی در معامله (هم فروشنده و هم خریدار)، پرهیز از کمفروشی، رعایت عدالت در وزن کردن و پیمانه، نهی از فریبکاری (تقلب) در معامله، عیب نگذاشتن روی اجناس مردم و... تذکراتی میدادند و آنان را هدایت کرده و از عواقب کمفروشی و عدم وزن کردن درست نهی و عذاب الهی را به آنان گوشزد میکردند و میفرمودند: یا معشر التجار ارفعو رووسکم فقد وضح لکم الطریق تبعثون یومالقیامهًْ فجارا الا من صدق حدیثهًْ(37)؛ ای گروه بازرگانان! سرهای خود را بالا بگیرید، که راه برای شما روشن و نمایان شده. شما جماعت، در روز رستاخیز، گناهکار برانگیخته میشوید، مگر آن کس که راستگو باشد.
ترغیب به پیمانه و وزن کردن درست
پیامبر رحمت(ص) مردم را همیشه به وزن کردن صحیح دعوت میکرد و میفرمود: برکت در پیمانه درست و وزن کردن صحیح اجناس و کالاهاست.
از امام صادق(ص) نقل شده است که گروهی، از زود تمام شدن گندم خود در بازار، نزد پیامبر شکایت کردند. فرمود: «آيا پیمانه میکنید، یا بیپیمانه میریزید؟ گفتند: ای پیامبر خدا! تخمینی [و بیپیمانه] فرمود: پیمانه کنید و بیحساب نریزید، چرا که این، بیشتر برکت دارد(38)
آن حضرت با اشاره به داستان قوم حضرت شعیب در مدین که پس از ماجرای عبرتانگیز قوم حضرت لوط راه توحید و درستکاری را رها کردند و در بتپرستی غوطهور شدند و نه تنها بت، بلکه درهم و دینار و ثروت خویش را نیز میپرستیدند و مشغول کمفروشی و تقلب در امور بازار و خلافکاریهای دیگر بودند، به خطاکاران هشدار داد. پروردگار متعال طی آیاتی از قرآن مجید در سوره هود آیات 84 تا 86 نقل میکند که حضرت شعیب(ع) آنان را راهنمایی و از اجحاف و... نهی کرد. چنانکه میفرماید: و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! «الله» را پرستش کنید که جز او معبود دیگری برای شما نیست و پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کمفروشی (تقلب) نزنید) من خیرخواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم!.
و ای قوم من! پیمانه و ترازویتان را درست و دقیق کنید و از حق مردم چیزی کم نگذارید و با سودجویی، نظم اقتصادی جامعه را به هم نریزید.
اگر واقعا ایمان دارید، سود حلال و منصفانهای که خدا باقی میگذارد، برایتان بهتر است.
رسول خدا(ص) با اشاره به این آیات سهگانه، درباره قوم شعیب به بازرگانان میفرمود: ای گروه بازرگانان! شما عهدهدار چیزی شدهاید که امتهای گذشته در اثر آن به هلاکت افتادند [یعنی] پیمانه و ترازو.(39)
دستور به خوب وزن کردن
پیامبر اسلام(ص) که مردم را به خوب وزن کردن به نفع طرف مقابل (یعنی فروشنده به نفع خریدار و خریدار به نفع فروشنده) ترغیب میکرد، خود نیز به گفته خود عمل میکرد.
جابربنعبدا...انصاری(ره) میگوید: پیامبر خدا شتری را به دو اوقیه (40) و یک یا دو درهم از من خرید و به من فرمان داد که به مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم. آنگاه بهای شتر را برایم وزن کرد و کمی هم بیشتر داد. (41)
همچنین نقل شده است که مردی پیش از هجرت، شلواری به پیامبر فروخت. او گفت: پیامبر به وزنکننده فرمان داد که بهای آن را وزن کند و بیشتر بدهد و اجرت وزنکننده را هم پرداخت. (42)
وقتی وزنکننده، این عمل را از آن حضرت دید، گفت، من تا به حال این سخن را از هیچکس نشنیدهام! این مرد کیست؟ گفته شد: در سبکی و جفاکاری تو همین بس که پیامبرت را نشناختهای!، گفت: این پیامبر خداست؟ آنگاه دست آن حضرت را گرفت تا ببوسد، پیامبر اجازه نداد و فرمود: دستبدار! این کار را غیر عربها با پادشاهان خود میکنند، در حالی که من پادشاه نیستم و تنها مردی از شما هستم. (43)
نهی از فریبکاری و تقلب در معامله
یکی از کارهایی که عدهای از فروشندگان اجناس میکنند. این است که (متاسفانه) تقلب میکنند و به جای جنس خوب و مرغوب، جنس نامرغوب به مردم میفروشند. مخصوصا در اجناسی مانند: حبوبات و میوهها که زیروروی آن اجناس در ظرف و جعبه یا گونی متفاوت است و نیز در مورد اجناس دیگر به دروغ جنس را مرغوب معرفی میکنند، در صورتی که نامرغوب است و قیمت مرغوب را میگیرند. و این، برخلاف دستورهای پیامبر میباشد و از نظر شرعی درست نیست و مرتکب حرام میشوند. در حالی که پیامبر همیشه از آن نهی میکرد و دستور میداد در معامله راستگو باشند و تقلب نکنند.
در بازار مدینه، پیامبر بر بساط صاحب غلهای گذشت و به صاحب آن فرمود: «غلهات یکسره خوب است» و سپس از وی درباره قیمتش پرسید. آنگاه خداوند به او وحی کرد که دستانش را در آن غله فرو برد. او نیز چنین کرد و غلهای پست بیرون کشید. پس به صاحبش فرمود: تو با این کارت به مسلمانان خیانت و غش(تقلب) کردهای! (44)
البته فریبکاری تنها این نیست که فقط روی جنس با زیر آن تفاوت داشته باشد، بلکه اگر کسی دو جنس مرغوب و غیرمرغوب را مخلوط کند و به قیمت مرغوب بفروشد، باز فریبکاری است و جایز نیست و ظلم و اجحاف در حق مردم است. چنانکه نقل شده است که پیامبر خدا بر مردی گذشت که گندم مرغوب و نامرغوبی را باهم مخلوط کرده بود و میفروخت. فرمود: «چرا این کار را کردهای؟! گفت: میخواستم [جنس نامرغوب] به فروش برسد. فرمود: «آنها را از هم جدا کن. در دین ما غش(تقلب) جایی ندارد. (45)
و این موضوع یک حکم کلی اسلام است و در تمامی اجناس صادق است و استثنا ندارد،چنانکه امام صادق(ع) فرمود:
زینب عطرفروش پیش همسران پیامبر آمد. پیامبر هم پیش آنها آمد و دید که زینب نزد آنهاست. فرمود: «وقتی تو میآیی، خانههای ما خوشبو میشود.»
زینب گفت: خانههای تو به بوی تو خوشتر است ای پیامبر!! پیامبر فرمود: «وقتی میفروشی، خوب بفروش و تقلب نکن، چرا که چنین معاملهای، مایه رعایت بهتر تقوای خداوند و سبب ماندگارتر شدن مال است.» (46)
نهی از کمفروشی
پیامبر اسلام(ص) از کم فروشی فروشندگان اجناس در بازار نهی میکرد و مردم را به پیمانه و وزن درست دعوت میکرد.
از ابن عباس نقل شده است: هنگامی که پیامبر به مدینه آمد، آنان «اخبث» (پلیدترین و کمفروشترین) مردم در پیمانه [و وزن] کردن [کالا] بودند. آنها دو پیمانه و وزنه داشتند؛ چون میخریدند، با پیمانه بیشتر(کامل) میخریدند و چون میفروختند، با پیمانه ناقص میفروختند.
خداوند سبحان نازل فرمود: «ویل للمطففین؛ وای بر کمفروشان» و آنها نیز پس از آن، خوب سنجیدند [و نیکو پیمانه و وزن کردند] (47)
بازداری از احتکار
پیامبر(ص) هرازگاهی که گذرش از بازار میافتاد، به کارهای بازاریان و خریداران توجه میکرد و تذکرات و دستورهایی را به آنان گوشزد میکرد. از جمله این دستورات پرهیز از احتکار بود که گاهی توسط برخی از بازاریان اجرا میشد و یا گاهی گزارش میدادند که فلانی احتکار کرده و مردم در مضیقهاند، آن حضرت در اینگونه موارد دستور میداد اجناس احتکار شده را به میان بازار آورده و در برابر دید همگان قرار میدادند و به قیمت عادلانه میفروختند(48).
امام صادق(ع) فرمود: در دوران پیامبر[یکبار] غله نایاب شد. مسلمانان نزد ایشان آمدند و گفتند: ای پیامبر! غله نایاب شده و هیچ چیزی از آن باقی نمانده مگر نزد فلانی، به او فرمان بده تا آن را به مردم بفروشد. پیامبر(ص) آن شخص را دید، حمد و ثنای خدا را بجا آورد و سپس فرمود: «ای فلانی! مسلمانان گفتهاند که غله نایاب شده جز مقداری که نزد توست، پس آن را بیرون بیاور و هرگونه که میخواهی بفروش و آن را در بند نکن»(49)
همچنین امیرمومنان علی(ع) در نامهای که به مالک اشتر (آنگاه که به حکمرانی مصر منصوب شد) نوشت: بدان که بسیاری از آنان(بازرگانان) در داد و ستد، بیش از اندازه تنگنظر و سختگیرند و بخلورزی ناپسند دارند و به منظور سود بیشتر، کالا را احتکار میکنند و به میل خود برای کالاها قیمتگذاری میکنند و این کار، برای توده مردم، زیانبار و برای والیان هم مایه ننگ و عیب است. پس، از احتکار بازدار، چرا که پیامبر خدا(ص) از آن(احتکار) منع میفرمود(50).
البته معلوم است که قیمتگذاری کمتر یا بیشتر از قیمت عادلانه بر روی اجناس اگر با انگیزههای شیطانی و به خاطر نایاب شدن باشد و یا توسط بازرگانان به منظور بیرون راندن رقیب خود از صحنه باشد و کالای خود را به ارزانتر یا گرانتر از قیمت عادلانه بفروشند این کار قطعا نکوهیده است، چنانکه پیامبر اسلام(ص) اینگونه اشخاص را نصیحت و از کارشان نهی میکرد و کسانی را که اجناس خود را به قیمت کمتر میفروختند و نیت پاداش از خدا را داشتند، تشویق میکرد. چنانکه روزی از بازار عبور میکرد، بر مردی رسید که خوراکی را با قیمتی پایینتر از قیمت بازار میفروخت. فرمود: «آیا در بازار ما، با قیمتی کمتر از قیمت ما میفروشی؟»
گفت: آری.
فرمود: «از سر شکیبایی و پاداش گرفتن از خدا است؟»
گفت: آری.
فرمود: «تو را بشارت باد! همانا آورنده جنس به بازار ما، همانند جهادکننده در راه خداست و احتکارکننده در بازار ما، همانند کسی است که در کتاب خدا، کافر شمرده شده است(51).
از رفتار پیامبر و دستور امیرمومنان(ع) به مالک اشتر فهمیده میشود که آن حضرت تاکید میکند که داد و ستد باید آسان و عادلانه باشد و بدون تردید تنظیم قیمتها با موازین عادلانه و به معنای ضرر و زیان رساندن به تولیدکننده و یا فروشنده نیست، بلکه همانگونه که امام در فرمانش تصریح فرموده، هدف آن است که قیمتها بهگونهای تنظیم شود که نه به فروشنده ستم شود، نه به مشتری و این، تنها زمانی تحقق پیدا میکند که مسئولان امر زمینه مناسب برای عرضه کالا به قیمت طبیعی فراهم آورند، ولی اگر اجحافی صورت گرفت، حاکم میتواند قیمتگذاری کند.
ترغیب به پس گرفتن کالا و مهلت دادن به تنگدست
گاهی در بازار اتفاق میافتد که خریداری کالایی را (قسطی، با چک و تضمین) میخرد، به امید آنکه سودی برایش حاصل شود، ولی برخلاف پیشبینیها، مسائلی پیش میآید که نه تنها سود نمیکند، بلکه اگر بخواهد آن جنس را بفروشد، ای بسا ضرر کند و این شخص هم دستش تنگ است و نمیتواند معامله انجام دهد و به هر صورت مغبون میشود، یا از خرید خود (به هر علتی) پشیمان میشود، در چنین شرایطی پیامبر رحمت(ص) فرموده است که به او فرصت داده شده و کالا پس گرفته شود تا او بیش از اندازه متحمل زیان نشود. چنانکه نقل شده است که آن حضرت به حکیم بن حزام، اجازه بازرگانی نداد تا از وی تضمین گرفت که معامله خریدار پشیمانشده را فسخ کند و به تنگدست فرصت دهد و به اندازه حقش بگیرد(52).
بازداری از سوگند خوردن در معامله
یکی از روشهای پیامبر در بازار این بود که ایشان دستور میداد که فروشنده قسم یاد نکند، چه در قیمت جنس و چه در کیفیت آن. از ابوسعید خدری نقل شده است که به عربی بیابانگرد که با گوسفندهایش میگذشت، گفتم: آنها را به سه درهم به من میفروشی؟ گفت: نه به خدا سوگند! سپس آن را به من فروخت. ماجرا را برای پیامبر خدا بازگو کردم. فرمود: آخرتش را به دنیایش فروخت(53).
ترغیب به برخی کسبهای ستوده
پیامبر اکرم(ص) درباره کسبهای گوناگون و کیفیت معامله و کالا و جایگاه فروشنده را راهنماییهایی میکرد که نقل آن، خالی از لطف نیست، از جمله مردی از پیامبر پرسید: به من فرمان میدهی که چه چیزی داد و ستد کنم؟ فرمود: «بزازی کن» و این را سه بار تکرار کرد، چرا که پارچهفروش، دوست دارد که مردم در خیر و فراوانی نعمت باشند(54).
امیرمومنان علی(ع) فرمود: پیامبر بر مردی گذشت که کالایی همراه داشت و میخواست آن را بفروشد، فرمود: «در اول بازار بایست»(55).
همچنین امام صادق(ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر خدا از کسادی درآمد، شکوه کرد.
حضرت فرمود: «کالاهای گوناگون را در نظر بگیر و سپس آنها را بخر و بفروش. هر کدام سود داشت، همان را ادامه بده»(56)
نهی از کسبهای نکوهیده
اگر پیامبر به برخی از کسبها تشویق میکرد، در مقابل، از برخی از کسب و کارها نهی میکرد و میفرمود: تا حد امکان این کار را نکن. از جمله از امام کاظم(ع) نقل شده است: مردی خدمت پیامبر رسید و به ایشان گفت: من این فرزندم را سواد آموختهام. حالا او را به چه شغلی بگمارم؟ فرمود: خدا پدرت را بیامرزد! او را در هر شغلی که خواستی بگذار، اما به پنج گروه مسپار، سبا، زرگر، قصاب، گندمفروش و بردهفروش. مرد گفت: ای پیامبر خدا سبا کیست؟ فرمود: کسی است که کفن میفروشد و آرزوی مرگ افراد امت مرا دارد، در حالی که یک نوزاد امتم را از هر آنچه آفتاب بر آن میتابد، بیشتر دوست دارم. اما زرگر؛ زیرا به زنگار گرفتن امت من دامن میزند و قصاب؛ زیرا آنقدر حیوان میکشد که رحم از دلش رخت برمیبندد و گندمفروش؛ زیرا خوراکی امت مرا احتکار میکند. اگر کسی با عنوان دزد، خدا را دیدار کند، در نزد من بهتر است از اینکه او را در حالی دیدار کند که خوراک مردم را چهل روز احتکار کرده باشد و بردهفروش؛ زیرا جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد! بدترین افراد امت تو، کسانی هستند که انسان میفروشند.(57)
و نیز علی(ع) میفرمود: پیامبر خدا از معامله با درماندگان، نهی فرموده است. (58)
البته مواردی از جمله کفنفروشی و قصابی و زرگری و گندمفروشی (غیر از بردهفروشی) از نظر فقه اسلامی، مکروه است نه حرام! آن هم در صورتی که آن اشخاص قصد و نیتهای ذکر شده را داشته باشند
و الا به اندازه ضرورت باید همه آن شغلها وجود داشته باشد تا زندگی مردم بچرخد.
مروری بر سیره جامع پیامبر اکرم(ص) ما را با موارد و مصادیق متعدد دیگری در زمینه مسائل اقتصادی آشنا میکند که در اینجا به همین مقدار بسنده میشود.
پانوشتها :
37- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 194،ح 3728، وسائلالشیعه، ج 12، ص 285، ح 22800.
38- کافی، ج 5، ص 167، تهذیبالاحکام، ج 7، ص 163، ح 722؛ وسائلالشیعه، ج 12، ص 323، ح 22937.
39- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 235، ح 5225؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 53؛ کنزالعمال، ج 4، ص 29، ح0 9337.
40- هر اوقیه، برابر چهل درهم است و معمولا آن را وزن میکنند.
41- مقریزی، امتاع الأسماع، ج 8، ص 171؛ صحیح مسلم، ج 3، ص 1244، ح 115
42- ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3، ص 356 ح 2288.
43- کنزالعمال، ج 3، ص 111، ح 5726
44- کافی، ج 5، ص 161، ح 7؛ تهذیبالاحکام، ج 7، ص 13، ح 55؛ بحارالانوار، ج 22، ص 6، ح 37.
45- کنزالعمال، ج 4، ص 159، ح 9974.
46- کافی، ج 5، ص 151، ح 5 و ج 8، ص 153، ح 143؛ بحارالانوار، ج 22، ص 134، ح 116؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 272، 3985.
47- طبرسی، مجمعالبیان، ذیل آیه 1 سوره مطففین.
48- تهذیبالاحکام، ج 7، ص 161، ص 713.
49- کافی، ج 5، ص 164، ح 2، وسائلالشیعه، ج 12، ص 317، ح 22916.
50. نهجالبلاغه فیضالاسلام، نامه 53، پاراگراف 55؛ تحفالعقول، ص 40.
51. المستدرک علیالصحیحین، ج 2، ص 15، ح 2167؛ کنزالعمال ج 4، ص 99، ح 9730.
52- کافی، ج 5، ص 151، ح 4، وسائلالشیعه، ج 12، ص 286، ح 22805.
53- کنزالعمال، ج 16، ص 707، ح 46451؛ ابن ابی الدنیا، الورع، ص 103، ح 162.
54- کنزالعمال، ج 4، ص 31، ح 9346.
55- وسائلالشیعه، ج 12، ص 296، ح 22841.
56- کافی، ج 5، ص 168، ح 1؛ وسائلالشیعه، ج 12، ص 324، ح 22940.
57- معانیالاخبار، ج 1، ص 150، ح 1.
58- نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 468، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 46، ح 68.