kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۱۰۹۴
تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۴

نگاه قرآن به شرک



براساس تعالیم قرآن، شرک که در برابر توحید محض قرار دارد؛ دو گونه است:
1. شرک جلی: شرکی است که شخص آشکارا برای خدا شریکی هم‌سنگ و هم‌تراز خدا قائل است؛ مانند شرک اهورا و اهریمن در ایرانیان پیشین، شرک بت‌پرستی در جاهلیت حجاز و هند؛ شرک مسیحی و اعتقاد به اقانیم سه گانه پدر، پسر و روح‌القدس.(نوح، آیه 71؛ نساء، آیه 171؛ مائده، آیه 17؛ توبه، آیه 9)
2. شرک خفی: شرکی است که شخص با آنکه اهل توحید است، ولی برای علل و اسباب‌، نقشی را به شکل استقلال قائل می‌شود نه در طول اراده الهی؛ خدا در این‌باره می‌فرماید: و بیشترشان به خدا ایمان نمى‌آورند، جز اینکه با او چیزى را شریک مى‌گیرند. (یوسف، آیه 106)
امام صادق(ع) فرموده است: شخصی که بگوید: اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم و اگر فلانی نبود چنان و چنان بر سرم می‌آمد و اگر فلانی نبود خانواده‌ام از دست رفته بود، برای خداوند شریک قرار داده است. راوی خطاب به امام گفت: آیا ‌اشکال دارد بگوییم: اگر خدا بر من به سبب فلانی منت نگذاشته بود هلاک شده بودم. امام(ع) فرمود: این خوب است و این‌گونه سخن گفتن و مانند آن ‌اشکالی ندارد.(بحارالانوار، ج9، ص106)
همچنین در آیات قرآن درباره علل و عوامل گرایش مردم به شرک به سه عامل‌ اشاره شده که عبارتند از:
1. تقلید کورکورانه: عادت و تقلید کورکورانه از نیاکان از عوامل گرایش به شرک است؛ خدا می‌فرماید: بلکه آنها می‌گویند: «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم  و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته‌ایم.».(زخرف، آیه 22)
2. خلط امر تکوینی و تشریعی: برخی از مشرکان کسانی هستند که خدا را به  عنوان علیم و قدیر باور دارند، ولی به جهت خلط میان اراده تکوینی و اراده تشریعی و همچنین آزادی تکوینی و آزادی تشریعی، به شرک گرفتار آمده‌اند. قرآن می‌فرماید: کسانى که شرک آوردند، به‌زودى خواهند گفت اگر خدا مى‏ خواست نه ما و نه پدرانمان شرک نمى ‏آوردیم.(انعام، آیه 148) از نظر این افراد خدای علیم و قدیر، هم دانا به شرک آنان است و هم می‌تواند جلوگیری کند، پس اگر چنین نکرد، نشان می‌دهد که خدا نیز شرک را پذیرفته که آنان را از آن بازنداشته است؛ در حالی که خدا انسان را در تکوین آزاد آفریده و از نظر تکوینی هیچ اکراهی بر دینی نیست(بقره، آیه 256)، ولی از نظر تشریعی آنان را آزاد نگذاشته است تا هر دینی را انتخاب کنند، بلکه می‌بایست دین اسلام و شرایع آسمانی را بپذیرند(آل‌عمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیه 48؛ شوری، آیه 13)؛ از همین رو خدا می‌فرماید: بگو حق از پروردگارتان رسیده است؛ پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند، ما براى ستمگران آتشى آماده کرده‌ایم که سراپرده‌‏هایش آنان را در بر مى‏ گیرد.(کهف، آیه 28)
3. استدلال برهانی: گروهی از مشرکان که از اهل تحقیق و برهان هستند برای شرک خویش این‌گونه برهان می‌آورند که خدا موجودی بی‌نهایت است که قابل احاطه علمی ‌برهانی و درک شهودی نیست؛ بنابراین، قابلیت آن را ندارد که معلوم یا مشهود کسی باشد. پس معبود کسی هم قرار نمی‌گیرد؛ از همین رو، لازم است تا کسانی را به‌عنوان واسطه‌های فیض الهی همچون فرشتگان یا مانند آنها بپرستیم که ما را به خدا نزدیک سازد. قرآن می‌گوید: و آنها که غیرخدا را اولیای خود قرار دادند، دلیلشان این بود که: «اینها را نمی‌پرستیم مگر به‌خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»،.(زمر، آیه 3) این در حالی است که وجود خدا با برهان عقلی معلوم انسان است، چنانکه صفات فعلی الهی نیز با شهود، مشهود شاهدان است؛ زیرا همان‌طوری که تشبیه،باطل است و خدا را نمی‌توان با چیزی شبیه دانست یا صفات خدا را همانند صفات خلق دانست، همچنین تعطیل، باطل است؛ زیرا می‌توان صفات خدا را به‌عنوان آیات الهی که افعال اوست دانست؛ و برای خدا صفاتی را قائل شد که قابل تسبیح از هر عیبی و تقدیس از هر نقصی است؛ یعنی علیم دانست که در آن جهلی راه ندارد، یا قدیر دانست که در آن عجزی نیست، یا غنی دانست که در آن بخلی نیست: نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ.(بقره، آیه 30) پس خدا می‌تواند معبود باشد و نیازی نیست که واسطه‌های فیض را در جایگاه معبود قرار داد.
حسن مرتضوی