معضل نقدهای محفلی و سفارشی
ورود پولهای آلوده به عرصه منتقدان!
آرش فهیم
یکی از حاشیههای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، انتشار گسترده نقدهای سفارشی و همچنین انتخابها و ارزیابیهای محفلی و بعضا «ضدسینمایی» است.
در این دوره از جشنواره فیلم فجر، به طور مشخص شاهد انتشار حجم زیادی از نقدهای مبالغهآمیز و تبلیغاتی در ستایش برخی از فیلمهای جشنواره، در بعضی رسانهها و به ویژه در فضای مجازی بودیم. نقدهایی که قصد فضاسازی برای هل دادن جوایز جشنواره به سمت آن فیلمها را داشتند!
این نشان میدهد که مسئله «سرمایههای مشکوک» و «پولهای آلوده» به عرصه منتقدان سینما هم کشیده شده است. حتی منتقدانی را سراغ داریم که این عرصه فکری و فرهنگی را به یک بیزینس تبدیل کردهاند و از طریق نوشتن نقدهای سفارشی و تبلیغاتی و راه انداختن کانالهای سینمایی برای تبلیغ آثار، به ثروت هنگفت رسیدهاند! در دهههای قبل، منتقدان سینما یکی از صنفهای آسیبپذیر و مستضعف از نظر مالی در سینما محسوب میشدند؛ کمتر دیده میشد که فردی از راه نوشتن نقد فیلم به پول بزرگی رسیده باشد. اما این روزها برخی از منتقدان نورس که از نظر سطح کار نیز میانمایه ارزیابی میشوند، از راه اتصال به برخی از دفاتر تولید و تهیهکنندگان و همکاری با فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی که با پولهای مشکوک ساخته میشوند، نقد را به نوعی تجارت تبدیل کردهاند!
اما اتفاق دیگر، بروز گرایشهای به شدت سیاستزده و محفلی در برخی گروهها و نشریات به اصطلاح تخصصی سینمایی است. در این دوره نیز شاهد بودیم که بعضی از نشریات و سایتها اقدام به نظرخواهی و گرفتن ستاره از منتقدانشان کردند که رویکرد ضدسینما و دور از تخصص در آنها بسیار پررنگ است.
البته نمیتوان دخیل بودن سلایق و یا گرایشهای فکری و سیاسی و ایدئولوژیک در نقد و ارزیابی فیلمها را نادیده گرفت؛ هیچ منتقدی هم نمیتواند از این نظر بیطرف و خنثی باشد. اما آنچه به عنوان یک کژراهه و انحراف در نقد فیلم شناخته میشود، این است که بعضی از نشریات و گروهها، «صرفا» رویکرد محفلی و سیاسی و ایدئولوژیک را در دادن ستاره و انتخاب فیلمها اتخاذ کنند و اصل سینما را به طور مطلق کنار بگذارند؛ متأسفانه امسال شاهد چنین معضلی در بعضی از ارزیابیها بودیم.
هنوز فراموش نکردهایم، در سیامین دوره جشنواره فیلم فجر، یک مجله مدعی تخصصگرایی، فیلمی را به عنوان بهترین اثر آن دوره از جشنواره انتخاب کرد که از همه نظر بیخود و بیجهت بود! فیلمی که نه قصه خوبی داشت و نه بازیگرانش کار بزرگی کرده بودند و نه در کارگردانی، نکته برجستهای داشت. با وجود فیلمهایی که از نظر شاخصهای فرمالیستی و فیلمیک، قطعا چند مرتبه بالاتر از آن فیلم بودند، اما نویسندگان آن مجله کذایی که خود را مظهر تمامنمای «فیلم» میدانند، این اثر بیخود در محتوا و بیجهت در فرم را به عنوان برترین انتخاب کردند؛ چون دارای نگاه سیاسی ویژهای بود! امسال نیز بعضی از مجلات، دست به چنین اقدامی زدند؛ به طور مثال، یک نشریه تخصصی در حوزه فیلمنامهنویسی که با بودجه دولتی هم منتشر میشود، ارزیابی «ضدسینمایی» و صرفا ایدئولوژیک درباره فیلمهای جشنواره فجر سی و نهم را به اوج رساند؛ در جدول انتخابهای این نشریه، فیلمهایی با گرایش خاص سیاسی که اتفاقا در فرم، متوسط محسوب میشوند، به عنوان بهترین معرفی شدهاند و آثاری که در جریان دیگری دستهبندی میشوند به رغم برتری ساختاری نسبت به بسیاری دیگر از آثار، در قعر جدول ارزیابی این منتقدان قرار دارند!
بدون تردید ورود چنین معضلاتی به عرصه نقدنویسی، اول به سینما و دوم هم به فرهنگ کشورمان صدمات جدی وارد میکند و مگر نکرده است؟ یکی از دلایل فرو کاستن و انزوای روزافزون سینمای ایران در سالهای اخیر، عملکرد اغلب نشریات تخصصی و برخی منتقدان فیلم است. منتقدان باید نگهبان هنر و شرافت در سینما باشند، اما وقتی خودشان آلوده شوند، کل نظام سینما بیمار خواهد شد.