شکنجه پلیدترین ابزار سلطنت پهلوی - قسمت دوم و پایانی
فرعونی به نام پهلوی دوم
* پیش از وقوع کودتا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا شاه فاقد اقتدار بود و بر اوضاع کشور تسلط کافی نداشت. اما کودتای ۲۸ مرداد که به وسیله سازمان سیای آمریکا و سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا(MI6)، طراحی شده بود جیفه سلطنت پهلوی را حیات دوبارهای داد و شاه فراری را بر مسند قدرت نشانید. از آن پس آمریکا تصمیم گرفت ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه تثبیت کند و به شاه اقتدار لازم را بدهد.
برای تأمين این خواسته به سازمانی اطلاعاتی و امنیتی نیاز بود و طرح تأسيس ساواک از همین جا شکل گرفت. سرانجام سه سال بعد از کودتا در ۲۳ اسفندماه ۱۳۳۵ قانون سازمان امنیت در مجلس سنا و مجلس شورای ملی تصویب شد و به عنوان یکی از زیرمجموعههای نخستوزیری شروع به کار کرد. پیش از تأسيس ساواک اداره اطلاعات شهربانی مسئول برقراری امنیت داخلی بود و پیش از آن، اداره رکن دو ارتش این وظیفه را بر عهده داشت.
ساواک دارای یازده اداره کل بود که هر کدام وظایف تعیینشدهای داشتند اما در آن میان، اداره سوم ساواک تحت عنوان امنیت داخلی، قدرت و اختیارات فراوانی داشت که آنچه از ساواک و تشکیلات مخوف آن شنیدهایم، در واقع اوصاف همین اداره سوم میباشد.
دورههای ۴ گانه ساواک
* عمر ۲۲ ساله ساواک(از اسفند ۱۳۳۵ تا بهمن ۱۳۵۷) را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
۱. (اسفند ۱۳۳۵ - اسفند ۱۳۳۹) اولین ریاست ساواک را تیمور بختیار (پسرعموی شاپور، آخرین نخستوزیر شاه) که مهرهای آمریکایی بود بر عهده گرفت. وی شخصی جاهطلب، خشن و بیرحم بود و به شدت با مخالفان رژیم برخورد میکرد. بختیار در کودتای ۲۸ مرداد با اشاره آمریکاییها به عنوان فرماندار نظامی تهران، در همه شهرهای ایران حکومت نظامی اعلام کرد، فضای وحشت و اختناق در کشور ایجاد نمود و حکم به توقیف روزنامههای آزاد داد. وی افراد زیادی را از دم تیغ گذرانید؛ تودهایها را قلع و قمع کرد، فداییان اسلام را به جوخه اعدام سپرد و افراد زیادی از آنها را تحت شکنجههای شدید قرار داد. بختیار از اعضای اصلی دادگاه نظامی مصدق بود که حکم محکومیت او را امضا کرد.
بختیار در تشکیل ساواک از سیا کمک جست و تعداد زیادی از کارمندان ساواک را برای دیدن آموزش به آمریکا فرستاد. همچنین عدهای از مستشاران آمریکایی را به ایران آورد و در ساواک مستقر نمود. وی در دوره ریاست خود بر ساواک با حیف و میلهای بیحساب، میلیاردها تومان ثروت اندوخت. اما سرانجام در اواخر اسفند ۳۹ از ریاست ساواک کنار گذاشته شد و مورد خشم محمدرضا قرار گرفت و به اروپا تبعید گردید. بختیار در بیرون از مرزها به تبلیغات علیه شاه و رژیم او پرداخت و سرانجام در مرداد ماه ۱۳۴۹ در استان دیاله عراق توسط مأموران ساواک ترور شد.
۲. (اسفند ۱۳۳۹ - بهمن ۱۳۴۳) در این دوره ساواک به ریاست سرتیپ حسن پاکروان از هواداران تیمور بختیار پاکسازی شد و تبدیل به یک سازمان صددرصد وفادار و حافظ سلطنت گردید. نیز مستشاران آمریکایی برکنار شده و جایشان را مربیان اسرائیلی گرفتند.
در دوره ریاست پاکروان بر ساواک نهضت ۱۵ خرداد شکل گرفت و به دستور وی این قیام سرکوب گردید و هزاران نفر در سراسر کشور به خاک و خون کشیده شدند. بازداشت امام خمینی(ره) و تبعید ایشان به ترکیه و دستگیری ۲۰۰ نفر از علما و حبس آنان در سلولهای انفرادی عشرتآباد نیز به دستور او بود. با همه این احوال پاکروان را فردی ملایم و مخالف خشونت دانستهاند! وی در ۲۲ فروردین ۵۸ به حکم دادگاه انقلاب اعدام شد.
۳. (بهمن ۱۳۴۳ - خرداد ۱۳۵۷) پس از ترور حسنعلی منصور در بهمن ۱۳۴۳ شاه وقوع این حادثه را حمل بر ضعف دستگاه ساواک کرد و از این رو با برکنار کردن پاکروان، ارتشبد نعمتالله نصیری را به جای او گمارد. نصیری طی ۱۳ سال، طولانیترین دوره ریاست بر دستگاه جهنمی ساواک را داشت و انتصاب او آغاز دوره جدیدی از اختناق در ایران بود و ساواک را به یکی از مخوفترین و رعبانگیزترین دستگاههای امنیتی جهان تبدیل کرد. ارتشبد نصیری ساواک را به فناوریهای پیشرفته شکنجه مجهز ساخت و آن را به اوج خشونت و سرکوب مخالفان رسانید. در دوره او ساواک ابعاد وسیعی پیدا کرد و در همه شئون مملکتی و جزئیترین امور زندگی مردم رسوخ نمود.
ساواکِ نصیری با تلفنهای ناشناس، مردم را تهدید به مرگ میکرد و با کوچکترین ظن و گمانی اشخاص، دستگیر و شکنجه میشدند. سازمان امنیت، دستگاهی فراقانونی بود و بر همه نهادهای اجرایی، تقنینی و قضایی حاکمیت مطلق داشت و جز شاه به هیچکس پاسخگو نبود.
در آستانه دهه ۵۰ پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم ساواک شد. وی که در اسرائیل آموزش دیده بود، پس از تشکیل کمیته مشترک به عنوان رئیس ستاد این کمیته مخوف منصوب شد و در سال ۱۳۵۲ توسط نصیری به سمت مدیرکل اداره سوم تعیین و عملا همهکاره ساواک شد. پرویز ثابتی با نام مستعار بامداد در سالهای ۵۲ تا ۵۶ نقش اصلی را بر عهده داشت و معروف به مرد شماره یک شکنجه بود که جنایات بسیاری را مرتکب گردید. وی در آبانماه ۵۷ به خارج از کشور گریخت. ثابتی در خانوادهای بهایی متولد شد ولی به گفته خودش پس از بلوغ به هیچ دینی اعتقاد نداشته است.
سرانجام شاه در حرکتی نمایشی و در اوجگیری انقلاب اسلامی، نصیری را برکنار کرد و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاد. اما اندکی بعد ازهاری با موافقت شاه او را از پاکستان فرا خواند و به جرم سوءاستفاده مالی در دادگاه شاهنشاهی محکوم و زندانی شد. وی سرانجام در ۲۶ بهمن ۵۷ با حکم دادگاه انقلاب اعدام گردید.
۴. (خرداد ۱۳۵۷ - بهمن ۵۷) ریاست سپهبد ناصر مقدم. مسئوليت این مهره آمریکایی مصادف با اوج گرفتن مبارزات مردمی علیه رژیم شاه بود و بیشتر دستگیریهای خیابانی مبارزان با دستور او انجام میشد. مقدم با سقوط پیاپی دولتها، مأمور یافتن شخصی مناسب برای پست نخستوزیری شد و سرانجام توانست موافقت شاپور بختیار را در این امر جلب کند و از سویی نیز خواستار حمایت سیا از بختیار شد.
مقدم تشدید حکومت نظامی در شهرها را پیشنهاد میکرد ولی با برخورد قهری و خشن موافق نبود. وی روابط حسنهای با سران جبهه ملی در دولت موقت داشت و متقابلا دولت موقت نیز تلاشهایی برای جلوگیری از محاکمه وی در دادگاه انقلاب به عمل آورد ولی نهایتا دادگاه او را مفسد فی الارض شناخت و در ۲۲ فروردین ۵۸ اعدام شد.
کمیته مشترک
شاه با الگوبرداری از دستگاه امنیتی انگلیس و برای ایجاد هماهنگی در سازمانهای مختلف امنیتی و انتظامی در چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ از ادغام نهادهای اطلاعاتی، هسته جدیدی را به نام کمیته مشترک ساواک و شهربانی ایجاد کرد و ادارات موازی با آن را منحل نمود و کارمندانشان را در این کمیته به کار گرفت. زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، شکنجهگاهی مخوف بود با بنایی چهار طبقه و ضد زلزله که در سال ۱۳۱۱ به دستور رضا شاه و توسط معماران آلمانی ساخته شد. ساختمانی مستدیر با دیوارهای بلند که هیچ راهی به بیرون نداشت. (این زندان هماینک به عنوان موزه عبرت محل بازدید عموم است) در کمیته مشترک از خشنترین و بیرحمترین بازجوها و شکنجهگران استفاده میشد.
یکی از شکنجههای روحی که معمولا زندانیان از آن یاد میکنند، صفهای انتظار برای شکنجه بود. زندانیان را با چشمهای بسته در انتظاری طولانی نگاه میداشتند تا نوبت شکنجهشان برسد، در حالی که نمیدانستند امروز با چه شکنجهای پذیرایی خواهند شد.
آپولو مخوفترین وسیله شکنجه، عبارت بود از کلاهی فلزی که سر و گردن فرد را فرا میگرفت. آنگاه زندانی را به تخت میبستند و با ضربات شلاق یا شوک برقی به جان او میافتادند. زندانی در این حال هر فریادی که میکشید در فضای کلاه آهنی آپولو میپیچید و برای او شکنجهای مضاعف بود.
در شیوه دیگری دست و پای فرد را به تختی آهنی میبستند و بر بدن برهنه او شلاق میزدند آنگاه با افروختن چراغی در زیر تخت، بدن او را میسوزانیدند. گاه زیر ناخن متهم، سوزن فرو کرده و سوزنها را با شعله فندک داغ میکردند، گاه به قسمتهای حساس بدن زندانی مانند شقیقه، لب، زبان و قسمتهای تحتانی بدن او سیم وصل میکردند و به وسیله جریان برق، شوک الکتریکی میدادند. قفس داغ نیز ابزاری دیگر برای شکنجه بود و آن اینکه، متهم را در این قفس بسیار کوچک آهنی محبوس میکردند و زیر آن اجاقی بر میافروختند. زندانی که راه گریزی نداشت با داغ شدن میلههای فلزی بدنش میسوخت. صندلی داغ نیز به همین کیفیت بوده است.
یکی دیگر از ابزارهای شکنجه حوضی است که در وسط محوطه زندان قرار دارد. بازجوها تا مرز خفگی سر زندانی را داخل آب فرو میبردند یا در سرمای زمستان با شکستن یخ حوض او را با بدن برهنه در حوض میانداختند و سپس با شلاق به جان او میافتادند. گاه در بندهای عمومی چند برابر ظرفیت، زندانی قرار میدادند و در سلولهای کوچک انفرادی چندین نفر را بر روی هم حبس میکردند.
در زندانهای سیاه و مهیب کمیته مشترک، خبری از بهداشت نبود و هر دو هفته یک بار با وضعی رقتانگیز زندانیان را با چشمان بسته به صف میکردند و به حمام میبردند و آنان میبایست در زمانی بسیار اندک استحمام کنند.
سوزاندن قسمتهایی از بدن با الکل، کشیدن گوشت بدن با انبردست، کندن ناخن و دندان زندانی، بیخوابی دادن به مدت چند روز، ادرار کردن بر روی متهم، لگد زدن به شکم زنان باردار، کوبیدن مشت به دهان یا چانه متهم که منجر به شکستن دندانها میشد، وارونه آویزان کردن از سقف یا صلیبوار از نردههای زندان، ریختن آب جوش یا روغن روی بدن، سوزاندن بدن فرد با سیخ داغ یا فندک، دستبند قپانی، باتوم برقی، شلاق زدن با کابل، سوزانیدن بدن با سیگار، سلولهای انفرادی بسیار کوچک به ابعاد ۵۰ در ۵۰ سانتیمتر و... از متداولترین شکنجههای بازجویان کمیته مشترک بوده است.
شکنجهگران معروف ساواک عبارت بودند از بهمن نادرپور معروف به تهرانی، فریدون توانگری معروف به آرش، فرجالله سیفی کمانگر معروف به کمالی، احمد معصومی کوچصفهانی معروف به مؤيد(این عده در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند) - محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی(وی خودکشی کرد) - منوچهر وظیفهخواه معروف به دکتر منوچهری، رضا عطارپور مجرد معروف به دکتر حسینزاده، ناصر نوذری معروف به رسولی، محمدحسن ناصری معروف به دکتر عضدی، همایون کاویانی دهکُردی معروف به کاوه(این عده پس از پیروزی انقلاب از کشور گریختند).
تعداد زندانیان سیاسی و شکنجهشده در کمیته مشترک را ۸ هزار و ۴۴۲ تن برشمردهاند. ساواک بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ تعداد ۳۶۸ تن از مخالفان رژیم را به قتل رسانید و در طول دهه پنجاه تا پیروزی انقلاب حدود صد تن از زندانیان سیاسی را اعدام کرد. شاه در جریان همه فعالیتهای ساواک بود.
رهبر معظم انقلاب که در دوران مبارزات، زندانی کمیته مشترک بودهاند در بهمن ماه ۱۳۸۴ پس از بازدید از این زندان فرمودند: «من در دیدار اخیر از موزه عبرت تا ساعتها در فکر بودم و شاید تا صبح فردای آن روز، جنایات حکومت پهلوی و اینکه با دوستانم چه کردند را مرور میکردم و حال منقلبی داشتم. وقتی دیدم در این زندان دوستانم چه کشیدهاند خیلی متأثر شدم.»
سرانجام شاه به دیار اسلاف خود فراعنه گریخت و در همانجا به آنان پیوست و انقلاب اسلامی بر عمر سازمان هولناک و جهنمی ساواک، این اژدهای هفتسر خاتمه داد.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی