kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۶۴۹
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۱

عدم تعارض قوانین اسلام با توسعه و تحول (پرسش و پاسخ)


 
پرسش:
آیا قوانین اسلام در تضاد با توسعه و تحول دنیای جدید است؟ به بیان دیگر آیا ما می‌توانیم هم یک مسلمان واقعی ملتزم به قوانین اسلام باشیم و هم همراه و همگام با توسعه و تمدن جهان امروز؟
پاسخ:
ضرورت طرح مسئله
ما در این پرسش خود را در برابر دو متغیر می‌بینیم. از طرفی قوانین اسلام مطرح است، و از سوی دیگر یک حقیقت تاریخی به نام توسعه و تحول دنیای جدید وجود دارد. هر دو متغیر از روزی که بشر در این دنیا خلق شده و زندگی اجتماعی به وجود آمده است پیوسته در حال تحول و تغییر بوده و چالشی با یکدیگر داشته‌اند. ما حق داریم به هر دو متغیر علاقه‌مند باشیم و هم حق داریم به دین و اسلام علاقه‌مند باشیم و هم حق داریم به توسعه و تحول دنیای جدید و تمدن امروزی علاقه‌مند باشیم، ولی باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا ما می‌توانیم هم واقعا مسلمان باشیم و هم همراه و همگام با تحول جهان و توسعه و تمدن امروزی یا نه؟
رویکردهای اجتماعی
1- لازمه مسلمانی و دینداری بدبینی به توسعه و تحول دنیای جدید
چنین افرادی با این رویکرد بیش از همه اظهار علاقه به دینداری می‌کنند، و فکر می‌کنند که لازمه مسلمانی و دینداری این است که به پدیده‌های جدید و توسعه و تمدن دنیای امروزی با نظر بدبینی نگاه کنیم و آنها را به چشم اموری که بر ضد دین به وجود آمده است ببینیم، و لذا همیشه از جامعه عقب و پیرو و دنباله‌رو جامعه هستند، و وقتی در مقابل پدیده‌های جدید اجتماعی کاملا شکست خوردند و نتوانستند با آن مقابله کنند، آن‌وقت تسلیم می‌شوند. بنابراین یک طبقه دینمداران چنین می‌اندیشند که به نام اسلام و دین از تمدن و توسعه دنیای مدرن امروزی بریده‌اند. شاید بتوان این دیدگاه را نوعی تعامل افراطی با توسعه و تحول دنیای جدید نام برد.
2- رها کردن دین با نام تمدن و توسعه علم و مقتضیات زمان
در نقطه مقابل رویکرد افراد دیگری قرار  دارد که به نام تمدن و توسعه علم و مقتضیات زمان پیوند خودشان را با دین و آموزه‌های وحیانی آن بریده‌اند. این‌ها از هر چیزی که بوی قدمت و کهنگی بدهد گریزانند. از نظر آنها قدمت که به معنی سابقه زمانی بیشتر داشتن است مساوی است با کهنگی، و حال آنکه این دو مفهوم متفاوت هستند و کهنگی یعنی فرسودگی و قدمت یعنی سابقه‌ زیاد داشتن. هیچ ضرورت و لزومی ندارد که یک چیز قدیمی در عین حال کهنه و فرسوده و مشرف به انهدام باشد. بنابراین کنار گذاشتن دین و اصل قرار دادن توسعه و تمدن دنیای جدید نوعی تعامل تفریطی است.
3- هم می‌توان مسلمان و متدین بود و هم هماهنگ با توسعه و تمدن دنیای جدید
این دشواری هماهنگی با مقتضیات زمان برای اسلام از هر دین دیگر بیشتر است، برای اینکه یک خصوصیت اسلام مسئله اعلام جاودانگی است که دیگر دفتر نبوت برای همیشه بسته شده و تا روز قیامت دین دیگری نخواهد آمد. خصوصیت دیگر آن توسعه خود این دین است که در هر عصر و زمانی چگونه با مقتضیات زمان و مکان انطباق یابد. از طرفی مسئله توسعه و تحول تاریخ از ضروریات ناموس زندگی بشر است، و زندگی هیچ حیوانی حتی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل متغیر و متحول نیست. انسان موجودی است که زندگی او از ضعف شروع می‌شود و خودش باید مسیر تکاملی خویش را البته با راهنماییهایی که از طرف انبیا شده است با ابتکار و قدرت و مسئولیت خودش طی کند.
شبهات و پاسخ آن
1- شبهه اول: اساسی‌ترین اصل در این جهان تغییر و تحول است. لذا هیچ چیز در این جهان ثابت و جاویدان نیست. و دین هم که یکی از همین متغیرها است نمی‌تواند جاوید و باثبات بماند؟!
پاسخ شبهه: اگر طرح این شبهه به شکل فلسفی خالص باشد، پاسخ ساده‌ای دارد و آن این است که آنچه در جهان متغیر و ناپایدار است پدیده‌های مادی این جهان است. لذا بعد فیزیکی و مادی پیامبر گرامی(ص) هم متغیر است یعنی به صورت یک نوزاد متولد می‌شود، دوران کودکی را طی می‌کند، جوان می‌شود، پیر می‌شود و در نهایت از دنیا می‌رود. ولی سخن درباره قوانین و سنن این جهان است، که ثابت و لایتغیر است. اسلام قانون است نه پدیده و آنچه متغیر است پدیده است. قرآن هم می‌گوید: اسلام باقی می‌ماند ولی پیغمبر می‌میرد. «انک میت و انهم میتون» (زمر - 30) ولی درباره اسلام و قرآن می‌فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (حجر-9)
2- شبهه دوم: تنها قانون طبیعت تغییر و تحول ندارد، بلکه اساساً قانون زندگی بشر از آن نظر که بشر متغیر است تغییر و تحول دارد. بنابراین چون نیازهای بشر متغیر است، لذا قوانین نیازمندی‌های فردی و اجتماعی هم باید متغیر و متحول باشد؟!
پاسخ: درست است که شرایط زندگی بشر متغیر و نیازهای او تغییر می‌کند، ولی این مطلب عمومیت ندارد و بشر یک سلسله نیازهای ثابت و همیشگی دارد و یک سلسله نیازهای متغیر و موقت، و همه نیازهای بشر متغیر نیست. نیازهایی که مربوط به روح و معنی زندگی انسان است ثابت و لایتغیر است و نیازهایی که مربوط به شکل و صورت زندگی انسان است متغیر و متحول است. قوانین و مقررات اسلامی که متوجه روح و معنای زندگی است، نه شکل و صورت همیشه ثابت و پایدار است. بنابراین اصول و صفات اخلاق حسنه شامل: استقامت، اعتماد به نفس، صداقت، امین و درستکاری و عدالت و آزادی و... همواره ثابت و لایتغیر است. در واقع اسلام برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع می‌کند، ولی برای نیازهای متغیر وضع متغیر در نظر می‌گیرد. بنابراین اسلام یک سیستم قانونگذاری جامع و با عظمتی دارد که می‌تواند همیشه با پیشرفتهای زمان و توسعه و تحول دنیای جدید هماهنگ و بلکه هادی و راهنما باشد در عین اینکه با انحرافات زمان هم مبارزه کند.