kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۴۶۶
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۵

خطر تفکر قارونی در کمین انسان‌ها(خوان حکمت)



 در دعاهای شب‌های جمعه می‌خوانیم: «یا باسط اليدين بالعطيّة»(1)؛ يعني خداي سبحان با كَرَم جامعه را اداره مي‌كند، خدا کلاس تدريسي دارد كه مدرّس آن اكرم است، اگر گفتند در فلان حوزه يا فلان کلاس يك فقيه دارد درس مي‌دهد يعني چه؟ يعني دارد درس فقه مي‌دهد؛ اگر گفتند در فلان سالن دانشگاه فلان مهندس دارد تدريس مي‌كند يعني چه؟ يعني درس هندسه مي‌دهد؛ فلان‌جا طبيب دارد تدريس مي‌كند يعني چه؟ يعني درس طب مي‌دهد؛ اگر گفتند در فلان‌جا اكرم دارد تدريس مي‌كند يعني چه؟ يعني دارد درس كرامت مي‌دهد. فرمود: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» (2) نفرمود خدايِ عليم تدريس مي‌كند، با اينكه مناسب با «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» همين عليم بودن است، اما وقتي گفتند خدايِ اكرم دارد تدريس مي‌كند يعني درس كرامت مي‌دهد، آن وقت اگر به ما گفتند:«تَخلّقوا بأخلاق الله»(3)، به اخلاق الهي تأسّي كنيد، يعني هم كريم باشيد،هم جامعه را با كَرَم اداره كنيد. وقتی خداي سبحان همه چيز را آفريد و همه چيز را مي‌پروراند، با كَرم مي‌پروراند. نمونه‌هاي فراواني در قرآن كريم در اين زمينه هست كه بخشي از نمونه‌ها را در سوره مباركه «طلاق» مي‌بينيد،خداي سبحان فرمود كسي كه از ما رويگردان است مشكل خودشان را بايد خودشان حل كنند: هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ (4) یعنی ما او را در فشار قرار نداديم، اين خودش، خودش را در فشار قرار داد. اين ضَنك را به خودش اِسناد نداد فرمود: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» نه اينكه ما او را در فشار و تنگنا قرار داديم، اين خودش، خودش را گرفتار كرده؛ اما در سوره طلاق دو بشارت را خدا به او مي‌دهد و می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»، هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، (5) اين «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» به نحو تنازع به هر دو مي‌خورد نه فعلِ اخير باشد. اگر كسي مشكلي پيدا كرد و با ايمان بود و باتقوا بود خدا مي‌تواند از راه‌هايي كه او گمان مي‌كند مشكلش را حل كند ولي آن راه را نمي‌رود، بلکه از راه‌هایی که گمان نمی‌کند مشکلش را حل می‌کند.
خطر تفکر قارونی برای انسان‌ها
اگر از راه‌هاي عادي كه خود شخص پيش‌بيني كرده روزيِ او تأمين بشود، خطر تفكّر قاروني هست، قارون هم همين حرف را زد كه «إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدي»(6) من خودم درس اقتصاد خواندم ،مشكل اقتصادي را بلدم و خودم آن را حل كردم. خدا اين بركت توحيد را، علم به غيب را و ايمان به غيب را به عنوان بهترين نشانه كَرم به پرهيزكاران مي‌دهد، روزيِ او را تأمين مي‌كند اما نه «مِن حيث يحتسب»، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» مشكل او را حل مي‌كند اما نه «مِن حيث يحتسب»، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ». تا او ايمانِ به غيبش كه ذخيره دنيا و آخرت است، يعني توحيد روشن بشود، اين «لا إله الاّ الله» در تمام زندگي او سريان پيدا كند، اين مي‌شود درس كَرم. درست است خدا اداره مي‌كند، فرمود: اگر كسي باتقوا بود و مشكلي براي او پيش آمد ،ما حل مي‌كنيم و اگر نيازمند به رزق بود ،چه اينكه است ،ما تأمين مي‌كنيم؛ اما رواياتي كه در ذيل اين آيات آمده است آنها را ملاحظه بفرماييد، لحن خود آيات را هم ملاحظه بفرماييد. در بعضي از روايات دارد كه «أبي الله سبحانه و تعالي أن يُرزق عباده المتّقين الاّ مِن حيث لا يَحتسب»، خداوند بندگان پرهیزکارش را فقط از جایی که گمان نمی‌کنند روزی می‌دهد.(7) اين «مِن حيث يحتسب» خطر تفكّر قاروني را دارد، وقتي قوم قارون به رهبري موسي(ع) به قارون گفتند: «همان‌گونه که خدا به تو نیکی کرده تو هم نیکی کن»(8) گفت: «این ثروت را صرفا بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!» اين خطر براي خيلي از ما حوزويان و دانشگاهيان هم هست، ما مي‌گوييم ما خودمان چهل سال دود چراغ خورديم، اين همان حرف قارون است ،يا مي‌گويد: من خودم چهل سال زحمت كشيدم به اين مقام رسيدم ،اين همان حرف قارون است، اگر «ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، هر نعمتی که دارید از جانب خداست.(9) تعليم قرآن است،بايد بگوييم خدا را شكر كه او به ما داد. خيلي‌ها رفتند در حوزه اما همه‌شان به جايي نرسيدند، خيلي‌ها رفتند به دانشگاه اما همه استاد نشدند، خيلي‌ها رفتند به طرف كشاورزي و دامداري اما همه موفق نشدند.در ادعيه تعقيبات بعضي از نمازها اين است «اللهمّ ما بِنا من نعمة فمنك»(10)خدايا هر نعمتي كه به ما رسيده است از توست. اين كريمانه مردم را عالِم كردن است، اين همان تجلّي خدا در آينه كتاب خودش است.
 روش خداوند برای افزایش ایمان انسان به غیب
نفرمود من مشكل شما را حل مي‌كنم تا كسي بگويد اين راه‌هايي كه ما مي‌رويم مشكل‌گشاست؛ فرمود اين راهي كه شما مي‌رويد وظيفه شماست، ولي من از اين راه‌ حل نمي‌كنم، از يك راه ديگري حل مي‌كنم تا شما به آن راه غيب اميدوارتر باشيد. حالا در بعضي از روايات ما هم هست كه «كُن لما لا ترجوا أرجي منك لما ترجوا»، به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش تا آنچه بدان اميد دارى (11) ما در عين حال كه موظّفيم با خوف حركت كنيم، از رجا و اميد هم بايد طرْفي ببنديم كه «بين خوف و رجاء» حركت كنيم. اما به ما گفتند اميدِ شما به راهي كه اميدوار نيستيد، بيشتر باشد،بعد سه استدلال هم در همين روايات كردند؛ فرمودند موساي كليم به اميد نار رفت(12) ولي نور، گير او آمد، نبوّت گيرش آمد. بلقيس به اميد حكومت و سلطنت و مشورت و شركت در سلطنت رفت ولي اسلام نصيبش شد،ساحران فرعون به اميد جايزه رفتند ولي اسلام نصيبشان شد، اين سه نمونه در آن روايت هست، فرمود: «به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى»، اين دعوت به غيب است ،گرچه همه كارها را خدا به عهده‌دارد اما ايمانِ به «هو الباطن» مشكل ما را بهتر حل مي‌كند، بنابراين پرورش قرآن، تربيت قرآن يك كتاب عربي محض نيست، تدبّر در قرآن قسمت مهمّش اين است كه انسان را موحّد بار بياورد.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 3/11/92
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا 
____________________________
1. المصباح للكفعمي، ص 647.
2. علق، 3-5.
3. روضه المتقين، ج3، ص13.
4. طه، 124.
5. طلاق، 2 و 3.
6. قصص، 78.
7. مجموعة ورام، ج‏1، ص 168.
8. قصص، 77.
9. نحل، 53.
10. مصباح المتهجد، ج1، ص63.
11. البرهان فی تفسير القرآن، ج2، ص569.
12. ر. ک: نمل، 7.
خوان حکمت هر دو هفته یک بار روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.