روش بهرهمندی از شـفاعت فـاطمی
حسن مهرابی
شفاعت همراه سازی فردی محترم برای پادرمیانی و گرفتن عفو و بخشش یا احسانی از دیگری است. بنابراین، شفیع باید کسی باشد که از احترام ویژهای برخوردار باشد، چنانکه شفاعتخواه نیز میبایست در جایگاهی باشد که بتواند از شفاعتکننده، درخواستی داشته باشد. بر این اساس، اگر کسی بخواهد از شفاعت حضرت فاطمه(س) در دنیا و آخرت بهرهمند شود و از مقام و جایگاه فاطمی(س) در نزد خدا و رسولالله(ص) سود برد و مشکلات دنیوی و اخروی خویش را حل و فصل کند، میبایست رفتار و شیوهای را در پیش گیرد که مورد رضایت فاطمه(س) باشد تا مشکل خویش را نزد ایشان برده و از ایشان بخواهد تا به عنوان شفاعتکننده به یاری او بشتابد.
بر اساس آموزههای قرآن، بهرهمندی از شفاعت اشخاص، زمانی تحقق مییابد که شرایطی تحقق یافته باشد. این شرایط هم برای شفاعتکننده و هم شفاعت خواه مطرح است. از آنجا که شفاعتکننده در مقامی برتر از شفاعتخواه است، نیاز است تا شفاعت خواه خود را به شفاعتکننده نزدیک سازد؛ چنانکه شفاعتکننده نیز برای طرح شفاعت از مقامی اقدام میکند که خیلی برتر از اوست. به عنوان نمونه معصومان(ع) برای شفاعت خلق نزد خدا میروند؛ زیرا معصومان(ع) در پیشگاه خدا از مقام و منزلتی بس بلند برخوردار هستند تا جایی که میتوانند برای رهایی خلق از دوزخ و عذابهای الهی شفاعت کنند و خدا به حرمت و احترام معصومان(ع) از خطا و گناه خلق میگذرید و خلق را از عذاب میرهاند. در مطلب حاظر این موضوع تبیین شده است.
***
از نظر قرآن، شروطی برای شفاعتکننده و نیز شفاعتخواه مطرح است. از آنجا که ما کسانی چون معصومان(ع) را شفیع خویش قرار میدهیم، میبایست شروطی فراهم آوریم که بتوانیم از معصومان(ع) بخواهیم تا در پیشگاه خدا شفاعت کنند و مشکلات و عذابهای الهی را از ما بردارد یا دفع و رفع کند.
شروط شفاعتکننده و شفاعتشونده
خدا در قرآن، برای شفاعتکننده شرطی چون اذن و رضا را مطرح میکند، چنانکه برای شفاعتخواه نیز شروطی را بیان میکند که باید آن را شناخت و بدان عمل کرد.
1. اذن الهی: شفاعتکننده میبایست در مقامی باشد که مأذون به إذن الهی باشد؛ این زمانی تحقق مییابد که شخص از نظر مقامات به سطحی برسد که صفات الهی را در خود تحقق بخشیده و خدایی شده باشد؛ زیرا حقیقت شفاعت، تصرفات در تکوین است؛ یعنی درخواست کلامی نیست، بلکه تصرف تکوینی در کائنات است. کسی از نظر قرآن میتواند تصرفات تکوینی داشته باشد که متأله باشد و صفات خدایی در وی تحقق یافته باشد. شکی نیست که حضرات معصومان(ع) از جمله فاطمه زهرا(س) از متألهان دارای تصرفات تکوینی هستند و میتوانند شفاعت کنند. کسی که از نظر خدا ماذون نباشد، نمیتواند شفاعت کند و شفاعت افراد غیر ماذون هیچ تاثیری نخواهد داشت.(بقره، آیات 48 و 123 و 255؛ طه، آیه 109؛ یونس، آیه 3؛ انبیاء، آیه 28؛ سباء، آیه 23)
2. رضایت الهی: دومین شرطی که خدا مطرح کرده، رضایت الهی است که البته این شرط زمانی رخ میدهد که شفاعتکننده متاله و مأذون باشد و خدا به سبب همین ویژگی از چنین شخصی به عنوان «مرتضی» یاد میکند که بهرهمند از رضایت الهی به سبب متأله و مأذون بودن است. (طه، آیه 109؛ بقره، آیه 255؛ یونس، آیه 3؛ انبیاء، آیه 28) خدا درباره این دو شرط بصراحت در قرآن میفرماید: و بسا فرشتگانى كه در آسمانهايند و شفاعتشان به كارى نيايد مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اذن دهد. (نجم، آیه ۲۶) در جایی دیگر نیز میفرماید: آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است را مىداند و جز براى كسى كه خدا رضايت دهد شفاعت نمىكنند و خود از بيم او هراسانند. (انبیاء، آیه ۲۸) از نظر قرآن، چنین مقامی از مقامات بزرگی است که همه آن را میستایند و دارندگان آن ستودگان از سوی همگان هستند؛ چنانکه خدا میفرماید: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا؛ و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو به منزله نافلهاى باشد اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند. (اسراء، آیه ۷۹) گفتنی است که در روايتى «مقام محمود»، مقام شفاعت ناميده شده است. (تفسير عيّاشى، ج 2، ص 313 - 314؛ تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 211، ح 402)
3. اهل توحید: از شروط اساسی بهرهمندی از شفاعت آن است که شخص اهل توحید باشد؛ یعنی شفاعتکننده و شفاعتشونده میبایست اهل توحید باشد و هیچگونه شرکی نداشته باشد(زخرف، آیه 86)؛ چرا که مقصود از «شهد بالحق» توحيد و اعتراف به آن است. (الميزان، ج 18، ص 127؛ التفسير المنير، ج 25، جزء 25، ص 197) از نظر قرآن، گناهکاران اهل توحید میتوانند منتظر این باشند که از شفاعت بهرهمند شوند.(اعراف، آیات 46 و 47) جهنّميان، به شفاعت اصحاب اعراف اميدوارند. (مجمع البيان، ج 3 - 4، ص 653)
4. اهل خشیت: خشیت همان خوف عالمانهای است که به سبب عظمت الهی ایجاد میشود. از نظر قرآن کسی حق شفاعت دارد که اهل خشیت الهی باشد.(انبیاء، آیه 28)
5. ایمان: قرار گرفتن در زمره مؤمنان، زمینهساز برخوردارى از شفاعت در قیامت است.(یونس، آیه 2)؛ زیرا در روايتى از امام صادق(ع) جمله «اَنّ لهم قدم صدق عند ربّهم» به برخوردارى از شفاعت محمّد
(صلىالله عليه وآله) در قيامت تفسير شده است. (مجمع البيان، ج 5 - 6، ص 134؛ روض الجنان، ج 10، ص 93) البته این افراد مالک شفاعت میشوند(مریم، آیه 86)؛ زیرا مقصود از «الاّ من اتّخذ عند الرّحمن عهداً» طبق يك قول، ايمان است و مقصود از «لايملكون الشّفاعهًْ» يعنى شفاعت نمى كند مگر كسى كه مالك شفاعت باشد. (مجمع البيان، ج 5 - 6 ، ص 820) به هر حال ، از مهمترین شروط برای شفاعت شرط ایمان است. (شعراء، آیات 100 و102)
6. تقوا: کسانی که اهل تقوا باشند از شفاعت بهرهمند میشوند (دخان، آیات 41 تا 52)؛ زیرا مراد از «الاّ من رحمالله» يا كسانىاند كه در همان ابتدا از عقاب معاف مىشوند و يا مورد شفاعت شفاعتكنندگان قرار مىگيرند. (مجمع البیان، ج 9 - 10، ص 102)
7. عقل و خردورزی: شفاعت برای عاقلان است؛ یعنی این عاقلان هستند به سبب بهرهمندی از تعقل و عقلانیت از شفاعت برخوردار هستند و میتوانند شفاعتکننده باشند. (زمر، آیه 43) به طور طبیعی این افراد عاقل برای کسانی شفاعت میکنند که از عقل بهرهمند باشند و تعقل را در زندگی خویش داشته باشند. بنابراین، افراد سفیه بهرهمند از شفاعت نخواهند شد. عاقلان همان اهل دین اسلام هستند و کسانی که از اسلام اعراض میکنند، جز سفیهان نیستند.
(بقره، آیه 130؛ حجرات، آیه 7)
8. عالمان: از شروط اساسی برای شفاعتکنندگان، علم حقیقی است که با اسلام و خردورزی آمیخته است(زخرف، آیه 86)؛ زیرا کسی که از اسلام و تعقل بهرهمند نیست، اصولا از انسانیت و علم و دانش بهرهای نبرده است؛ بلکه گوش و چشم و قلب او بسته و گرفتار وارونگی حیوانی چارپایان است. (اعراف، آیه 179)
9. مالکیت و قدرت: کسی میتواند شفاعت کند که مالکیت حقیقی بر هستی داشته باشد و از قدرت انجام آن برآید و ناتوان نباشد. (زمر، آیات 43 و 44؛ نجم، آیات 25 و 26) بر این اساس تنها کسانی چنین هستند که خدایی شده باشند.
10. توبه و اصلاح عمل: توبه حقیقی آن است که انسان از کرده بد خویش بازگردد و به اصلاح رفتار و اعمال نادرست بپردازد. کسانی که چنین میکنند میتوانند از شفاعت بهرهمند شوند(نساء، آیه 64)؛ زیرا مقصود از «جاؤك» در آیه به معنای آمدن براى توبه نزد پیامبر(ص) است که بهطور طبیعی با اصلاح همراه خواهد بود. (الكشاف، ج 1، ص 528؛ مجمعالبيان،
ج 3 - 4، ص 105)
شفاعت حضرت فاطمه(س)
با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت کسی میتواند از شفاعت حضرت فاطمه(س) برخوردار باشد که شرایط عمومی برای بهرهمندی از شفاعت را در خود ایجاد کرده باشد.
از نظر آموزههای قرآن و روایات معتبر، معصومان(ع) از جمله حضرت فاطمه(س) از مقام شفاعت برخوردار هستند و میتوانند برای دیگران در نزد خدا و رسولالله(ص)
شفاعت کنند و مردمان را از دوزخ رها سازند. با نگاهی به روایات از جمله روایت حدیث کساء دانسته میشود که این لیلهًْالقدر انسانیت محور و مدار هستی است؛ از همین رو محور حدیث «فاطمه و ابوها و بعلها و بنیها» قرار داده شده است تا جایی که امام حسن عسکری(ع) درباره ایشان فرمود: نحن حججالله علی خلقه و جدّتنا فاطمهًْ حجهًْالله
علینا؛ ما حجتهای خدا بر مخلوقین هستیم و جدّ ما حضرت فاطمه(س) حجت بر ما هستند.
(تفسیر اطیب البیان/ ج۱۳/ ص۲۳۶)
در روایت است که حضرت فاطمه(س) خود درباره مقام شفاعت خویش میفرماید: «إذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَهًْ أشفَعُ عُصاهًْ اُمَّهًْ النَّبِیِّ؛ آنگاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد». (إحقاق الحقّ، ج. ۱۹، ص. ۱۲۹)
امام باقر(ع) فرمودند: از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که میگفت: رسول خدا (ص) فرمودند: وقتی روز قیامت میشود، دخترم فاطمه(س) سوار بر ناقهای از ناقههای بهشتی بهپیش میآید، درحالیکه سمت راست او هفتاد هزار و در سمت چپ او نیز هفتاد هزار فرشته، در حرکتند و جبرئیل درحالیکه مهار ناقه را در دست دارد ندا میدهد: چشمان خود را ببندید تا فاطمه(س) دخت محمد(ص)
عبور کند.
در آن روز هیچ نبی و رسول و صدیق و شهیدی باقی نمیماند مگر آنکه چشمانش را میبندد تا فاطمه بگذرد. در این هنگام این خطاب از سوی حضرت حق میآید که ای حبیبه من! و ای دختر حبیب من! از من بخواه تا به تو بدهم و شفاعت کن تا بپذیرم، پس به عزت و جلالم سوگند که از ستم و ستمگری
نخواهم گذشت.
فاطمه زهرا(س) عرض میکند؛ الهی و سیدی! فرزندان و شیعیانم و شیعیان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم. آنگاه از سوی خدای تعالی خطاب میرسد. فرزندان فاطمه(س) و شیعیان و دوستداران فرزندان فاطمه کجایند؟ در این هنگام افراد مورد نظر فراخوانده میشوند. سپس فاطمه(س)
در جلو به راه میافتد تا آنان را داخل بهشت کند. در آن روز قیامت هیچ کس سواره نیست جز چهار تن من، علی و فاطمه و صالح پیامبرخدا، اما من بر براق سوارم و اما دخترم فاطمه برغضبا، ناقه من، سوار است و اما صالح بر اشتر خدا که پیاش کردند، سوار است و اما علی بر اشتری از اشتران بهشت سوار است که مهار آن از یاقوت و دو زیور سبز رنگ بر آن
آویزان است. (خصال، ج 1، ص 204)