ملاک این عزل و نصبها چیست؟! (نکته ورزشی)
هفته گذشته وزارت ورزش دو عضو جدید هیئتمدیره پرسپولیس را معرفی کرد. از آن طرف مجمع عمومی این باشگاه، استعفای(؟!) دو عضو قبلی هیئتمدیره این باشگاه(؟!) راپذیرفت و از زحمات آنان تشکر کرد.
سرویس ورزشی -
اهالی محترم ورزش و علاقه مندان عزیز این باشگاه هم بدون اینکه در جریان دلیل و علت این رفت و آمدهای مکرر باشند، فقط شنونده این خبر و امثال آن هستند. به راستی ملاک تعیین افراد برای عضویت در هیئت مدیرهها یا اصلا به دست گرفتن سکان هدایت فدراسیونها، باشگاهها و... در ورزش ما چیست؟ علت رفتن و عزل و برکناری یا استعفای آنان چیست؟
این سؤالی است که مثل خیلی از سؤالات بیپاسخ ورزش ما، هیچ فردی از مثلا «مسئولین»، پاسخگوی آن نیست. به نظر میرسد، بعضی از مدیران ارشد ورزش، خود را صاحب و همهکاره و حاکم مطلق آن میدانند و سرتاپای ورزش را «میراث خانوادگی» فرض کردهاند که هر طور که مایل هستند و دلشان میخواهد با آن معامله و رفتار میکنند و لاجرم خود را پاسخگوی هیچ دیارالبشری نمیدانند. اگر غیر از این است، آیا نباید برای علاقهمندان ورزش و هواداران تیمهای پرطرفدار، توضیح داده شود که این همه تغییر و تعویض مدیران برای چیست؟ نباید توضیح دهند اصلا خیلی از این افراد با چه صلاحیت و سابقه و کارنامهای قدم به عرصه مدیریتی تیمهایی میگذارند که درست یا غلط، قلب میلیونها نفر از بندگان خدا به عشق آنها میتپد؟ ملاک این انتصابهای پیدرپی چیست و هدف از این رفت و آمدها، کدام است؟! آیا واقعا هدف، سروسامان دادن به حوزه تحت مدیریت آنها، و اینجا مثلا تیم پرسپولیس، است؟ آیا فکر و ذکر و نیت و اراده مسئولانامر و مدیران ارشد ورزش از هر انتصاب و هر عزل و برکناری، تلاش برای «بهبود امور» است و یا دلایل دیگر و البته نامعلومی مثل از خجالت دوستان و رفقا و شرکا درآمدن و جبران کردن محبتهای گذشته آنهاست؟! آیا آن طور که بعضی میگویند و شایع شده است، به خاطر همکاریهای غیرورزشی و مثلا شراکتهایی در حوزههای تجاری و اقتصادی و ساختمانسازی و... مدیران ورزشی با این افراد است که برای اهل ورزش کاملا ناآشنا و گمنام هستند یا خیر دلایل دیگری درکار است؟
ملاحظه میفرمائید، وقتی رفتار مدیریتی مدیران ورزش ما غیرشفاف بوده و ذهن و خیال اهالی ورزش نسبت به این
رفت و آمدها روشن نباشد، آن وقت بازار شایعات داغ میشود، آن وقت این تصور که مدیران ارشد ورزش، ورزش را میراث خانوادگی خود قلمداد کرده و با آن هرطور که دلشان بخواهد رفتار میکنند، آن وقت این فکر که مدیران ورزش، روش خودکامگی و عقلکلمآبی پیشه کردهاند، خواسته و ناخواسته به ذهن اهالی ورزش، رسوخ میکند، آن وقت این فرض که مدیران ورزش، «مردم»، یعنی صاحبان ورزش و علاقهمندان و هواداران تیمها را «نامحرم» میدانند و عوامفریبانه از آنها و ارزش و اهمیت حضور مردم در صحنه ورزش، حرف میزند، به یک «باور» تبدیل میشود و... آن وقت، همانطور که بالاتر گفتیم، فضای ورزش، سلامت و اعتماد و احترام خود را از دست میدهد و به فضایی پر از سؤال، ابهام، بدبینی، اتهام، سوءظن، تفرقه و... تبدیل میشود، چنانکه اکنون شده است.
متاسفانه در چند سال اخیر و دوران مدیریت فعلی ورزش، بارها و بارها شاهد رفت و آمد اینگونه مدیران در دو تیم استقلال و پرسپولیس بودهایم، بدون اینکه نتیجه مطلوب و اصلاح اساسی در ساختار و نحوه مدیریت آنها رخ دهد. وقتی چنین است باز هم باید پرسید منظور از این عزل و نصبهای پیاپی چیست؟ آیا خود این عزل و نصبها و صرف رفتن زید و آمدن عمرو، هدف و اصل است؟ آیا داریم «سابقه مدیریتی» آن هم در سطح تیمهای بزرگ و پرطرفدار کشورمان برای دوستانمان میسازیم و جور میکنیم؟
اگر پاسخ غیر از این است، پس چرا در حال و وضع این دو تیم تغییری اساسی رخ نمیدهد؟ این تغییر و تحولات پیاپی در حالی است که از نظر عقلی، تجربی و منطقی، «ثبات و تداوم» مدیریت یک اصل مهم و بسیار تاثیرگذار مدیریتی است. چرا این اصل را در ورزش و فوتبال و خاصه درباره این دو تیم رعایت نمیکنیم. و به بیسروسامانی و آشفتگی اداری آنها اصرار میورزیم؟
چرا به خاطر منافع شخصی یا اغراض باندی و جناحی و هر دلیل دیگری، ابزار کارساز و مهمترین ابزار، سروسامان دادن به امور، یعنی مدیریت را، در مسیر خلاف مصالح ورزش قراردادهایم؟ اسم این کار را چه میشود گذاشت؟