انگلیـسو هدایتِ گرگها! (هالیوود زیر ذرهبین)
فاطمه قاسمآبادی
با توجه به اختلافات و دشمنی چندین و چند ساله انگلستان با دیگر کشورهای همسایهاش مانند ایرلند و اسکاتلند، که سالهاست جزئی از سلطه خودش درآمدهاند و به ویژه این نکته که انگلیسیها هرگز با مردم این دو کشور عادلانه برخورد نکردند، تعارض بین آنها اجتنابناپذیر است. در حال حاضر و با توجه به جداییگریز ناپذیر انگلستان از اتحادیه اروپا، جنگ روانی و داخلی سختی در این دو کشور برای ماندن یا جدایی از انگلستان در گرفته است.
مخالفین داخلی جدایی از انگلیس، در ایرلند، سعی در تبلیغ این مسئله دارند که بعد از جدایی، اندک شانس پیشرفت هم از ایرلندیها گرفته میشود و این جدایی میتواند ایرلندیها را از نظر اقتصادی و حتی کلاس اجتماعی پایین بیاورد چرا که هر چند حکومت انگلستان، به هیچ وجه با آنها مثل شهروندان انگلیسی برخورد نمیکند و مدام تحقیر میشوند ولی بعد از جدایی، هیچ چیز نمیتواند خلعِ جزئی از بریتانیای کبیر بودن را پر کند!
انیمیشن «هادی گرگها» به کارگردانی «تام مور» محصول سال 2020 ایرلند، یکی از آثاری است که سعی دارد لزوم پیوند بین انگلستان و ایرلند را برای بقا و دوام ایرلند، به خورد مخاطبین خود بدهد.
گرگها هدایت میکنند
داستان انیمیشن «هادی گرگها»، از آنجایی شروع میشود که مردم شهری در ایرلند به خاطر حمله گرگها وحشتزده شدهاند و از این رو «لُرد» یا همان استاندار وقت، تصمیم میگیرد به هر بهایی شده گرگها را نابود کند و حکومت خود را با این کار مستحکم کند.
دختر بچهای به نام «رابین» و پدرش «بیل» که شکارچی ماهری است، از انگلستان به ایرلند میآید و قصد دارند با کشتن گرگها، مردم را نجات بدهد ولی اهالی ایرلند، به هیچ وجه از این دو انگلیسی تازه وارد استقبال نمیکنند و به خاطر همین هم رابین دوست دارد بهجای بازی با همسن و سالهای خود که او را دوست ندارند، به کمک پدرش برای شکار گرگها برود....
وقتی رابین برای اولین بار به جنگل میرود، گرگ کوچکی را میبیند که به یک باره تبدیل به دختر بچهای هم سن و سال خودش میشود و میفهمد که این دختر به همراه مادرش، «هادی گرگها»(طبق افسانههای فولکلور اروپایی) هستند و از جنگل، در برابر سربازان لرد ظالم، که دستور قطع تمام درختان و شکار گرگها را داده، دفاع میکنند. در این میان بین رابین و دختر گرگنما، پیوند دوستی عمیقی برقرار میشود و این شروع ماجراجویی این دختر و دوست گرگنمایش، برای حفظ جنگل و نجات گرگهاست....
وقتی انگلستان نجات میدهد!
در انیمیشن هادی گرگها، مخاطب از همان ابتدای ماجرا پدر و دختر انگلیسی مظلومی را میبیند که با وجود خیرخواهی و قصد کمک به مردم ایرلند، از طرف آنها پس میخورند ولی با این وجود آنها در نیت خود شکی به دل راه نمیدهند و به کمکهای خود ادامه میدهند... موضوع انگلیسی خیرخواه، آن هم وقتی در مورد کشورهایی پیش کشیده میشود که تحت تسلط و استعمار این مردم در آمدهاند، بیشتر شبیه جوکی چرک و نخنماست تا بنمایه داستانی مناسب کودکان!
با توجه به تاریخ پر از ظلم و ستم مردم آنگلوساکسون انگلیسی، علیه مردم کشورهایی مانند اسکاتلند و ایرلند، برای این مردم، با کمی تغییر ضرب المثل آمریکایی معروف، «انگلیسی خوب، انگلیسی مرده است!» معنی مییابد. در انیمیشن هادی گرگها هم مخاطب شاهد مردم ناآگاه و نادانی است که تحت تسلط لرد ایرلندیِ خودخواه و ظالم، روزگار میگذرانند و بعد از سالها تحمل رنج و ستم، یک مرد انگلیسی به همراه دخترش آنها را از زیر سلطه ظالمان نجات میدهند!
ادبیات استراتژیک و زنان
در انیمیشن هادی گرگها، مخاطب میبیند که در انتهای داستان مرد انگلیسی، مادر هادی گرگها را به همسری میگیرد و به نوعی دختر او را هم تحت تکفل خود قرار میدهد. با توجه به اینکه زن در ادبیات استراتژیک نمادی از خاک و میهن است، این مطلب که زن ایرلندی که هادی گرگها هم هست و از قضا قدرتهای خارقالعادهای هم دارد، به شکارچی انگلیسی ماجرا میرسد، بسیار قابل توجه است.
فضای داستان هادی گرگها، شبیه به انیمیشنهای قبلی کارگردانش است ولی به خاطر شخصیتپردازیهای ضعیف و سفارشی، به هیچ وجه نمیتواند با مخاطب ارتباط عمیقی بر قرار کند و از آنجایی که در همان ابتدای کار دست روی رفتار بد ایرلندیها با این پدر و دختر انگلیسی میگذارد، هدف خود را مشخص میکند و باعث دلزدگی مخاطبین آشنا با تاریخ این دو کشور میشود.
محیط زیست و پیروی از بزرگان
بعد از آثار مهم کارگردانان معروفی چون «هایائو میازاکی» که روی مسئله محیط زیست و دغدغه حفاظت طبیعت از دست انسانها، تاکید داشت؛ کارگردانان انیمیشن زیادی سعی کردند که با اضافه کردن درون مایههای حفاظت از محیط زیست، پا جای استاد خود بگذارند و از این مسئله که به شدت مورد توجه داوران جشنوارههای مختلف است، برای بهتر دیده شدن انیمیشن خود استفاده کنند.
تام مور هم در انیمیشن هادی گرگها، برای اولین بار و به وضوح، مسئله حفاظت از محیط زیست را در انیمیشن خود گنجانده است و با نگاهی نقادانه، از بین بردن جنگلها و کشتن حیوانات وحشی توسط انسانها را محکوم میکند ولی سیر داستان طوری جلو میرود که مخاطبین احساس نمیکنند حفاظت از طبیعت به نوعی دغدغه داستان است، بلکه این تفکر که حفاظت در حقیقت بهانه ایست برای جذابیت بیشتر و پر کردن فضای خالی برای رساندن مقصود اصلی کارگردان، بیشتر به نظر میرسد.
کارگردانیِ حساب شده
کارگردان انیمیشن هادی گرگها تام مور است که به ساخت انیمیشنهای هدفمند، در قالب قصههای پریان معروف است. این کارگردان ایرلندی که پیش از این، دو اثر موفق و پر مخاطب «راز کلز» و «آواز دریا» را در مورد افسانههای ایرلندی ساخت و موفق به دریافت جوایز بینالمللی زیادی شده بود، بعد از این دو انیمیشن، به سمت جغرافیای کشورهای خاورمیانه رفت ولی در دو ساخته بعدیاش نتوانست موفقیت آثار اولیه را تکرار کند و بخصوص داستان او در انیمیشن «نانآور» که در مورد مشکلات و مصائب دختری افغان، زیر سلطه حکومت طالبان بود، به هیچوجه مانند آثار اولیهاش برای مخاطبین قوی و قابل لمس نبود.
حالا تام مور دوباره و بعد از یک وقفه سه ساله، به سمت ساخت انیمیشنی بر پایه افسانههای ایرلندی رفته است ولی اینبار بر خلاف انیمیشنهای اولیهاش، دیگر قهرمانان ایرلندی خودشان به جنگ اهریمنان نمیروند و شکارچی انگلیسی به جای آنها، دست به کار میشود.