kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۸۲۲۵
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۵

مصباح؛ عمق ایدئولوژیک انقلاب اسلامی



محسن حقیقی‌مقدم*
کارل مارکس و پست‌مدرن‌ها در بررسی نارسایی‌های سرمایه‌داری و مدرنیته به واقعیت‌های بزرگی‌ اشاره کرده‌اند. اما در تجویزهای خود یا دچار سردرگمی‌اند یا در چارچوب همان ارزش‌های مدرنیته باقی مانده‌اند.
️سیل مادیّت دنیای مدرن را از روح تهی کرده است. غلتک یکدست‌سازی سنت‌ها؛ نگاه‌ها و طرز تلقی‌ها در پناه آرزوها و خیالات جنبش روشنگری فرانسه همچنان در دنیا می‌تازد. آنچه مدرنیته نابود می‌کند؛ هویت‌هاست. هویت بومی ‌و محلی؛ هویت دینی؛ هویت ملی و البته بیش و پیش از همه هویت انسانی را از روح تهی می‌کند. انسان بی‌روح و انسان فراموش‌کننده فطرت‌ها.
️انقلاب‌ها و مقاومت‌های شکننده به‌جایی نرسیده و حکومت‌های به ظاهر ملی در منتهای آرزوهای خود، توسعه پوچ سرمایه‌داری را قرار داده‌اند.
️اما درباره انقلاب اسلامی ایران قضیه کاملاً متفاوت است. انقلاب اسلامی انسان مادی و انسان کامل را موضع نبرد با مدرنیته قرار داده است. ایران هویت انسانی بشریت را روی دست گرفته است. نبرد تمدنی همچنان ادامه دارد و رهبری نهضت اسلامی همچنان و مدام شمشیر می‌زند و مقابل تهی شدن انسان از  هستی خویش کماکان مقاومت می‌کند. او پرچم آرمان‌های منطبق با فطرت بشری را بالا برده و در پناه این آرمان‌ها زنگ پوسیدگی را از انقلاب می‌زداید. چه تعبیر دقیق وعجیبی است که «خمینی روح خدا در کالبد زمان بود».
️مسئله بازگرداندن روح و هویت واقعی انسان به بشریت است. مسئله توجه به غایت‌ها و نهایت‌هاست. سید مرتضی آوینی می‌نویسد: «بشر امروز غایت آفرینش خویش را فراموش کرده است و در سایه این فراموشی بهشت خویش را در زمین می‌جوید». و البته درست گفته است میشل فوکو؛ بزرگ‌ترین فیلسوف پست‌مدرن که «ایران روح یک جهان بی‌روح است.»
فوکو بعد از حضور در ایران و تماشای انقلاب اسلامی از نزدیک در بازگشت در مصاحبه با بلانشه(۱۹۷۹) می‌گوید:
«با در نظر گرفتن تمام مشکلات اقتصادی، همچنان باید ببینیم که چرا مردم قيام کردند و گفتند دیگر این وضع را نمی‌خواهیم. ایرانیان با قیام شان به خود گفتند- و این شاید روح قيام شان باشد- ما به‌طور قطع باید این رژیم را تغییر دهیم و از دست این آدم خلاص شویم، باید کارکنان فاسد را تغییر دهیم، ما باید همه چیز را در کشور، اعم از تشکیلات سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی را تغییر دهیم. اما به‌ویژه باید خودمان را تغییر دهیم. بايد شيوه بودنمان و رابطه‌مان با دیگران، با چیزها، با ابدیت، با خدا و غیره کاملاً تغییر کند و تنها در صورت این تغییر ریشه‌ای در تجربه‌مان است که انقلاب‌مان انقلابی واقعی خواهد بود. من فکر می‌کنم که در همین جا است که اسلام ایفای نقش می‌کند. آیا این نقش همان جاذبه‌ای است که تکالیف و دستورهای اسلام دارد؟ شاید، اما به‌ویژه در رابطه با شکل زندگی چنین نقشی برایشان دارد و مذهب برای آنان نويد و تضمین وسیله‌ای برای تغییر ریشه‌ای ذهنیت‌شان است.»
️آنچه در چند دهه اخیر بر انقلاب اسلامی گذشت، نبرد تمدنی بود. نبرد در اثبات هستی انسانی و آرمان‌های بشر در ایران یا هضم شدن در‌ هاضمه سیری‌ناپذیر مدرنیته، نبرد هویت‌ها، غایت‌ها، معیار‌ها و جهت‌گیری‌ها.
️در این چند دهه گذشته هر کس که فریفته شکوه ظاهری دنیای مدرن یا فلسفه‌های در نهایت پوچ انسانی آن شد و عمق حیوانی آن را نفهمید؛ بر ظلم‌های این تمدن به فرودست‌های جوامع خودی و وحشی‌گری با جوامع ناخودی‌شان چشم پوشید و سرهای بریده الجزایری‌ها در موزه‌های پاریس را به هیچ گرفت در طرف دیگر این نبرد تاریخی ایستاده و در پیچ تاریخی حرکت انقلاب اسلامی دست‌انداز چپ شدن بود.
️در حقیقت آنچه از سال ۱۹۸۷م(۱۳۶۹ ش) در ایران موضع تضاد و تقابل شد خالی کردن انقلاب اسلامی از روح خود بود.
هرچه در این سال‌ها بعضی انقلابیون ایران در دام بزرگ عمل گرایی و تعدیل ارزش‌های انقلابی در برخورد با واقعیت‌ها افتادند...
 هرچه در این سال‌ها توسعه‌گراها مایه‌های هویت انسانی را مانع پیشرفت حیوانی تئوریزه می‌کردند...
 هرچه در این سال‌ها روحانیون متحجر دنبال واتیکانیزه کردن اسلام و بریدن او از صحنه اجتماعی و انقلاب اسلامی بودند...
هرچه در این سال‌ها فراموشی خدا در جامعه سیاسی ایران را می‌دیدیم...
هرچه در این سال‌ها فلسفه‌های بنیادین مدرنیته ‌ترجمه و ‌ترویج می‌شد و در جامعه دانشگاهی کشور سرازیر...
هرچه در این سال‌ها اسلام به‌عنوان بن مایه اصلی احیای هویت‌ها توسط روشنفکرنماها از صحنه اجتماعی به کنج زندگی فردی رانده و دو دستی به متحجرین در حوزه‌ها تقدیم می‌شد...
یک فیلسوف بزرگ در میانه این میدان مبارزه بود؛ چنان بود که زیور پیشرفت و ریاکاری مدرنیته چشمش را نگرفت و فریاد زد: وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهًَْ الْحَياهًِْ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌(۱۳۱؛ سوره طه).
️نه در دام تعدیل ارزش‌ها به بهانه ی ناکارآمدی‌ها افتاد...
️نه خیرخواهی‌های متحجرانه بعضی دوستان حوزوی در احیای اسلام اجتماعی در سلوک علمی ‌و عملی را جدی گرفت..
و در گرمای نبردهای سیاسی ندا داد: که خدای میدان جبهه‌ها همان خدای میدان سیاست است.
️در برابر ‌ترجمه و‌ ترویج بنیادهای فکری مدرنیته، طرح ولایت حاوی بنیادی‌ترین اندیشه‌های اسلامی و انقلابی را به عنوان ثمره خویش به صحنه نبرد با اندیشه‌های انحرافی و ناسالم جریان‌های روشنفکرنمای مقلد غرب وارد کرد.
️در این نبرد بزرگِ تاریخی و تمدنی در طرف خدا ایستاد، با هرزگی  مدرن مخالفت کرد و البته مورد هجوم قرار گرفت و تخریب شد ولی هیچ‌گاه تخریب نکرد و این چنین اخلاق اسلامیِ انقلابی را بدیل اخلاق ماکیاولی قرار داد.
او کسی نبود جز علامه محمدتقی مصباح یزدی؛ فیلسوف؛ عارف و متفکر بزرگ قرن و بزرگ‌ترین مانع غلتک خرد‌کننده اصالت‌های فطری یعنی مدرنیته.
️می‌گویند فوکو بعد از تجربه دولت سوسیالیستی میرحسین در ایران از گفته‌هایش درباره انقلاب اسلامی ایران دست کشیده بود؛ امروز به او می‌گویم باید آیت‌الله محمدتقی مصباح را بررسی می‌کرد تا ببیند که «مصباح عمق ایدئولوژیک انقلاب اسلامی است».
درود بر او و بر رهروان راه او.
______________________________
* دانشجوی دکترای مدیریت استراتژیک فرهنگی