نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۱۰۱
واکنش جدّی رهبر انقلاب به اظهارات غربزدهها
رهبر معظّم انقلاب اسلامی، در همان زمانی که اینگونه اظهارنظرها و ارتباطها از سوی اصلاحطلبان- چه در دولت و چه در مجلس - انجام میشد، در بیاناتی مهم و در دیدار با جوانان، نقاط ضعف مسئولان را گوشزد کرده و سستی بینش و ایمان اسلامی، مجذوب بودن آنان به نسخههای غربی و هُرهُری مسلکی را از جمله این نقاط ضعف در برخی از آنان دانستند که روزی تندترین شعارها را میدادند و امروز حاضرند از آمریکا و انگلیس معذرتخواهی کنند! رهبری وجود آنها را در هر دستگاهی موجب ضرر دانستند!
«مهمترين نقاط ضعفي که در زمينه مسئولان وجود دارد که من آن روز هم در ميدان امام اشارة مختصري به آن کردم و الان آن را براي شما جوانان بيشتر باز ميکنم چند مورد است:
يکي مسئلة سستي بينش و ايمان انقلابي و اسلامي در بعضي از مسئولان است. اينها مجذوب نسخههاي سياسي غربند؛ آن هم نسخههاي غلط از آب درآمدة ليبرال دموکراسي غرب که يک روز گفته ميشد اوج تکامل فکر و عمل انسان است و بالاتر از آن چيزي وجود ندارد- که به نظر من خود اين حرف نشانة کوتهفکري است که آدم نقطهاي را پيدا کند و بگويد از اين بالاتر ممکن نيست انسان حرکت کند؛ نه. انسان در حرکت خود بي نهايت است- امروز به دست خود، خودش را رسوا کرده است. اين ليبراليسم، همان چيزي است که امروز ماجراي افغانستان و سالهاست مسئله فلسطين را به وجود آورده است. اين اومانيسم دروغين غرب، همان چيزي است که 50 سال ملت فلسطين را نديده ميگيرد و ميخواهد آن را به کلّي حذف کند. از خودشان سؤال نميکنند که اصلاً ملت فلسطين در دنيا وجود داشته يا دروغ است. اگر قبول داريد سرزميني به نام فلسطين وجود دارد، پس کو آن ملت؟ خواستند يک ملت و يک نام جغرافيايي را به کلّي از روي کره زمين حذف کنند. امروز اومانيسم و ليبراليسم و دموکراسي آنها به اختناق و خفقاني رسيده است که حتي نميخواهند به يک رسانة خارجي اجازه دهند که اخبار افغانستان را پخش کند! اين، جريان آزاد خبر از نظر غرب است. اين نسخه، رسواشده و غلط از آب درآمده است؛ درعين حال فلان مسئول ما که به برکت انقلاب اسلامي عزت و احترامي پيدا کرده و به خاطر اظهار طرفداري از اسلام و امام و انقلاب، ممکن است چهار نفر به او احترامي بگذارند، ناگهان طرفدار ليبرال دموکراسي غربي بشود که نقطة مقابل مردمسالاري اسلامي است! اصلاً مردمسالاري اسلامي و آزادي در اسلام، آن نيست؛ يک حقيقت ديگر است. گاهي چنين مواردي به ندرت پيدا ميشود. البته من خدا را شکر ميکنم که مسئولان طراز اوّل کشور، عميقاً معتقد به مباني اسلامياند. دشمن نتوانسته است نفوذ فکري و سياسي خود را به جاهاي حساس برساند. امروز رؤساي سه قوّه و مسئولان طراز اوّل، عميقاً به آرمان امام و انقلاب معتقدند؛ اما در بعضي از دستگاهها چنين مواردي پيدا ميشود که من آن روز هم اشارهاي کردم.
در حوزة انديشه، قانونشکني ميکنند. حوزة انديشه و فکر هم قوانيني دارد و بايد از آن قوانين پيروي کرد. اگر کسي دربارة يک مبناي فکري شبههاي دارد، قانونش اين است که آن را در مراکز تخصصي و محافل علمي مطرح کند. يا بايد شبهه را برطرف کرد و از ذهن خود زدود، يا اگر شبهه اشکال واقعي است، آن را به يک نظريه تبديل کرد و ذهنهاي اهل علم و اهل نظر را نسبت به آن منقاد نمود. اين حضرات از اين قانون پيروي نميکنند. شبههاي به ذهن آنها ميآيد، خودشان دچار بياعتقادي ميشوند و بر اثر هزار گونه ابتلاء و گرفتاري، پايههاي ايمان عميق قلبيشان را موريانة هوي و هوس و رفاهزدگي و دنياطلبي ميجود و ميخورد و شبههدار ميشوند؛ آن گاه ميآيند شبهه را در افکار عمومي مطرح ميکنند و اسمش را هم تجديدنظر ميگذارند! اين خيانت به افکار عمومي است. تجديدنظر يعني چه؟ يک وقت معناي تجديدنظر اين است که انسان از خطايي، انديشمندانه و منصفانه برميگردد. اين امر بسيار خوبي است؛ اما تجديدنظرهاي سياسي، مصلحتي و ناشي از تغيير موقعيتها و تطميع دشمن، تجديدنظر نيست؛ اينها هُرهُري مسلکي است...
انسان اگر زندگي سياسي بعضي افراد را از اوّل انقلاب تا به حال نگاه کند، ميبيند ملغمة عجيبي از انواع و اقسام فکرهاست! يک روز بود که چنين آدمهايي به اين اکتفا نميکردند که در شعارها، مردم فقط «مرگ بر آمريکا و مرگ بر شوروي» بگويند. ميگفتند بايد بگوييم «مرگ بر شرق و غرب»! ما ميگفتيم شوروي سمبل يک تفکر و يک راه غلط است؛ آمريکا سمبل جنايت و ستم است؛ چه دليلي دارد شما بگوييد «مرگ بر شرق و غرب»؟! ميگفتند شما محافظهکار و سازش طلبيد! از جمله همين حضرات، امروز کساني هستند که حاضرند بروند رسماً در مقابل آمريکا و انگليس عذرخواهي کنند و بگويند ما غلط کرديم، اشتباه کرديم به شما بدگويي کرديم؛ ما را ببخشيد! بعضي از همين افراد، آن روز در اوايل انقلاب، روي تنديهاي بيرويه، چنان نظرات عجيب و غريب اقتصادياي مطرح ميکردند که انسان شاخ درميآورد! ميگفتيم اينها کجايش اسلامي است؟ ميخواستند تفکرات بسيار تند چپ سوسياليستي را به اسم اسلام تحميل و پياده کنند. بعضي از آنها که مسئوليت داشتند، کارهاي بدي هم در آن روز انجام دادند...
همان آدمها امروز کساني هستند که حاضرند در مقابل کمپانيداران و سرمايهداران صهيونيستي فرش قرمز پهن کنند تا به ايران بيايند و سرمايهگذاري کنند! انسان از چپترين ايدة مارکسيستي، به افراطيترين ايدة دستراستي اقتصادي متحول شود؛ اسمش را هم تجديدنظر بگذارد! اين تجديدنظر نيست؛ اين هُرهُري مسلکي است. آن روز افراط بود، امروز هم افراط است. وجود اين آدمهاي تجديدنظرطلب در برخي از دستگاههاي گوناگون، اسباب زحمت و خطر است. اگر در دانشگاه باشند، ضرر ميرسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر ميرسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر ميرسانند؛ هرجا و در هر نقطهاي باشند، ضرر ميرسانند. يکي از آسيبهاي ما اين است.»1
رهبری انقلاب، رابطه و مذاکره با دولت آمریکا را برخلاف مصالح ملی دانسته و عدم مذاکره و رابطه را یک تصمیم همهجانبه و مطابق با تجربة همة کشورها و مشاوره با صاحبنظران عمده و دارای رأی اعلام و آن را سیاستی دانستند که بایستی همة مسئولان به آن عمل کنند:
«ما با ملاحظة همة جوانب، با مطالعة همة تجربههای کشور خود و کشورهای همسایه و با مشورت با صاحبنظران عمده و دارای رأی، به این نتیجه میرسیم که نه فقط رابطه با آمریکا، بلکه مذاکره با دولت آمریکا امروز برخلاف مصالح ملی و منافع ملت است. این یک نظر متعصبانه نیست؛ این یکاندیشه و فکر است؛ بررسی شده و با ملاحظة همة جوانب است. مذاکره با آمریکا- چه در قضایای کنونی و چه در مسائل دیگر- به معنای باز کردن باب توقعات و طلبکاریهای آمریکاست. کسانی که دم از مذاکره میزنند- که البته سوءنیت ندارند، دچار غفلتند- توجّه ندارند که مذاکره با آمریکا در هر یک از قضایایی که این دولت در آن برای خودش ایده و منفعتی تعریف کرده است- مثل همین قضیه افغانستان- هیچ فایدهای ندارد. چرا؟ چون او مستکبر است و تسلیم نمیشود. مذاکره آمریکا با یک دولت، به معنای این نیست که میخواهد نظرات آن دولت را قبول کند؛ حتی نظرات مجامع جهانی را قبول نمیکند! همین حالا که در آفریقا در یک کنفرانس، بحث گرم شدن زمین و مسألة گازهای گلخانهای در دنیا مطرح است و همه دنیا لازم دانستند در این خصوص تلاش کنند، آمریکا زیر بار نمیرود؛ یعنی حتی با رفقای اروپایی خودش هم کنار نمیآید! چند روز پیش در خبرها خواندم که رئیسجمهور پاکستان از آمریکاییها درخواست میکند که برای حمله به افغانستان، از فلان فرودگاه استفاده نکنند؛ از بقیة فرودگاهها استفاده کنند؛ اما آمریکاییها خواستة او را رد میکنند! یعنی به نظر مشورتى رئیسآن کشور در مورد یک فرودگاه اعتناء نمیکنند! کدام یک از کشورهایی که با آمریکا رابطه دارند، توانستهاند در یک مسألة مهم، نظرشان را به آمریکا تحمیل کنند؟ بعضی از کشورهای عربی تملق آمریکا را میگویند؛ بعضی از آنها هرچه میتوانند، نظرات آمریکا را در همة بخشها رعایت و به آن عمل میکنند؛ اما آمریکا به کدام خواستة این کشورها در مقابل رژیم صهیونیستىِ غاصب یا در مسائل مهم جهان عرب ترتیب اثر داده است؟ این غفلت بزرگی است که بعضی کسان دارند.
سیاستی که مطرح کردم، یک سیاست مهم کشور است. مسئولان باید به سیاستها عمل کنند و منسجم باشند.»1
پانوشتها:
1- بیانات در اجتماع بزرگ مردم اصفهان، 8/8/1380.