عفت در زندگی و نشانهها و آثار آن
حسین تفکری
یکی از کمالات آدمی در مسیر خودسازی نفس، عفت است. عفت، حالتی از حالتهای نفس است که انسان را توانا میسازد تا از غلبه شهوت بر آدمی جلوگیری کند. به این معنا که شخص با بهرهمندی از این توان میتواند مهار و کنترل نفس خویش را به دست گیرد و اجازه ندهد تا شهوتهای گوناگون به ویژه جنسی بر او مسلط شود. از این رو عفت در نزد همه خردمندان برخوردار از سلامت فطرت، به عنوان فضیلت و ارزش شناخته میشود؛ زیرا به شخص این توان را میبخشد تا مدیریت و مهار کامل نفس خود را به دست گیرد.
نویسنده در این نوشتار کوشیده است تا نشانهها و آثار عفت در زندگی بشر را از منظر قرآن تشریح کند.
* * *
چیستی عفت
یکی از ویژگیهای هر انسانی، دستیابی به مدیریت نفس است. به این معنا که شخص میکوشد تا پیش از آنکه بر دیگری مسلط شود، از توانمندیهای خویش خبردار شده و با بهرهمندی از آنها، زندگی خویش را سامان دهد و در مسیر خواستههای کمالی حرکت کند؛ هرچند که شخص در انتخاب مقصد کمالی از نظر مفهومی و یا مصداقی اشتباه کند، ولی همگان مقصد خویش را کمال قرار میدهند و هر آنچه را کمالی میدانند و یا مییابند بدان سو حرکت میکنند. از این رو مدیریت نفس برای همگان مهم و ارزشی است. هرکسی به تزکیه و خودسازی نفس خویش، از این منظر مینگرد ولی چنانکه گفته شد برخی در انتخاب کمال، به خطا میروند و غیر کمالی را کمال ارزیابی و به سمت و سوی آن حرکت میکنند.
عفت نفس نیز یکی از حالتهای کمالی نفس است؛ زیرا کسی که از آن برخوردار میباشد، میتواند نفس خویش را مدیریت کند و زمینه چیرگی بر مسائل پیرامونی را در دست بگیرد.
راغب اصفهانی از دانشمندان بهنام ایرانی که در حوزه معناشناسی قرآن از بزرگان و اصحاب نظر میباشد درباره مفهوم قرآنی واژه عفت مینویسد: عفت، حالتی از حالتهای نفس است که با وجود آن، شهوت نمیتواند بر نفس آدمی چیره شود. (مفردات الفاظ القرآن الکریم، ص 573)
بنابراین، خودداری نفس از شهواتهای نفسانی و تمایلات ناشایسته و زشت در هر شخص و در هر موضوع، عفت نامیده میشود. (التحقیق، مصطفوی، ج 8، ص 180)
محقق نراقی، دانشمند علم اخلاق و تربیت نفس بر این باور است که عفت، انقیاد قوه شهوانی در مقابل امر و نهی عقل همچون ازدواج و خوردن در حد اعتدال عقلی و عرفی است. (جامعالسعادات ج 2 ص 17) بر این اساس هرگونه رفتار هنجاری معتدل و مدیریت نفس و عواطف و غرایز بشری به معنای عفت نفس است و عفیف کسی است که بتواند نه تنها به همه غرایز طبیعی بشری از شهوانی و غیرشهوانی پاسخهای مناسب و درخور دهد بلکه بتواند از سرکشی آن جلوگیری کند و با در پیش گرفتن شیوه میانهروی در همه امور، زندگی خویش را به سمت و سوی کمالات سوق دهد.
بر این اساس میتوان گفت که بهرهمندی از طیبات مادی در کنار حفظ و نگهداری نفس و تاکید بر طهارت و پاکی خود و چیزهایی که مصرف میکند و به کار میگیرد و مدیریت نفس، چیزی جز عفت نیست. چنانکه پاکچشمی و حیا و حجاب و مانند آن نشانههایی از این مدیریت نفس تلقی میشود. از طرف دیگر هرگونه بغی و زنا و فسق و فجور و مس شیطان در حکم و معنای بیعفتی است.
آنچه بیان شد برخی از مصادیق عفت و بیعفتی از دیدگاه قرآن است. برای اینکه با اهمیت و ارزش عفت و آثار و کارکردهای آن در زندگی دنیوی و اخروی آشنا شویم، به این مهم از دیدگاه قرآن میپردازیم.
آثار و کارکردهای عفت
خداوند در آیه 5 و 7 سوره مومنون و نیز آیات 29 تا 31 سوره معارج، نقش عفت و پاکدامنی را در مسایل جنسی اینگونه ارزیابی میکند که شخص عفیف با مدیریت و مهار نفس خویش، میکوشد تا ضمن پاسخگویی به نیازهای طبیعی و غریزی بشر اجازه ندهد تا در مسیر زیادهروی و بغی گام بردارد و به عنوان متجاوز تلقی شود.
به سخن دیگر، عفت نفس و پاکدامنی آن موجب میشود تا شخص اعتدال در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و غریزی چون شهوت جنسی را مراعات نماید و از میانهروی تجاوز نکند. از اینرو، مردان و زنان عفیف کسانی هستند که به همسران خویش بسنده میکنند و با حفظ و پاکدامنی خویش اجازه نمیدهند که شهوت بر آنها چیره شود و آنان را به تجاوز و فسق بکشاند.
بنابراین عفت نفس موجب اعتدال و میانهروی در آدمی میشود و اینگونه نیست که شخص به سرکوب غرایز طبیعی اقدام کند و حق هر قوه و شهوتی را ادا نکند؛ بلکه میکوشد تا با مدیریت و مهار قوای شهوانی و غریزی در چارچوب عقلی و عقلایی و شرعی به همه آنها در حد پاسخگویی به نیاز توجه داشته باشد.
این تاکید از آنروست که برخی میکوشند تا عفت را به معنای سرکوب قوای شهوانی تعبیر و تفسیر کنند و زهد را به دوری از دنیا و طیبات آن معنا نمایند.
از آنجا که اسلام دین فطرت است، به غرایز طبیعی و نیازهای جسمانی و مادی و شهوانی توجه داشته است و هرگز خواهان سرکوب و نادیده گرفتن حقوق طبیعی بشر نیست.
از دیگر آثار وجود حالت عفت نفس آن است که شخص با عفتورزی، زمینه بینیازی خویش از دیگران را در خود تقویت میکند. خداوند در آیه 273 سوره بقره، خویشتنداری و عفت مالی اصحاب صفه را مایه خودداری آنان از اظهار تنگدستی به رغم نیازمندیشان میشمارد و آنان را به سبب این منش اخلاقی میستاید. (الکشاف، زمخشری، ج 1 ص 318 و نیز مجمعالبیان ج 1 و 2 ص 666)
عفتورزی، زمینه بینیازی انسان از دیگران حتی در حوزه مسائل شهوانی و جنسی را نیز سبب میشود؛ زیرا خداوند بیان میکند که انسانهای عفیف به سبب این حالت به گونهای رفتار میکنند که شهوت بر آنان غلبه نمیکند تا به سبب قدرت و قوت شهوت تن به ازدواج سپارند. به این معنا که عامل شهوانی در آنان هرچند که طبیعی و قوی است ولی تا آن اندازه نیست که آنان را مجبور سازد تا تن به ازدواج دهند. (نور آیه 33) بنابراین اگر این افراد ازدواج میکنند به سبب امور دیگری غیر از شهوت و غلبه آن است. این گونه است که انسانهای عفیف بهسادگی از دام شهوت و اجبارهای آن رهایی مییابند و حتی اگر زلیخاهای زیبا رو و دارا آنان را به خود بخوانند و یا خویشتن را در اختیار آنها بگذارند از آنان یوسفوار میگریزند.
خداوند در آیه میگوید که مردمان عفیف هرگاه به سبب مشکلات مالی نتوانند ازدواج کنند و توانایی پرداخت نفقه و مهریه و مانند آن را ندارند، راه بیصبری را در پیش نمیگیرند و قوه شهوانی، آنان را به سمت فحشا و منکرات و فجور نمیراند؛ بلکه با عفت نفس خویش آن را مهار و مدیریت میکنند تا خداوند زمینه توسعه در رزق و روزی را به ایشان دهد و آنان توانا شوند تا ازدواج کنند. (مجمعالبیان ج 7 و 8 ص 185 و نیز روحالمعانی ج 10 جزء 18 ص 221)
در حقیقت خداوند در این آیه به اثر دیگری از آثار عفت نفس نیز اشاره میکند و میفرماید که عفتورزی این دسته از انسانها موجب میشود تا خداوند از فضل خویش و خزانه رحمت بیپایان خود، به ایشان کمک کند و توجه خاص نماید تا به سبب عفت، توانگر شوند و بتوانند به سادگی ازدواج کنند.
خداوند عفت مردان و زنان را عاملی مهم برای بهرهمندی شخص از مغفرت خداوندی برمیشمارد و در آیات 26 سوره نور و نیز 35 سوره احزاب، عفت را به عنوان یکی از عوامل آمرزش گناهان و خطاهای بشر برمیشمارد.
این عفت اختصاص به مسئله حفظ و نگهداری نفس از شهوات ندارد بلکه عفت در کلام و بیان سخنان پاکیزه نیز میتواند موجبات دستیابی شخص به مغفرت را فراهم آورد. (نور، آیه 26) زیرا یکی از مصادیق خبث و طیب، پاکیزگی در سخن است (مجمعالبیان ج 7 و 8 ص 212 و کشاف ج 3 ص 225) چنانکه جمله «اولئک مبرئون مما یقولون لهم» این معنا را تاکید میکند.
خداوند در آیه 25 سوره نساء و نیز 35 سوره احزاب رعایت عفت و پاکدامنی و حفظ خود از فساد را یکی از علل و عوامل غفران الهی برمیشمارد و بر رعایت آن تاکید میکند.
اصولا اگر انسان بخواهد به رستگاری دست یابد میبایست از عفت و پاکدامنی برخوردار باشد و هر زن و مرد بیعفتی از رستگاری و سعادت دنیا و آخرت محروم خواهد شد. (مومنون آیات 1 تا 5) بنابراین از نظر خداوند دستیابی به رستگاری در گرو داشتن عفت و پاکدامنی است.
از کارکردهای اجتماعی و آثار عمومی عفتورزی میتوان به تنزیه آدمی از نسبتهای ناروا از سوی خبیثان اشاره کرد. خداوند در آیه 26 سوره نور عفتورزی را باعث صیانت و منزه بودن از نسبتهای ناروای خبیثان میشمارد؛ چنانکه یکی از علل رهایی از نعمتها و حتی کلامهای زشت و ناسزا را در این میداند که شخص راه عفت را در پیش گیرد. به این معنا که عفتورزی مردان و زنان باعث میشود تا آنان از کلامهای زشت و ناپسند افراد خبیث در امان باشند. (نور، آیه 26)
به سخن دیگر، برای اینکه درجامعه از احترام برخوردار باشیم و عزت و اعتبار خویش را حفظ کنیم و از سوی دیگران متهم نشویم و یا کلمات زشت و ناپسند درحق ما گفته نشود میبایست به عفتورزی به عنوان یک عامل مهم و کلیدی توجه کنیم.
حفظ عفت با رعایت حجاب از سوی زنان و مردان در حد معقول و معمول و معروف موجب میشود تا شخص از هرگونه اذیت و آزار توسط بیماردلان در امان باشد، این مطلبی است که آیه 59 سوره احزاب به عنوان یکی از کارکردهای عفت در حوزه عمل اجتماعی بیان میکند. به سخن دیگر بسیاری از زنان و مردان به سبب نوع بیعفتی در پوشش، خود را متهم و انگشتنما میکنند، به گونهای که بیماردلان را به سوی خویش میکشند و موجبات اذیت و آزار خود از سوی آنان را فراهم میآورند؛ زیرا این گونه اشخاص با بیعفتی خویش دیگران را برای اذیت و آزار خود دعوت میکنند.
از دیگر آثار و کارکردهای عفت آن است که مردان و زنان پاکدامن را به سوی خویش جلب میکند و زمینه و بلکه جواز ازدواج با آنان را فراهم میآورد. از آیه 25 سوره نساء و نیز 5 سوره مائده و 26 سوره نور برمیآید که عفت زنان، از نظر قرآن یکی از موجبات اصلی شایستگی آنان برای انتخاب همسری از سوی مومنان است.
در حقیقت عفت زنان چه از اهل کتاب و چه مومنان مسلمان موجب جواز ازدواج است و چنانکه آیه 5 سوره مائده تبیین و تشریح میکند درغیر این صورت جایز نیست انسانی با زنی غیرعفیف ازدواج کند.
از نظر خداوند انتخاب پاکدامنی و عفت از سوی زنان حتی سالخوردگان عامل مهمی برای دستیابی آنان به خیر است؛ زیرا انسان پاکدامن افزون بر برخورداری از فواید دنیوی از فواید و آثار اخروی آن نیز بهرهمند خواهد شد. این مسئله در زنان مورد تاکید قرار گرفته است؛ زیرا زمینه بیعفتی در زنان بیش از مردان
است.
خداوند در آیه 25 نساء دستور به عفت و حجاب را در راستای اصلاح وضعیت خود زنان برمیشمارد؛ زیرا هرگونه بیعفتی و بیحجابی از سوی آنان موجبات تعرض و اذیت و آزار را فراهم میآورد و زندگی را برایشان تلخ میکند.
در ارزش و اهمیت عفت و پاکدامنی همین بس که انسان را در جامعه محبوب میسازد و جایگاه و ارزش خاص به او میبخشد. این مطلب را میتوان از آیات 29 تا 33 سوره یوسف به دستآورد. حتی حضرت یوسف(ع) ارزش اثبات پاکدامنی و عفت خویش را بیش از ارزش رهایی از زندان برمیشمارد که این خود بیانگر جایگاه والای عفت در بینش نگرش اسلام و قرآن است. (یوسف آیات 46 تا 50)
آن حضرت(ع) عفت و امانتداری بویژه در نهان را خصلتی بسیار ارزشمند میشمارد و به عنوان یک امر نیک از آن یاد میکند. (یوسف آیات 51 و 52)
ارزش عفت تنها در امور جنسی نیست بلکه در مسائل مالی نیز با اهمیت است. خداوند در آیه 273 سوره بقره عفت ورزیدن در امور مالی و عدم اظهار فقر خود و نشان دادن مناعت نفس را امری ارزشمند و پسندیده میشمارد و بر اجرای آن تاکید میکند.
در اسلام حفط آبروی شخص و عفتورزی امری پسندیده دانسته شده (نور آیه 4) و عفت و پاکدامنی را به عنوان یکی از مصادیق نیکوکاری معرفی میکند. (یوسف آیه 56) همین عفت و پاکدانی است که آدمی را در پیشگاه خدا و خلق محبوب میسازد و موجبات تعالی و تکامل و اعتبار شخص را فراهم میآورد. (یوسف آیات 51 و 52)
در مقابل هرگونه بیعفتی موجب بیآبرویی و تجاوز (مومنون آیات 5 و 7 و معارج آیات 29 تا 31) خباثت (نور آیه 26) میشود و زمینهساز آلودگی بیشتر و معاشرت با آلودگان و انسانهای پست خواهد شد. (نور آیه 36)
زمینههای این بیعفتی را میبایست در بیتوجهی به مسائل جوانان و عدم فراهمآوری تسهیلات ازدواج برای آنان و حل مشکلات جنسی آنان (نور آیات 32 و 33) تجرد و عزوبت آنان (نور آیه 33) تقلید کورکورانه از رفتار جاهلان و کافران (اعراف آیه 28) خلوت با نامحرمان و داشتن روابط با آنان (یوسف آیه 23 و مریم آیات 17 و 18) دنیاطلبی و دلبستگی به مادیات (نور آیه 33) و نفس اماره (یوسف آیات 51 تا 53) و نیز وسوسههای شیطانی و پیروی از آن (نور آیه 21) است.
نشانههای عفت
برای عفت نشانههایی است که میتوان از راه آن نسبت به افراد باعفت و پاکدامن شناخت پیدا کرد. خداوند در آیه 23 سوره قصص هرگونه اجتناب از اختلاط ناموجه غیرضروری مردان و زنان را یکی از نشانههای عفت در جامعه برمیشمارد و برای اینکه دانسته شود که شخص عفیف و پاکدامن است باید به روش او در زندگی توجه شود که آیا به اختلاط گرایش دارد و یا ندارد؟
پرهیز از تکدیگری و دستنیاز به سوی این و آن دراز نکردن، یکی از نشانههای عفتنفس در انسان است. کسی که به سبب تنگدستی دست به سوی دیگران دراز میکند و تکدیگری میکند انسانی عفیف نیست.(بقره آیه273)
همچنین اجتناب از حرکات و رفتارهای تحریکآمیز از سوی زنان نیز نشانهای دیگر بر پاکدامنی ایشان است که در آیه 31 سوره نور و آیات 32 و 33 سوره احزاب به آن اشاره شده است.
پرهیز زنان از خودآرایی برای مردان بیگانه و نامحرم نشانه دیگر زن عفیف و پاکدامن است که آیه 33 سوره احزاب به آن توجه داده است.
خداوند در آیات 51 و 52 سوره یوسف با بیان داستان آن حضرت(ع)، اجتناب وی از روابط نامشروع با جنس مخالف را نشانه عفت و پاکدامنی وی برمیشمرد.
دوری و اجتناب از زنان نیز نشانه عفت و پاکدامنی است که در آیه 25 سوریه نساء و نیز 5 سوره مانده به آن توجه داده شده است.
از دیگر نشانههای عفت و پاکدامنی میتوان به اجتناب زن و مرد از بیان سخنان تحریکآمیز و دوری از سخننرم و نازک با مردان نامحرم اشاره کرد که خداوند در آیه 32 سوره احزاب به آن اشاره میکند.
از دیگر نشانههای عفت میتوان به اجتناب از فحشاء (نساء آیه25) لواط و همجنسبازی (نمل آیه 56) حفظ حجاب (نور آیه و احزاب آیه 55 و 59) حفظ نگاه و فروهشتن چشم از نگاه به نامحرمان (نور آیات 30 و 31) حیا و خویشتنداری از بیان نیازهای مادی (بقره آیه 273) ستر عورت (اعراف آیات 19 تا 22 و طه آیه 121) اشاره کرد. به نظر میرسد که از نشانههای عفت از آیات اخیر پوشاندن عورت همسران از یکدیگر باشد. به این معنا که در حالت عادی زن و مرد عورت خویش را مخفی دارند حتی اگر غیر از ایشان کسی نباشد؛ زیرا آدم و حوا با آنکه با هم زن و شوهر بودند، به پوشیدن عورت خویش اقدام کردند.
برای دستیابی به جامعهای سالم و برخوردار از آرامش و امنیت،شاید بهترین شیوه، ترغیب مردمان به عفتورزی باشد. بنابراین میتوان گفت که عفتورزی تنها در حوزه نفسانی و خودسازی نقش ندارد بلکه در حوزه اجتماعی نیز کارکردهای مهم و اساسی دارد که در این آیات بدانها اشاره شده است.