kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۳۶
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۳
در خیانت آرتور اپهام پوپ آمریکایی به ميراث فرهنگي ايران(پاورقی)

هزاران اثر باستانی ایران چگونه به غارت رفت؟

واقعیت این است که اگر قانون آثار باستانی شامل حال اشیای تخت جمشید می شد بسیاری از اقلامی که نصیب موسسه شرق شناسی شد به آن تعلق نمی گرفت. گویی در قاموس آمریکاییها دروغ پردازی، دغل بازی و چپاولگری فضیلت اخلاقی محسوب می شوند! به مفاد بسیار مهم نامه هورنی بروک سفیر وقت آمریکا در ایران توجه کنید:


« بازدید من از اشیای تقسیم شده کاملاً برایم روشن ساخت چنانچه تقسیم آنها تابع قانون آثار باستانی بود که در ایران اجرا می شد، بسیاری از اشیایی که به موسسه اهدا شده بود به آن تعلق نمی گرفت. آقای فردریش کرفتر مسئول موقت فعلی گروه باستان شناسی اشیای متعددی را که نصیب موسسه شده بود معرفی کرد و خاطر نشان ساخت که به استثنای قطعاتی که با قرعه تقسیم شده بودند و به موجب هیچ گونه تعبیری از قانون نمی‌شد آنها را قابل نصب در محل اصلی شان( در تخت جمشید) دانست، می‌شد گفت که تقریباً همه اشیایی که نصیب موسسه شده بود قابل نصب در محل اصلی خود بودند و دولت ایران می توانست به موجب قوانین معتبر کشور آنها را تصاحب کند.دکتر اریش اشمیت مدیر میدانی کنونی گروه نیز چند روز پیش همین نظر را ابراز کرد.»64
آقای سیدمحمد تقی مصطفوی که در آن تاریخ نماینده باستانشناسی ایران در تخت جمشید بود  تمام این سی هزار الواح را درون پنبه و قوطی‌های مقوایی قرار داد. به دستور دولت الواح مذکور برای بررسی علمی و خوانده شدن در اختیار بنگاه شرقی دانشگاه شیکاگوی آمریکا که عهده دار خاکبرداریها و کشفیات علمی تخت جمشید بود قرار گرفت. در سال 1314 الواح با موافقت دولت ایران توسط بنگاه مذکور به طور موقت به آمریکا حمل گردید. چهل سال بعد هم ضمن خاکبرداری قسمت معروف به خزانه تخت جمشید تعداد 750 عدد دیگر از الواح به دست آمد و مانند الواح قبل در اختیار بنگاه شرقی دانشگاه شیکاگو قرار گرفت و باز موقتاً به آمریکا فرستاده شد.65  
با انتقال الواح به دانشگاه شیکاگو کار تحقیق برروی آنها آغاز شد. دانشگاه پس از چند سال شماری از لوحه‌ها که از شدت آسیب‌دیدگی، خواندن آنها امکان‌پذیر نمی‌شد را به ایران بازگرداند و پژوهش بر روی شماری از آنها که سالم‌تر و خواندنی‌تر بودند را پی گرفت.
نخستین گزارش و ترجمان متن لوحه‌ها توسط جرج کامرون (G. Cameron) انجام شد. او دستاورد پژوهش خود را در کتابی به نام «لوحه‌های خزانه تخت‌جمشید» (Persepolis Treasury Tablets) در سال ۱۹۴۸ در شیکاگو منتشر کرد. پس از آن ریچارد هالوک (R. T. Hollock) همتای دیگر کامرون، کار را بر روی حدود دو هزار لوحه‌ به دست آمده از باروی تخت‌جمشید ادامه داد و گزارش و ترجمان خود را در کتاب «لوحه‌های استحکامات تخت‌جمشید» (Persepolis Fortification Tablets) در سال ۱۹۶۹ در شیکاگو منتشر ساخت و پس از آن نیز مقاله‌های متعددی در این زمینه در نشریات گوناگون به چاپ رساند. او در سال ۱۹۷۷ خبر از خوانش ۴۵۰۰ لوح دیگر را داد که پس از درگذشت او، تکمیل و منتشر نشدند.
این لوحه‌ها برخلاف دیگر کتیبه‌های هخامنشی تخت‌جمشید که بیانیه‌ها و گفتارهایی رسمی بوده، برای خواندن عموم نوشته و عرضه نشده‌ بودند و در واقع اسناد داخلی و حسابداری کارکنان تخت‌جمشید و یک بایگانی اداری بوده است. آنها بازگوکننده رویدادهای رسمی و حکومتی و سیاسی نیستند، بلکه در کنار آگاهی‌های فراوان دیوانی و اداری، اطلاعات فراوانی از زندگی روزمره و روزگار مردمان عصر هخامنشی در اختیار ما می‌گذارند. نوشته‌های روی لوحه‌‌ها همچنین آگاهی‌های فراوانی از نظام گاهشماری شمسی- قمری هخامنشی و نیز بسیاری از نامهای کسان و نامهای جغرافیایی به دست می‌دهد.
یکی از استفاده های اساسی که ازاین کتیبه‌ها می شود آن است که نشان می‌دهند تخت جمشید و پاسارگاد برخلاف اماکنی مانند اهرام ثلاثه مصر، توسط بردگان و به زور شلاق بنا نشده‌اند بلکه توسط استادان و کارگران آزادی ساخته شده‌اند که در ازای کار خود دستمزد می‌گرفتند و از مزایایی مانند مرخصی و پاداش هم برخوردار بوده‌اند. حتی اتباع سرزمین‌های دیگر نیز که در تخت جمشید کار می‌کردند، از حقوق و مزایا برخوردار بودند. سیستم حسابداری دقیقی در دوران هخامنشی در 2500 سال پیش جاری بوده و همه پرداخت‌ها بر اساس اسناد مالی مکتوب صورت می‌گرفتند و موضوعاتی مانند ضامن و ضمانت نیز در این دوران متداول بوده است. به عنوان نمونه‌ ترجمه دو مورد از این الواح چنین است:
« آقای شاکا مدیر صندوق
آقای مردوکا گواهی می‌دهد که آقای هردکاما درودگر مصری، سرکارگر صد نفر کارگر که به ضمانت آقای وهوکا در ساختمان پارسه (تخت جمشید) انجام وطیفه می‌کند، استحقاق دریافت سه کارشا و 2 شکل و نیم نقره به عنوان دستمزد را دارد... مسئول صدور سند مردوکا»66
در لوح دیگری چنین آمده است:
« آرتا تخما به وهوش خزانه دار پارسه گزارش می دهد 37 کارشا و یک شِکِل نقره معادل نصف مزد کارگرانی که با  کورادا که عنوان سرکاری صد نفر را در "شی رازی ایش"[شیراز] دارد مسئول کار ایشان است بابت ماه سامیا(ماه یازدهم) در سال نوزدهم(سلطنت خشایارشا) داده می شود. (صورت ریز کارگران و دستمزد هر یک:)
12 نفر مرد هرکدام سه شکل و سه ربع شکل.
 11 پسر بچه هر کدام دو شکل و نیم.
 11 پسر بچه هر کدام یک شکل وسه ربع و یک هشتم شکل.
 13 پسر بچه هر کدام یک شکل و ربع شکل.
 15 پسر بچه هر کدام نصف شکل و یک هشتم شکل.
 78 زن هر کدام دو شکل و نیم.
12 دختر بچه هر کدام یک شکل و سه ربع شکل و یک هشتم شکل.
 18 دختر بچه هر کدام یک شکل و ربع شکل.
 20 دختر بچه هر کدام نیم شکل و یک هشتم شکل.
در ماه سامیا(ماه یازدهم) از سال نوزدهم( سلطنت خشایارشا) این دستور ممهور داده شد و از مگابیزوس در پارسه رسید دریافت گردید.»67
بازپس دادن 300 لوح و ماندگاری بقیه
با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت آمریکا در نتیجه دشمنی علیه ایران اجازه باز پس دادن کتیبه‌ها به ایران را نداد. در بيست‌ونهم آوريل 2004/ دهم ارديبهشت1383 خبرگزاري رويتر، سي‌ان‌ان، سي‌بي‌اس و روزنامه‌هاي سرشناسي چون نيويورك تايمز و گاردين از بازگردانيدن سيصد لوح دوره هخامنشي به ايران خبر دادند. اين خبر براساس اطلاعيه موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو در بيست‌وهشتم آوريل مخابره شد كه طي آن اعلام شده بود اين دانشگاه سيصد لوح گلي باستاني فوق را كه هفتاد سال پيش از دولت ايران به امانت گرفته بود، به سازمان ميراث فرهنگي ايران باز پس خواهد داد. در اين اطلاعيه آمده است: «اين سيصد لوح، بخشي از دهها هزار لوحي است كه در سال 1937 به دانشگاه شيكاگو امانت داده شده بود.»
گيل استاين مدير موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو، در مراسم فوق درباره مابقي الواح چنين گفت: «ازآنجايي‌كه بسياري از اين الواح خرد شده‌اند، تعيين تعداد دقيق آنها كار مشكلي است. اما ما تخمين مي‌زنيم كه حدود دوهزار لوح كامل و تعداد بسيار زيادي خرده‌هاي الواح در اختيار دانشگاه شيكاگو باشد.»
انتشار كتاب دكتر مجد پژوهشگر ايراني مقيم ايالات‌متحده امريكا درباره «غارت آثار باستاني ايران در دوره رضاشاه به‌وسيله آمریکاییها و از جمله موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو» كه بر مبناي اسناد علني‌شده دولت امريكا و به‌ويژه گزارش هاي سفارتخانه ايالات‌متحده امريكا در تهران صورت گرفته، آشکار ساخت  كه در سالهاي1930 آثار باستاني و ميراث فرهنگي ايران به‌ويژه مجموعه تخت جمشيد در معرض غارتي بزرگ از سوي برخي نهادهاي امريكايي و در رأس آنها موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو و عمال سودجوي امريكايي و ايراني آنان از جمله پوپ بوده است. كتاب دكتر مجد را يكي از معتبرترين ناشران دانشگاهي امريكا منتشر كرد و از طرف محافل دانشگاهي و فرهنگي آن كشور با علاقه مورد مطالعه قرار گرفت. اسناد ارائه شده در كتاب مذکو مقامات كنوني موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو را نگران كرد. آنان تصور مي‌كردند كه به‌زودي با جنجال و رسوايي مواجه خواهند شد و در نتيجه به فكر افتادند بخش بسيار ناچيزي از غارت خود را به ايران مسترد دارند و با ايجاد ارتباطات دوستانه، مانع از اين رسوايي بزرگ شوند. چنين بود كه موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو در كسوت امانتداري امين ظاهر شد و بذل و بخشش ناگهاني آنان، برخي ‌مقامات ايراني را غافلگير كرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است