kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۳۲۶
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۵

معیارهای انسانیت (2)(پرسش و پاسخ)



پرسش:
اینکه در روایت آمده است اگر دین ندارید لااقل انسان و آزاده باشید، ملاک‌ها و معیارهای انسانیت و آزادگی کدام است؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال ضمن نگاه کلی به ملاک‌های از منظر زیست‌شناسی و علوم انسانی به دو ملاک و شاخص انسانیت شامل: 1- علم و آگاهی 2- خلق و خوی پرداختیم.
اینک در بخش دوم ادامه مطلب را پی می‌گیریم.
3- اراده
مکتب دیگر می‌گوید: معیار انسانیت «اراده» است. اراده مسلط کننده انسان بر نفس خود می‌باشد. به عبارت دیگر معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خود، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرایز خود، بر شهوات خود، به طوری که هرکاری که از انسان صادر می‌شود به حکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل. فرق است میان میل و اراده. میل در انسان یک کشش و جاذبه است که منشأ جنبه بیرونی دارد. یعنی رابطه‌ای  میان انسان و شیء خارجی که آن شیئ انسان را به سوی خودش جذب می‌کند مثل آدم گرسنه و تشنه که میل به غذا و آب پیدا می‌کند. ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد و بر عکس میل است و انسان را از کشش امیال آزاد می‌کند. به تعبیر دیگر امیال را در اختیار انسان قرار می‌دهد و انسان هر طور که اراده کند کار می‌کند، نه هر طور که میلش بکشد. تابع تصمیم و فکر بودن بدور است. امام علی(ع) در دو جبهه از همه انسان‌تر و مردتر بود: جبهه بیرونی، اجتماعی و میدان‌های مبارزه که هر پهلوانی را به خاک می‌افکند و از آن مهم‌تر جبهه درونی که برخودش مسلط بود. اراده‌اش بر هر میلی، بر هر شهوتی بر هر اندیشه‌ای حاکم بود.
4- آزادی
معیار دیگر برای انسانیت آزادی است یعنی اینکه انسان آن اندازه انسان است که هیچ چیزی را تحمل نکند و محکوم و اسیر هیچ قدرتی نباشد. همه چیز را خودش آزادانه انتخاب کند. مکتب لیبرالیسم بر این است که انسان از هر قید و بندی آزاد باشد، یعنی به هر اندازه که فرد بتواند آزاد زندگی کند، به همان اندازه انسان است. پس آزادی معیار انسانیت است.
اینکه امام علی(ع) به امام حسن(ع) در نامه‌ای می‌نویسد: «لاتکن عبد غیرک و لقد جعلک ‌الله حرا» هرگز خودت را بنده دیگری مساز که خدا تو آزاد آفریده است. (نهج‌البلاغه- نامه 31)
آزادی انسان در اینجا به مسئله خلقت انسان بر‌می‌گردد که به صورت آزاد خلق شده و لذا نباید زیر بار هر نوع جبر و تحمیل و فشاری که او را به بردگی و بندگی خود می‌کشاند برود. و با حریت و انتخاب آزادی راه او در تعارض باشد، و این با مقوله آزادی در مکتب لیبرالیسم که نفی هرگونه محدودیت و قید و بندی در زندگی انسان است، تفاوت می‌کند.
5- مسئولیت و تکلیف
معیار دیگر برای انسانیت، مسئولیت و تکلیف است، یعنی انسانیت انسان به این است که احساس تکلیف کند. این دیدگاه در غرب از کانت شروع شده است. بدین‌ معنا که انسان باید در مقابل جامعه و انسان‌های دیگر احساس مسئولیت کند. احساس کند که مسئول خودش و جامعه‌ خویش می‌باشد. سوال اصلی این است که احساس مسئولیت و تکلیف را چگونه باید به دست آورد؟ یعنی چطور می‌شود که یک انسان احساس مسئولیت کند و ریشه این در کجا است؟ و آیا با گفتن درست می‌شود؟ اینکه آدم بگوید من مسئولم، آيا مسئولیت و تکلیف در وجدانش به وجود می‌آید؟ این وجدان مسئول را چه نیرویی می‌سازد؟
6- زیبایی
این مکتب ملاک انسانیت را زیبایی می‌داند. افلاطون اخلاق را بر اساس زیبایی توصیف کرده است. می‌گوید: آن چیزی انسانی است که زیبا باشد، مثلا عدالت را که همه مکتب‌ها می‌پسندند، هر کدام با مبنایی آن را توصیف و قبول می‌کنند. یکی با مبنای محبت، دیگری با مبنای اخلاق، یکی هم با پیوند میان عدالت و آزادی و یکی هم با مبنای مسئولیت‌پذیری و افلاطون با نگاه زیبایی می‌پذیرد. می‌گوید: عدالت که خوب است چه در فرد و چه در جامعه به این دلیل خوب است که منشأ توازن می‌شو و ایجاد زیبایی می‌کند. جامعه‌ای که در آن عدالت باشد زیباست و همان حسن زیبایی‌جویی بشر است که او را عدالت‌خواه کرده است. انسان اگر بخواهد انسان باشد و به خصلت‌های انسانی برسد باید احساس زیبایی را در خود تقویت کند. این زیبایی اعم از زیبایی‌های مصنوعی است.
ادامه دارد