با نگاهی به نقش شبکههای برونمرزی در دیپلماسی عمومی منطقه قفقاز
جنگ رسانهای در قـرهبـاغ
محمدپارسا نجفی
دیپلماسی عمومی همواره برای ارتباط با ملتهای همسایه بهویژه آن سوی ارس دارای اهمیت است حتی زمانی که آتش اختلاف قدیمی میان دولتهای باکو و ایروان شعلهور نشده بود.
هر انسان عاقلی میداند که جنگ همواره برای همسایگان طرفهای درگیر جز ویرانی، بیماری و بدبختی پدیده دیگری به همراه ندارد و صدالبته اینکه هر نبردی روزی به پایان میرسد؛ اما تأثیر تبلیغاتی که حتی به ناحق درخصوص آن میشود، شاید تا ابد بماند. آن هم در منطقهای که هر 10 سال یکبار شاهد یک جنگ خونین بوده است؛ در اواخر دهه 1980 در قرهباغ، در ابتدای و انتهای دهه 1990 در چچن و داغستان، در دهه اول قرن حاضر میان گرجستان و روسیه در اوستیای جنوبی و اکنون در سال 2020 باز هم در قرهباغ.
همه میدانیم که جنگهای قفقاز هیچ ارتباطی به ملت و دولت ایران ندارد و هرگز هیچکدام از طرفهای نبرد، نیازی به جنگافزار و تسلیحات برای کشتن یکدیگر ندارند و سلاحهای آنها را دولتهای تلآویو، آنکارا، واشنگتن و مسکو تامین کرده و میکنند، اما باز هم انبوه رسانههای غربی و منطقهای تلاش دارند تا مردم کشورهای منطقه را به سمت یک جنگ شناختی علیه ملت و حکومت ایران سوق دهند. همین نکته میتواند علتی برای فعالیت بیشتر شبکههای برونمرزی صداوسیما همچون سحر و پرستیوی و العالم و... در زمینه دیپلماسی عمومی و حمایت از آنها برای اجرای این هدف باشد. اما چرا؟
رسانههای برونمرزی بهویژه کانال آذری شبکه سحر و نیز رادیوهای آذری تبریز، رادیو آران و رادیو ارمنی، از ابزارهای فرهنگی ایران برای آگاهیبخشی به مردمی است که زیر تبلیغات شدید دشمنانی مانند رژیم تلآویو قرار دارند. صهیونیستها با آنکه بهصورت مستقیم فعالیت نمیکنند، اما در بیشتر رسانهها دارای نفوذ بوده و اهداف تفرقهافکنانه و فتنهانگیزانه خود را علیه ملت ایران و انقلاب اسلامی دنبال میکنند. علاوه بر اینکه دولتهای ریاض، دوحه و آنکارا در دو دهه گذشته بسیار سعی کردند تا جای پای محکمی در میان ملتهای منطقه قفقاز بسازند که یکی از این فعالیتها به اقدامات گسترده رسانههای آنها بهویژه تلویزیونهای فراملی بازمیگردد.
این در حالی است که جمهوری اسلامی بعد از فروپاشی شوروی، به مردم هر دو سوی درگیری در قرهباغ کمکهای انسان دوستانه ارائه کرد و تنها یکی از موارد آن اسکان دادن به 70 هزار آوارهای بود که از جنگ در قفقاز به ایران گریخته بودند.
از این گذشته ملت ایران با همه مردم قفقاز جنوبی و حتی شمالی دارای پیشینه تاریخی و مشترکات فرهنگی بسیار است و از این رو در یک ژئوکالچر و گهواره تمدنی قرار داریم. دقیقاً برعکس رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس که هیچ سنخیتی با ما و آنها ندارند، اما همواره در امور کشورهای پیرامون ایران مداخله میکنند.
یکی از راههایی که میتواند بر همآواییهای فرهنگی میان ایران و مردم آن منطقه بیفزاید، تولید مجموعههای تلویزیونی و آثار فرهنگی بهصورت مشترک با در نظر گرفتن مشترکات همه آن کشورها با بخشهای مختلف در ایران است. از منظر دیپلماسی عمومی بهترین اقدام این است که یادآور شویم که ایران با همه ملتهای منطقه راهبردی قفقاز دوست است و هرگز علیه هیچکدام نبوده و نیست.
یکی دیگر از موضوعات متفاوت درخصوص کشورهای قفقاز این است که مردم این منطقه با جمعیتی بیشتر از سرزمینهای پدری خود در قفقاز در سایر کشورها مانند روسیه، فرانسه، لبنان و آمریکا زندگی میکنند و احساسات میهندوستانهشان را هم حفظ کردهاند. بنابراین داشتن ارتباط فرهنگی با مردم قفقاز علاوه بر خود آن کشورها به جمعیتهای بزرگتری در کشورهای دیگر نیز پیوند میخورد.
با تأسف و صد افسوس
از دیگر محورهایی که رادیو و تلویزیونهای برونمرزی ایران همچون سحر و پرستیوی و... میتوانند برای میهن ما به ارمغان آورند، افزایش میزان فعالیتهای اقتصادی مشترک یا تبادلات تجاری است. با آنکه کشور ما با جمهوری آذربایجان و ارمنستان همسایه است و حتی ارتباط زمینی باکو با استان نخجوان فقط از طریق ایران ممکن است، با این حال بازرگانی آن کشورها با ایران در مقایسه با کشورهای دیگر خارج از منطقه به مراتب کمتر است.
شاید در این مورد نیز رادیو و تلویزیونهای برونمرزی ایران علاوه بر دیپلماسی عمومی باید کمکاری وزارت خارجه در دیپلماسی اقتصادی را نیز جبران کنند.
دیگر سخن آنکه سرزمینهای قفقاز به مانند پلی میان دریای مازندران با دریای سیاه واقع شده و از منظر ژئواکونومیکی و نیز راهبردی دارای اهمیت است. از این رو باز هم به این نتیجه میرسیم که تقویت رسانههای برونمرزی خاص این منطقه میتواند در بلندمدت در اقتصاد کشورمان تأثیرگذار باشد. خط لوله باکو - تفلیس- جیهان که برای انتقال انرژی دریای خزر به اروپا ساخته شد، میتوانست از ایران عبور کند.
دیپلماسی عمومی در جهان امروز میتواند زمینه توافقهای اقتصادی بزرگ مانند تجارت ترجیحی با هر سه کشور گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان را فراهم کند که باز هم بخش بزرگی از این تکلیف ملی را صداوسیمای برونمرزی به جای دستگاه سیاست خارجی باید بهعهده بگیرد. کم انگاشتن دیپلماسی عمومی که قلب آن رسانههای برونمرزی هستند، موجب شده کشورهای این منطقه هر یک با کشوری توافق تجارت ترجیحی امضا کنند غیراز ایران.
از طرف دیگر کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر در سالهای اخیر در تاسیس مدارس دینی و ساخت مساجد در مناطق مختلف قفقاز شمالی و جنوبی فعال بودهاند که از این منظر باید در بلندمدت در انتظار فتنههایی بود مشابه آنچه در عراق و سوریه انجام دادند. در این خصوص هم باز رسانههای برونمرزی ایران به تنهایی باید باری را به دوش بکشند که بخشی از آن وظیفه سایر دستگاههای فرهنگی برونمرزی کشور هم بوده است.
در نتیجه اگر بخواهیم از تهدیدهای مطرح شده دور شویم و به منافع بیان شده نزدیک شویم باید از شبکههای برونمرزی صداوسیما همچون سحر، پرستیوی و رادیوهای منطقهایمان حمایت کنیم؛ آن هم در شرایطی که رسانههای فتنهگر انگلیس، عربستان سعودی، آمریکا و اسرائیل هر آنچه در توان دارند؛ مستقیم و غیرمستقیم برای ایجاد تفرقه میان ایران با ملتهایی همجوار هزینه میکنند.