kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۳۳۵۶
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۲
به بهانه فیلم «30 نابغه»

بـالیوود و مـوج نـو در فـیلم‌سـازی




سینمای هند در دنیا به عنوان سینمایی رمانتیک و پر از رقص و آواز شناخته می‌شود که همیشه مملو از داستان‌هایی در مورد عشق، فداکاری، برادران یا فرزندان گمشده و... است. این سینما که معمولا نگاه کلاسیک قدیمی سینماگران هندی در آن جریان دارد، هرگز چهره واقعی مردم فقیر هند را نشان نمی‌دهد و در آن پسران کشاورز هم، موهای سشوار کشیده دارند و دختران فقیر، ساری‌های گران‌قیمت و جواهرات به‌روز بر سر و دست خود آویزان کرده‌اند و صد البته که اوضاع نقش‌های اول داستان در مدت بسیار کوتاهی، عالی و در حد مهاراجه‌ها می‌شود!
در این بین فیلم‌های به اصطلاح هنری هم در هند ساخته می‌شود که مانند دیگر کشورهای شرقی، در آنها تنها بدبختی، سیاهی و ناامیدی مردمی که نه گذشته‌ای داشته‌اند و نه آینده‌ای در پیش رو، به تصویر کشیده می‌شود که خب البته این دسته فیلم‌ها هرگز در هند مورد توجه مردم عام قرار نمی‌گیرند و حتی اگر با عناوینی مانند «میلیونر زاغه‌نشین» هم ساخته شوند و ده‌ها جایزه بین‌المللی هم بگیرند، باز هم برای مردم هند که تقریبا یک‌پنجم جمعیت کره زمین را تشکیل می‌دهند، خوشایند نیستند و از جانب آنها پس می‌خورند.
با توجه به تغییر سلیقه مخاطبین و البته که جهت‌مند شدن اهداف سازندگان، حدود 10 تا 15 سالی می‌شود که موج جدیدی در سینمای هند به‌وجود آمده که در آن، نه مانند آثار کلاسیک تصویرهای رویایی برای قشر متوسط وجود دارد و نه مانند فیلم‌های شبه هنری، فقر مردم هند به بدترین و مخوف‌ترین شکل، به تصویر کشیده می‌شود. در این فیلم‌ها مخاطب، تصویری از مردم هند را می‌بیند که در عین فقر، زندگی شرافتمندانه‌ای دارند و برای رسیدن به آرزوهای خود شبانه‌روز، صرف نظر از اینکه چقدر طول بکشد، تلاش می‌کنند.
فیلم سی نابغه محصول سال 2019 به کارگردانی «ویکاس باهل»، با پیروی از موج نو سینمای هند و بر اساس داستان واقعی زندگی «آنند کوما» ساخته شده. آنند، به عنوان معلمی شناخته می‌شود که سال‌هاست، دانش‌آموزان بسیار فقیر را برای امتحان کنکور آماده می‌کند.
به بهانه پخش این فیلم از شبکه چهار سیما، به بررسی آن می‌پردازیم.
از آرزوهای قشر متوسط
تا آرمان همنوعان
فیلم سی نابغه، داستان زندگی آنند کومار را نشان می‌دهد که به عنوان دانشجویی نمونه و برنده مدال‌های مختلف علمی، به خاطر فقر شدید نمی‌تواند برای ادامه تحصیل به انگلستان و دانشگاه کمبریج که از طرف آن بورسیه تحصیلی شده، برود.
بعد از این شکست، آنند به قدری سرشکسته و افسرده می‌شود که به سمت اغذیه‌فروشی می‌رود و تحصیل را به کلی رها می‌کند ولی یک روز که همکلاسی قدیمی‌اش را می‌بیند، از او درخواست می‌شود که برای تدریس به بچه‌های ثروتمندان به آموزشگاه کنکور دوستش برود و آنجا مشغول به کار شود.
بعد از مدتی آنند، در شغل جدیدش جا می‌افتد و وضعیت مالی‌اش خوب می‌شود و دیگر مجبور نیست با مشکلات قدیمی‌اش دست و پنجه نرم کند ولی فکر اینکه نتوانسته این چرخه ظالمانه را تغییر بدهد و او هم به خدمت افراد ثروتمند و بی‌درد جامعه در آمده است، باعث می‌شود تا آنند، در یک حرکت انقلابی، حقوق عالی و زندگی راحت را رها کند و آموزشگاهی برای فقیرترین دانش‌آموزان که در عین حال بسیار بااستعداد هستند، بزند و در راه به نتیجه رساندن تلاش‌های این 30 دانش‌آموز، آنند تا پای مرگ و ترور هم پیش می‌روند ولی از هدفش دست نمی‌کشد....
داستانی واقعی از هند واقعی
در فیلم سی نابغه، مخاطب همان ابتدای راه می‌فهمد که قرار نیست با کلیشه‌های قدیمی و ظاهرهای غلوآمیز روبه‌رو شود. بازیگران اصلی و فرعی این فیلم، با‌ گریمی کاملا شبیه چهره مردم عادی و طبقه فقیر هند دیده می‌شوند، برای مثال لباس‌ها همیشه کهنه و رنگ و رو رفته است و خبری از پیرهن‌های مارکدار برای پسران بنز سوار و ساری‌های رنگارنگ برای دختران فقیری که با آن دلبری می‌کنند، نیست.
در «30 نابغه»، مخاطب می‌بیند که هوای محیطی که آنند در آن درس می‌خواند و در آینده در آن درس می‌دهد، به قدری گرم است که همیشه بازیگرانش در آن عرق کرده‌اند و هیچ وسیله قوی گرمایشی برای قشر فقیر هند به غیر از پنکه و بادبزن‌های دستی وجود ندارد. شرایط زندگی و مشکلات مردم عادی هم به خوبی در این فیلم دیده می‌شود، مثلا با اینکه فیلم در فاصله بین اواسط دهه 90 میلادی تا 2002 را به تصویر می‌کشد اما مردم فقیر هند، آن هم در یک شهر بزرگ، سهم ناچیزی از رفاه معمولی دارند و خانواده آنند کومار، حتی تلفن هم ندارند و برق تازه و در حد یک لامپ، به خانه آنها راه یافته است.
نشان دادن تمام این کمبود‌ها و بعد از آن، مشکلات دانش‌آموزانی که از نواحی بسیار فقیر‌تر به کلاس آنند برای ثبت‌نام می‌آیند، همه در عین حفظ عزت فقرا و در راستای نشان دادن تلاش‌ها و ارزش‌های مردمی است که می‌خواهند اوضاع زندگی‌شان را تغییر بدهند.
در «30 نابغه» مخاطبین، سبک زندگی مردم فقیری از هندوستان را می‌بینند که حتی جوانانش پولی برای رفتن به سینما هم ندارند و از تفریحات مردم قشر متوسط کاملا محرومند ولی امیدوارند که از طریق تحصیل بتوانند، اندکی از وضعیت سخت زندگی خود نجات پیدا کنند.

قلب و زبانم هندی است،
 انگلیسی حرف نمی‌زنم!
در فیلم «30 نابغه» برعکس دیگر فیلم‌های رایج هندی، مخاطب می‌بیند که در قشر متوسطِ رو به پایین و فقیر هند، به هیچ وجه از کلمات انگلیسی استفاده نمی‌شود و این تصور غلط که مردم هند به خاطر استعمار، همگی زبان انگلیسی را به خوبی صحبت می‌کنند، کاملا غلط است. البته در روند فیلم، نشان داده می‌شود که دانش‌آموزان فقیر داستان، به خاطر نداشتن آشنایی با این زبان، توسط بچه‌های قشر مرفه، تحقیر می‌شوند ولی آنها با این تحقیر مبارزه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که ندانستن یک زبان، روحیه و مقاومت آنها را بشکند. این نوع جهت‌گیری منفی نسبت به مسئله زبان کشوری که زمانی هند را مستعمره خود کرده بود و صحنه‌های سوختن برگه پذیرش دانشگاه کمبریج، بسیار قابل تامل است.
با توجه به اینکه در حال حاضر، سینمای بالیوود مستقیما تحت نظر سرمایه‌گذاران اسرائیلی و صهیونیست‌ها اداره می‌شود، این نوع نگاه به استعمارگر، تنها متوجه استعمارگر قدیمی و ضعیف، که همان انگلستان است، می‌شود و به هیچ وجه به سمت استعمارگر حال حاضر دنیا یا همان آمریکا نمی‌رود.
این نوع رویکرد مخاطبین را به یاد داستان‌های پایان‌ناپذیر سینما و تلویزیون کره جنوبی می‌اندازد که مدام در مورد تحقیرهای دوران استعمار ژاپن داستان‌سرایی می‌کنند ولی به هیچ وجه، کسی حق ندارد در مورد تحقیر‌هایی که از جنگ جهانی دوم به بعد و از جانب قدرت جدید، هر روز، بر سرشان می‌بارد کلمه‌ای بگوید.
با تمام این تفاسیر، این مسئله که میل مردم هند به سمت خودباوری رفته است و در حال حاضر کم‌کم آن سینمای متوهم نمی‌تواند توقع مردم را برآورده کند، قابل تامل است؛ مخصوصا که تولید و سرمایه‌گذاران فعلی در بالیوود فهمیده‌اند که باید با توقعات روز پیش بروند و اگر بخواهند سرمایه‌گذاری‌های کلانشان جواب بدهد، باید به سمت ساخت فیلمی بروند که اول از همه خود مردم هند از آن استقبال کنند و فروشش را تضمین کنند.
مافیای آموزشی
خطرناک‌تر از باند‌های مواد مخدر
در فیلم «30 نابغه»، مخاطب می‌بیند که عده‌ای از سرمایه‌داران در هند که از راه ایجاد مافیای آموزشی و زدن کلاس‌های خاص برای دانش‌آموزان متمول، باعث شده‌اند، کنکور سدی برای دیگر دانش‌آموزان بی‌بضاعت باشد، سعی می‌کنند با تهمت و افترا حرکت آنند کومار را بی‌ارزش کنند.
این مطلب برای مخاطبین شرقی و غیر هندی هم که با این دست مافیاها در دوره تحصیلی خود روبه‌رو بوده است، بسیار قابل لمس است اما وقتی در «30 نابغه» نشان می‌دهند که همین مافیا برای از بین بردن شخصی مثل آنند کومار که تبلیغات بدی برای کسب و کارشان ایجاد کرده، چه شدت خشونتی به خرج می‌دهند، به فکر فرو می‌روند و مخصوصا یادآور گروه‌های مافیایی گدایی در هند است که در یک مورد وقتی سود خود را در خطر دیدند، از هیچ جنایتی دریغ نکردند!
در انتهای فیلم «30 نابغه» هم بیان می‌شود که آنند کومار، بعد از ترور ناموفقی که در فیلم نشان داده می‌شود، بارها توسط گروه‌های مختلف مورد حمله قرار می‌گیرد ولی حاضر به ترک میدانِ مبارزه برای آینده دانش‌آموزان فقیر نمی‌شود.
در نهایت فیلم «30 نابغه» با فروشی بیش از سه برابر بودجه ساختش، نشان داد که روایت‌هایی از این دست، که در آنها مردم به جای فرار از سختی‌های سرزمین مادری‌شان، می‌مانند و با تکیه بر همت و عزم راسخشان، سعی در عوض کردن سرنوشتشان می‌کنند، چقدر مورد توجه است و می‌تواند نظر مخاطبین را به‌خود جلب کند.
فاطمه قاسم‌آبادی