مروری بر زندگی و مجاهدتهای شهید کاظم کاظمی
از مبارزه فرهنگی با شاه تا جهـاد در دفـاع مقـدس
سعید رضایی
شهيد سيدکاظم کاظمي در سال 1336 در بخش «آرادان» شهرستان گرمسار، ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي در زادگاهش، در سن شش سالگي، به همراه خانواده به شهرستان گرگان نقل مکان کردند. او در خانوادهاي مؤمن و متقي پرورش يافت و از همان دوران کودکي و نوجواني، اهميت خاصي براي اداي فرايض ديني و مذهبي قايل بود. در دوران تحصيل نيز دانشآموزي کوشا، فعال و اهل مطالعه بود.
شهيد کاظمي علاقه شديدي به مطالعه کتاب داشت، از سن شانزده سالگي برايش از قم مجلات مذهبي ميفرستادند. او با تشکيل کتابخانه کوچکي به نام «حر» بسياري از کتابهاي مذهبي ممنوعه (از نظر نظام شاهنشاهي) مانند کتاب حکومت اسلامي حضرت امام خميني(ره) و رساله ايشان را همراه زندگينامه ائمهاطهار(ع) و... جمعآوري و در اختيار جوانان قرار ميداد. در اين دوران عوامل ساواک به وي مشکوک شده و به منزلشان يورش بردند و دستگير گرديد. شهيد کاظمي علاقه خاصي به روحانيت داشت و در گرگان با بعضي از علماي آن خطه در تماس بود و بيشتر اوقات فراغت خود را در مسجد و حوزه علميه اين شهر ميگذراند.
در سال 1354 موفق به اخذ ديپلم رياضي شد. با توجه به وضعيت جسماني، در همان سال به نظاموظيفه مراجعه و با دريافت معافيت پزشکي از خدمت سربازي معاف گرديد. سپس جهت کار و آمادگي براي ورود به دانشگاه، به تهران عزيمت کرد. ابتدا دوره کوتاهمدت نقشهکشي ساختمان را پشتسر گذاشت و بعد از آن در سازمان تربيت بدني استخدام شد. در اين ايام از طريق يکي از دوستان، با تعدادي از دانشجويان فعال دانشگاه مرتبط بود و در فعاليتهاي مخفي دانشجويي شرکت داشت، تا اينکه دومين بار توسط ساواک دستگير شد و به مدت 10 روز در کميته ضدخرابکاري نگه داشته شد و مورد اذيت و شکنجه قرار گرفت. سيد کاظم با همه رنجها و مشکلاتي که متحمل شد، با جديت و پشتکار، موفق به قبولي در کنکور سال 1355 گرديد، اما بهدليل وجود سوابق در سازمان امنيت، از ادامه تحصيل وي جلوگيري به عمل آمد.
پس از چندي با کمک و تشويق پدرش براي ادامه تحصيل به آمريکا رفت و موفق به تحصيل به رشته مهندسی مکانيک شد. با توجه به شرايط خاص خارج از کشور و شکل مبارزه در آنجا، ايشان همزمان با قيام امت اسلامي ايران، در تظاهرات دانشجويي عليه رژيم منحوس پهلوي شرکت ميکرد و از هر فرصتي در افشاي ماهيت رژيم و پخش اعلاميه و... بهره ميجست. با اوجگيري نهضت، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد، که در نتيجه دوبار توسط پليس آمريکا بهدليل همين فعاليتها دستگير شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در دوازدهم اسفند سال 1357، تحصيل در خارج کشور را رها کرده و به ميهن اسلامي بازگشت و با شور و شعف وصفناپذيري در خدمت انقلاب شکوهمند اسلامي قرار گرفت. سيد کاظم در فروردين سال 1358 با گذراندن دوره آموزش عمومي سپاه در پادگان امام علي(ع) به عضويت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اينکه کردستان توسط ضدانقلاب دچار آشوب شده بود به نقده اعزام شد. شهيد کاظمي پس از مراجعت از مأموريت کردستان با تعدادي از برادران جانبرکف و مخلص انقلاب و سپاه، واحد اطلاعات را با تشکيلات منسجمي پايهريزي کرد. در آن زمان مسئوليت تشکيلات گروهکهاي چپگرا به عهده ايشان گذاشته شد.
شهيد کاظمي پس از گذراندن مراحل مختلف مسئوليتي در واحد اطلاعات سپاه و کاهش تهديدهاي داخلي، به درخواست استانداري سيستان و بلوچستان و موافقت فرماندهي سپاه به اين استان عزيمت کرد و در سمت معاونت سياسي- امنيتي استانداري سيستان و بلوچستان مشغول کار شد. در سحرگاه روز دوم شهريورماه سال 1364 و همزمان با شهادت مولا و جد بزرگوارش امام محمدباقر(ع)، همراه تعدادي از برادران رزمنده جهت بازديد از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلائيه، از طريق آب در حال حرکت بودند که بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سختي مجروح و به درجه رفيع شهادت نائل شد.
یکی از همرزمان شهید کاظمی درباره وی اینگونه روایت میکند: سيد علاقه خاصي به جبهه و رزمندگان اسلام داشت. در مواقع ضروري خصوصاًًً هنگام عملياتها حضوري فعال داشت و براي اينکه از موقعيت مکاني و خطوط دفاعي رزمندگان دقيقاً آگاهي پيدا کند، در خطوط مقدم جبهه حاضر ميشد و در مقابل برادراني که ميگفتند نيازي نيست شما به خط بياييد، ميگفت: آنچه انسان با چشم خود ببيند بهتر ميتواند تصميمگيري کند، تا اينکه روي کاغذ برايش توضيح دهند. او بهراستي از سربازان گمنام امام زمان(عج) در سپاه بود، نسبت به ائمهاطهار(ع) عشق و علاقه خاصي داشت. زيارت عاشورا را هميشه ميخواند. با قرآن مانوس بود. صبحها بدون تلاوت قرآن از خانه خارج نميشد. نسبت به حضرت امام خميني(ره) شناختي عارفانه داشت. به ايشان عشق ميورزيد و وقتي نام امام را ميبردند، چهرهاش برافروخته ميشد.