محتوای «سیما» چگونه متحول میشود؟- بخش نخست
نیاز به نوآوری و خط شکنی در برنامههای تلویزیونی
آرش فهیم
«سیما به تحول جدی در تولید محتوا نیاز دارد»؛ این عبارت روز 19 مهر سال 99 در مراسم معارفه حمید شاهآبادی، معاون جدید سیما و از زبان وی بیان و به تیتر بسیاری از رسانهها تبدیل شد. این جمله ازآنجا اهمیت دارد که خلاصهای از نیاز امروز سیما محسوب میشود، ضمن اینکه از زبان مدیر این رسانه بیان شده است. آن هم در شرایطی که سیما این روزها با چالشهای متعددی روبهروست؛ از مشکلات و موانع اقتصادی و مالی گرفته تا رقبای فراوانی چون شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی و تنوع سلایق و مخاطبی که این روزها سختگیرتر شده و توقع بیشتری دارد و دشوارتر از گذشته میتوان او را جذب کرد و... از همه مهمتر، پیچیدگیهای تولید محتوای غنی و تأثیرگذار و مماس با آرمانهای انقلاب اسلامی و نیازهای روز جامعه.
حمید شاه آبادی امروز در رأس رسانهای قرار گرفته است که بیشترین حضور و تأثیرگذاری را بر زندگی مردم دارد؛ هنوز هم تلویزیون، عضو ثابت همه خانوادههاست. با وجود رسانههای رقیب اما همچنان میتوان تلویزیون را اصلیترین منبع کسب خبر و دریافت فرهنگ و سرگرمی، بین عموم مردم ایران دانست. پس آنچه از این رسانه ساطع میشود، به طور مستقیم بر فرهنگ، اخلاق، فکر و روان مردم تأثیر میگذارد.
با این حساب، جای سؤال است که محتوای سیما در چه جهتی باید تحول پیدا کند؟ کدام بخشها از محتویات سیما نیازمند حذف یا اصلاح است و چه مضامین یا برنامههایی باید به محتوای سیما اضافه شود؟ اولویتهای اصلی تحول در محتوای سیما کدامها هستند؟ و... اینها سؤالاتی است که در این سلسله گزارش، به کمک کارشناسان و اهالی فن، قصد داریم به آنها پاسخ دهیم. با ما همراه باشید.
جای خالی دکترین و راهبرد
برای ایجاد تحول محتوایی و ارتقای کیفیت و قدرت سیما، ابتدا باید به تعریف مشخصی از این مفاهیم دست یافت و سپس، یک نقشه راه و چشمانداز مشخص برای عملیاتی ساختن تحول درانداخت. اما معاونت سیما چگونه میتواند به این مهم دست یابد؟
سهیل سلیمی، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون در گفت وگو با گزارشگر کیهان، طراحی یک دکترین را نیاز ضروری رسانه ملی برای تحول میداند و میگوید: «متأسفانه سیما در سطح مدیریتی، یک مشکل عمده دارد؛ ما فاقد یک دکترین رسانهای جامع هستیم. به همین دلیل هم وقتی مدیر سیما از تحول محتوا سخن میگوید، دقیقا مشخص نیست که چه تحولی را مد نظر دارد. پیشنهاد این است که صداوسیما متولی طراحی یک دکترین رسانهای بشود؛ آن هم دکترینی که با نیازهای فرهنگی ما هماهنگ باشد. به طور طبیعی، نیازهای فرهنگی ایران با ژاپن، آلمان و... متفاوت است. هر کشوری نیازهای فرهنگی و رسانهای خاص خودش را دارد که دکترین رسانهای پاسخگوی آن نیازها یا آرمانهاست. دکترین رسانهای، مشخص میکند که مجموعه رسانهای کشور باید به کدام سمت برود؛ این دکترین، جلوی آسیبها و کج سلیقگیها را هم میگیرد. وقتی این دکترین تعریف شود یک سری استراتژی به وجود میآید؛ برنامهها هم -مثلا سریالها- تاکتیکهایی برای عملیاتی ساختن این استراتژیها هستند. تحول محتوای سیما، هدف بسیار بزرگ و مهمی است، اما به این شرط که اینگونه دیده شود، نه اینکه از سطح دکترین و استراتژی و تاکتیک پایین بیاییم و تغییرات را در سطح تکنیک انجام دهیم!»
تطبیق برنامهها با نیازهای روز جامعه
یکی از محورهای تحول در هر رسانهای، کاربردیتر کردن برنامههاست؛ یعنی هر برنامهای بتواند به نیازهای روز همه یا بخش قابل توجهی از مردم پاسخ بدهد.
سهیل سلیمی، کارگردان فیلم «فرشتگان قصاب» به طور خاص به «تلنتها» و به اصطلاح برنامههای استعدادیابی سیما (مثل «عصر جدید»، «اعجوبهها» و... که اتفاقا پربینندهترین برنامههای سالهای اخیر سیما هستند) به عنوان مصداقی از کم توجهی به نیازهای روز جامعه در برنامه سازی اشاره میکند و میگوید: «مشکل اصلی اغلب این برنامهها این است که کارکرد در آنها مطرح نیست وصرفا تقلید مطرح است. در غرب اگر برنامهای در قالب تلنت یا استعدادیابی اجرا میشود به این دلیل است که از این طریق بخشی از نیروهای مورد نیاز خود را تامین میکنند و به نوعی با این برنامهها شغل ایجاد میشود. به عنوان مثال، آنها حجم زیادی کنسرت دارند و به خوانندههای متعددی نیازمند هستند که از طریق برگزاری مسابقات استعدادیابی، این نیاز را تأمین میکنند. اما در سیما، صرفا افرادی مثلا با توانایی خوانندگی یا پشتک زدن در آتش و... هنرنمایی میکنند، بدون اینکه مشخص شده باشد جامعه امروز ما اصلا به افرادی با این توانمندیها نیاز دارد یا نه؟ بنابراین، یکی از محورهای تحول محتوا در سیما این است که برنامههایی مثل «عصر جدید» ابتدا به سمت شناسایی نیازهای جامعه بروند و سپس برای تأمین این نیازها، دست به کشف استعداد بزنند، در غیر این صورت، فقط توهم موفقیت را القا میکنند. ضمن اینکه تولید برنامههایی این چنین با تقلید و کپیبرداری از روی برنامههای خارجی، نوعیاشتیاق برای تماشای نمونههای غربی را بین مردم تشویق میکنند و عملا موجب افزایش مراجعه و بازدید برنامههای خارجی میشوند!»
افقهای جدید برنامه سازی در سیما
محمد میرکیانی، از نویسندگان و برنامه سازان حوزه کودک و نوجوان،در گفت وگو با گزارشگر کیهان، تحول سیما را در گرو ایجاد افقهای جدید و تولید و پخش برنامههای موج آفرین میداند و میگوید: «سیما برای تحول نیازمند بهروزرسانی و تعریف افقهای جدید است. چون مخاطبان رسانهها در دنیا در سهمگیری از پیام رسانهها، شریکها و رقیبهای زیادی پیدا کردهاند. به همین دلیل به نظر میرسد رسانههای رسمی دنیا و در کشور ما، صداوسیما، باید برای خود فضاهای جدیدی را تعریف کنند.البته اگر رسانههای رسمی کشورها این رقیبها را هم نداشتند باز هم ما نیاز به افقهای جدید برنامهسازی داشتیم. به این دلیل که انسان بهطور ذاتی میل به نوجویی دارد و یکنواختی، انسان را دلزده میکند، به ویژه در تولید ساختار.»
اما سؤال این است که چطور میتوان فهمید یک برنامه، عمر رسانهایاش به پایان رسیده است؟ نویسنده «قصه ما مثل شد» درباره نشانههای برنامههایی که روزگارشان سر آمده را این گونه میشمرد: «یک-فضای تکراری، دو-ناتوانی برنامهساز در بیان نکتههای تازه، سه-یکنواختی و عدم نوآوری در اجرای مجریان، چهار-نبود منطق زنده یا ضبطی بودن برنامه؛ یعنی یک برنامه، مثلا یک برنامه ترکیبی وقتی روی آنتن میرود، باید دلیل زنده یا تولیدی بودن آن مشخص شود. برنامهای که منطقی در این زمینه نداشته باشد، یعنی عمر رسانهایاش به پایان رسیده است. پنج-عدم تناسب ساختار با محتوا؛ یعنی برنامه با توجه به محتوا، قالب مناسب برایش طراحی نشده است. بهطور مثال ممکن است یک محتوا باید در قالب یک برنامه نمایشی قابل عرضه باشد اما ما برای آن یک برنامه ترکیبی را به کار گرفتهایم. شش- ضعف در نویسندگی و ناتوانی گروه نویسندگان در شناخت ظرفیتهای بیپایان زبان فارسی. هفت- عدم پژوهش و بیهدفی از زمان آغاز برنامه. هشت- نبود نگرش زیبایی شناسی در برنامه ساز، 9- ضعف و ناتوانی در موج آفرینی؛ یک زمانی تولید برنامه خود به خود یک فضیلت و برتری بود. اما الان به خودی خود هیچ برنامهای به صرف اینکه تولید شده، ارزش و برتری پیدا نمیکند. مگر اینکه موج آفرین باشد، یعنی بتواند بر رسانههای همدوش و رقیب تأثیر بگذارد.»
میرکیانی درباره تحول در برنامههای گفت وگومحور سیما هم توضیح میدهد: «برنامههای ترکیبی و زنده صداوسیما نیازمند نگاه تازه و بازنگری هستند، چون خیلی شبیه به هم شدهاند. وقتی ساختار برنامهها نزدیک هم باشد، مخاطب آنهارا پس میزند. رسانه ملی باید به نیاز همه مخاطبها پاسخ بدهد، هم مخاطب عام و هم خاص. گاهی ممکن است که یک برنامه مخاطب کمی داشته باشد. مثلا یک برنامه با محوریت فلسفه بهطور طبیعی مخاطب عام ندارد. این برنامهها هم میتوانند تولید شوند، اما باید عمیق و پربار باشند. اما امروز میبینیم که خیلی از برنامههای گفت وگو محور سیما شبیه هم شدهاند و در انتخاب مجری، کارشناس، مهمان برنامه و... به سمت فضاهای جدید نرفتهاند. به همین دلیل هم از 10 برنامه فقط دو برنامه برای مردم شناخته شدهاند. این برنامهها نیاز به تغییر و تحول دارند.به نظر میرسد با توجه به اتفاقات جدید رسانهای و نیاز مخاطب به فضاهای تازه، افقهای جدید رسانهای مسیری است که حتما باید طی شود.»
تحول ساختاری و فکری
مقدمه تحول محتوایی
یک کارشناس معتقد است که تحول محتوایی از طریق تغییر و دگردیسی ساختاری در سیما قابل اتفاق است.
محمدرضا شاه حسینی، کارشناس رسانه به گزارشگر کیهان میگوید: «نمیتوان به سبک دهههای گذشته عمل کرد و سیما باید در مبانی فکری و ساختار برنامه سازی دچار تحول شود. این سازمان باید متوجه بشود که در چه زمانی سیر میکند و مقتضیات این دوران چیست و مبتنی بر این نیازها، طرح تازهای بریزد و برنامهریزی جدیدی کند. »
وی میافزاید: «تاکنون سیما خودش را با ماهواره بازتعریف میکرده و میگفته من در رقابت با شبکههای ماهوارهای باید دست به جذب حداکثری بزنم. درنتیجه اصالت را به سرگرمی داده و افزایش طیف مخاطب بر محتوای تولید شده اولویت یافته است. به همین دلیل هم در ارزیابیها فقط به درصد جذب مخاطب توسط برنامهها توجه میشود، مثلا میگویند فلان برنامه چون در نظرسنجیها درصد بالایی مخاطب داشته برنامه خوبی است و بودجه بیشتر را به آن اختصاص میدهند. در رقابت با شبکههای ماهوارهای گفتند چون دهها شبکه ماهوارهای فارسی زبان فعالیت میکنند پس ما هم تعداد شبکهها را افزایش میدهیم. به این ترتیب تعداد شبکهها بیشتر شد، برای اینکه بتوانند طیفهای مختلف مخاطب را پای برنامههای سیما بنشانند. اما به این فکر نکردند که محتوای این شبکهها توسط چه کسانی تولید شود! با توجه به محدودیتهای موجود مجبور شدند تولید محتوا را به طیفهای ناشناختهای واگذار کنند که فقط آنتن شبکهها را پر کنند و به همین ترتیب، سررشته امور از دست مدیران سیما خارج شد. این درحالی است که در منشور صداوسیما که برگرفته از سخنان رهبر انقلاب است آمده که «فيلم خنثي بياثر بيمحتوا، بدون پيام، مطلقاً پخش نكنيد. برنامه بيفايده بيمحتوايي كه فقط يك وقت و يك فاصله زماني را پر ميكند مطلقاً پخش نكنيم. من ميگويم اگر شما اين برنامه را براي اين آوردهايد که اين جا خالي است از شنوندگان عذر خواهي كنيد و بگوييد شنوندگان متاسفانه به قدر اين يك ساعت برنامه مناسب شما پيدا نكردهايم، اين يكساعت تعطيل، اين خيلي بهتر و پر جاذبهتر و منصفانهتر است.» (بیانات رهبر انقلاب در جمع مدیران صداوسیما در تاریخ
7 /5/ 1369) یکی از سیاستهای مدیران سیما این بوده که باید همه سلایق را جذب کنند. هیچ جای دنیا اینگونه سیاستگذاری نمیکنند که بگویند بنا بر سلیقه تمام افراد باید برنامه داشته باشند! بلکه هر رسانهای مطابق با سیاستها و اهداف خودش برنامه تولید میکند. از سیما نیز انتظار میرود که در جهت اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی برنامه تولید کند.»
این کارشناس میافزاید: «تحول محتوایی سیما باید در عمق فکری مدیراش اتفاق بیفتد.یعنی مدیران نباید رقیب را مدنظر قرار دهند بلکه باید مبتنی بر روش و برنامهریزی کلان مدنظر خود به سمت هدف غایی حرکت کنند. در این دوران اگر قرار است تحولی صورت بگیرد باید نگاه به رقیب فاصله بگیرد و یک راهبرد بومی و درونی مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و نگاه جمهوری اسلامی تعریف شود. در این قاعده، نمیتوان این حجم آنتن را پوشش داد. پس باید به سمت چالاک شدن برود.»