مقتضای عصر حاضر؛ شک، اضطراب و پرسشگری(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا افزایش شک و تردید، اضطراب و نگرانی و پرسشگری در همه چیز میتواند در عصر حاضر موجب بحرانهای اجتماعی و روحی و روانی در جامعه گردد؟
پاسخ:
ویژگی عصر حاضر
عصر ما از نظر دینی و مذهبی، خصوصا برای طبقه جوان، عصر اضطراب، دودلی و بحران است. مقتضای عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سوالها را به وجود آورده و سوالهای کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است. آیا باید از این شک و تردیدها و پرسوجوها و اضطراب و نگرانیها که گاهی به حد افراط هم میرسد متاسف و ناراحت بود؟
سازنده بودن شک، پرسش و اضطراب
به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد. شک مقدمه یقین، پرسش مقدمه وصول به علم و دانش و اضطراب مقدمه آرامش است. شک معبر خوب و لازمی است، هرچند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان میکند، به طور ضمنی میفهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سر منزل ایقان و اطمینان برسد. حالت پرسش و سوال وقتی در ذهن نسبت به مطلبی پیدا میشود که ذهن درباره آن مطلب، دچار شک و تردید شده باشد و به طور کلی شک حاکی از نوعی رشد و اعتلا است. شک ناآرامی است، اما هر آرامشی بر این ناآرامی ترجیح ندارد.
حیوان شک نمیکند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟ آن نوع آرامش، آرامش پایین شک است، برخلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است. آنچه میتواند مایه تاسف باشد، این است که شک یک فرد، او را به سوی تحقیق نراند یا شکوک اجتماعی، افرادی را برنیانگیزد که پاسخگوی نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند. (عدلالهی، ص 13)
افراط و تفریط در پرسشگری
مردم از نظر سوال و پرسش، گاهی در حد افراط و گاهی در حد تفریطند. گاهی اشخاصی پیدا میشوند که کارشان سوال کردن است. خصوصا در اطراف مسائل و موضوعات دینی، به خیال خود میخواهند از کم و کیف و خصوصیات همه چیز سر درآورند، غافل از اینکه بشر هرگز همچون ادعایی نسبت به همین محسوسات و مشهودات طبیعت نمیتواند داشته باشد، تا چه رسد نسبت به دین که از افقی مافوق طبیعت سرچشمه گرفته است. بعضی هم در حال تفریطند، یک حالت رخوت و سستی در آنها هست، حتی از لازمترین سوالها هم پرهیز دارند و خودداری میکنند.
اعتدال در پرسشگری
حد وسط این است که انسان اولا تشخیص دهد که دانستن چه چیزهایی برایش لازم است و دانستن چه چیزهایی برایش لازم نیست، یا ممکن نیست. در میان اموری که دانستن آنها برایش لازم و ضروری است یا عمل به آنها برایش ضرورت دارد، با رعایت «الاهم فالاهم» سوالهایی را انتخاب کند و از کسانی که میدانند بپرسد، و ضمنا از اینکه سوال و پرسش و مساله طرح کردن برایش شغل و عنوانی شود بپرهیزد. پس این منطقی است در اسلام که از زیاد سؤال کردن و سرگرم شدن به سوالها و پرسشها نهی میکند، از طرفی دستور میدهد حقایقی را که نمیدانید و دانستن آنها برای شما ضروری است، بپرسید و استنکاف نکنید، سهلانگاری و سستی به خرج ندهید. از طرف دیگر زیاد سوال کردن و سرگرم شدن به سوال را
نهی میکند.
پرسشهای ضروری و غیرضروری در قرآن
(بیست گفتار، شهید مطهری، ص 273). در قرآن کریم به طور صریح دستور میدهد، چیزهایی را که نمیدانید، از آنها که میدانند بپرسید:« فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» (مائده-101) همچنین در بعضی آیات دیگر بعضی سوالها را با اینکه عنوان دینی دارند نهی میکند و میفرماید: میپرسید از چیزهایی که اگر فاش شود، غمگین شوید، و اندوهناک کند شما را، و اگر بگذارید تا اینکه قرآن فرود آید، خود آشکار شود بر شما. خداوند از گذشته درگذشت و خدا آمرزنده و بردبار است و تعجیل در عقوبت نکند. دیگران قبل از شما پرسیدند و کافر شدند. ( همان، ص 26)