صهیونیستها پشت پرده اهانت به پیامبر اعظم(ع)
توهین به پیامبرخدا سابقه درازی در تاریخ دارد و همواره جریان تندروی یهودیت در پشت آن قرار داشته ودارد.سران یهود و به تبع آنها سایر یهودیان بعد از حضرت موسی(ع) از راه حق منحرف شدند و پیامبران الهی را که برای اصلاح ایشان ظهور میکردند، به قتل میرساندند، این گروه طبق پیشگوییهای تورات، منتظر ظهور دو موعود بودند که تا صدر اسلام یکی از آنها (حضرت عیسی ع) ظهور کرده بود و یهود باعداوت خویش، وی را تحت فشار و تعقیب قرار داده و حضرت را به پیامبر مفقودالاثر تاریخ تبدیل کردند و به این هم اکتفا نکرده و با نفوذ در دین مسیح، چنان انحرافی را در آن پیریزی کردند که اساس فعالیت عیسی(ع) را که فریسیستیزی بود، به دوستی و همراهی با فریسیان تبدیل کردند.
یهود با علم به ظهور پیامبری آخرالزمانی به طراحی و اعمال نقشههای خود با هدف از میان برداشتن وی مشغول شدند. در این راستا حتی به ترور عبدالله پدر بزرگوار پیامبر اقدام کردند.
نقل شده است یهودیان خانمی از کاهنان یهود را فرستادند که همسر عبدالله شود و نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل شود لذا آن زن هر روز سر راه عبدالله را میگرفت و به او پیشنهاد ازدواج میداد اما روز بعد از ازدواج عبدالله با آمنه، دیگرآن پیشنهاد را نداد، عبدالله ازاو پرسید چرا این بار سخن پیشینات را تکرار نکردی؟ گفت نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست. عبدالله ازدواج کرده بود.
تلاش یهود برای ترور پیامبر در بدو تولد: طبق نقلی فردای شب میلاد پیامبر، یکی از علمای یهود به دارالندوه آمد و گفت: آیا دیشب در میان شما فرزندی متولد شده است؟ گفتند: نه گفت پس باید در فلسطین به دنیا آمده باشد، پسری که نامش احمد است و هلاک یهود به دست او خواهد بود. آنها پس از جلسه سراغ گرفته و دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. آن مرد را خبرکردند که آری درمیان ما کودکی به دنیا آمده و قسم به خدا که پسر است! عالم یهودی از آنها خواست که او را نزد کودک ببرند. آنها او را به نزد کودک بردند، او تا بچه را دید بیهوش شد و چون به هوش آمد گفت: به خدا قسم! پیامبری، تا قیامت از بنیاسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنیاسرائیل را نابود میکند و چون دید قریش از این خبر شاد شدند، گفت: به خدا قسم! کاری با شما بکند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند.
بحیرا عالم مسیحی با اطلاع از نقشه یهود برای ترور پیامبر، حتی قبل از بعثت به ابوطالب در این مورد هشدار داده بود.
پس از بعثت نبی اکرم، هم همواره به مقابله با رشد و گسترش اسلام کمر بستند. جنگهای بنیقینقاع، بنینضیر، خندق، بنیقریظه، خیبر نمونهای ازاین نوع فتنههای یهودی هستند که با اندیشه از میان برداشتن اصل اسلام و پیامبر به وقوع پیوسته بودند.
پس از شهادت ایشان هم یهود در سیستم حکومتی اسلام نفوذ کرده و سعی در انحراف آن داشتند.
یهود با نفوذ خویش در دین مسیح، مسیحیت یهودستیز و اصلاحگر را به دینی بیمحتوا و بیپایه تبدیل کرده بود. تلاشهای پولس، نفوذی یهود در مسیحیت، به اندازهای به بار نشست که پس از یک قرن، اثری از مسیحیت راستین برزمین نماند. یهود با این تجربه موفق، به فکر عملیاتی کردن آن در جامعه نوپای اسلامی بود و جریانات پس از پیامبر، هم با هدایت و خطدهی یهود اتفاق افتاد. البته امیرالمومنین با درک این توطئه سعی در حفظ اصل دین داشتند. آتش زدن احادیث پیامبر، و جعل احادیث، حمله به خانه دخترشان نمیتوانند حوادثی اتفاقی تلقی شوند. جعل روایات اعتقادی غیرسیاسی با انگیزه منزوی کردن اسلام از جامعه توسط کعبالاحبار و پیروان او وحضور یهودیان در دربار معاویه و پس از او یزید در ادامه همان خط سیر اسلامستیزی تعریف میشوند.
داستان فرانسه؛ اما این اهانتها و تقابل با اسلام امروزه با ابزارهای گوناگونی چون کتاب، روزنامه و نشریات، فیلم، سخنرانی و کاریکاتوریا با ابزارهای نوینی چون ماهواره و اینترنت در کنار شیوههای رایج قبلی از جمله جعل حدیث، فرقهسازی و غیره در قالب جنگ نرم و مبارزة فرهنگی شکل میگیرد و در خدمت صهیونیستها و دنیای استکبار است. آنان با توجه به رسانههای وسیع و فراگیری که در اختیار دارند تهاجمی سازمان یافته و همهجانبه را برضداسلام و مسلمانان انجام میدهند و میکوشند اسلام را دین تروریستی و تروریستپرور، خشونتطلب، خلاف آزادی، استبداد خواه و بیمنطق معرفی کنند تا در سایة این اتهامات ناحق به اهداف شوم خود برسند، در حالی که این توهینها و اهانتهای بیشرمانه و غیرانسانی دلیل بر بیخردی و بیمنطقی گویندگان آن و خشونتطلبیهای آنان است.
این توهینها با توجیه آزادی بیان در این کشور اتفاق میافتد. در حالی که دلایل بسیار زیادی وجود دارند که غرب و فرانسه به هیچ عنوان به آزادی بیان اعتقاد ندارند و بر خلاف ادعای متظاهرانه خود هرگونه اظهار نظر مخالفانه با اصول تمدن و جریان لیبرال دموکراسی را بیرحمانه سرکوب میکنند.
مدعیان لیبرال دموکراسی، آن گونه که در عمل نشان دادهاند نه تنها هیچگونه پایبندی نسبت به حقوق بشر، در کشورهای جهان، بلکه در داخل کشورهای خویش نیز تا آنجا که منافعشان اقتضا کند؛ قائل نیستند. این مهم را از آنچه که در آمریکا گذشت و میگذرد همگان دیدند و نیازی به هیچ دلیل و استدلال ندارد. حوادث اخیر فرانسه، نمونه دیگری از این واقعیت است و فرصت مجددی برای بررسی وضعیت حقوق بشر در«مهد دموکراسی» را دراختیار افکار عمومی جهان قرار داده است تا به صورتی دقیقتر به ماهیت نظام لیبرال دموکراسی و نارساییهای کارکردی آن نگریسته و راه برون رفت از مشکلات کنونی جهان را ـ که عموماً با این نظام فکری مرتبطاند ـ جستوجو نمایند.
نمونههایی از تناقض ادعایی و رفتاری
حقوق بشر در فرانسه:
ممنوعیت استفاده از روبند؛ فرانسه با حدود شش میلیون مسلمان از جمله کشورهای اروپایی است که به دلیل پیشینه تاریخی، بیشترین شمار مسلمانان را در خود جای داده است و مسلمانان، 10 درصد کل جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. اما دولت پاریس به بهانه دفاع از ارزشهای سکولار خود، مسلمانان این کشور را از آزادیهای فردی و اجتماعی محروم کرده است و با به اجرا گذاشتن قانون منع حجاب از تحصیل دختران محجبه در مدارس و دانشگاهها ممانعت به عمل آورده است. ممنوعیت پوشیدن روسری از سپتامبر ۲۰۰۴، در مدارس فرانسه به اجرا در آمد و در سال ۲۰۱۱ استفاده از نقاب و برقع در اماکن عمومی نیز ممنوع شد. دادگاه حقوق بشر اروپا هم این ممنوعیت درفرانسه را تأیید کرد.اما قضات دادگاه حقوق بشراروپا درتوجیه این حمایت خویش ازحکومت فرانسه سخنی گفتند که مقامهای فرانسه برای حفظ انسجام اجتماعی، هدفهای مشروعی داشتهاند. آنها هیچ وقت به این سؤال پاسخ ندادند که چگونه میخواهند پارادوکس حفظ انسجام اجتماعی را با اصل حقوق بشر حل کنند.
ممنوعیت حمایت مسلمانان مقیم فرانسه از مسلمانان؛ با جنبشهای اسلامی در الجزایر و فلسطین اظهار همبستگی میکنند و دولت فرانسه هر نوع همبستگی مسلمانان با این جنبشها را با فشار سیاسی و تبلیغاتی و زندانی کردن رهبران آنان سرکوب میکند.
هولوکاست؛ امروزه هر کس در مورد این دروغ بزرگ و بیاساس نظری اظهار کند محکوم و سرنوشت نامعلومی دچار میشود. روژهگارودی نویسنده و محقق فرانسوی نمونه بارزی از این نوع برخورد فرانسوی مدعی آزادی بیان است، او تنها به دلیل ترویج اندیشه و نوشتن کتابی تاریخی و طرح واقعیاتی مستند درباره صهیونیسم بینالملل و انکار هولوکاست مورد محاکمه قرار گرفت. هنوز هم در برخی کشورها مانند فرانسه، انکار کشتار یهودیان جرم تلقی میشود. برخورد این چنینی با اندیشمندان و صاحبنظران دلیل بر حضور پشت پرده صهیونیست در سیستم تصمیمگیری فرانسه است.
جنبش جلیقه زردها و رفتار وحشیانه پلیس فرانسه؛ جنبش جلیقه زردها(Le Mouvement des Gilets jaunes) یک جنبش اعتراضی با مرکزیت پاریس فرانسه بود که به سرعت به کشورهای دیگری همچون بلژیک، هلند و عراق گسترش یافت. جنبش اعتراضی جلیقه زردهای فرانسه از ۱۷ ماه نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی و در اعتراض به تصمیم دولت مبنی بر افزایش قیمت سوخت و کاهش مالیات ثروتمندان آغاز شد ولی به مرور مطالبات آنها دامنه گستردهای یافت.
نوع رفتار دولت مکرون با این جنبش دیکتاتورانه و سرکوبگرانه است. در این راستا پارلمان فرانسه در اثنای تظاهراتهای گسترده مردمی دراین کشور لایحه «ضد خرابکاری» دولت این کشور که با هدف تشدید برخورد با اقدامات به اصطلاح مخرب معترضان تدوین شده بود را تصویب کرد؛ اما این قانون از سوی شورای قانون اساسی فرانسه رد شد.
این هم یکی دیگر از تناقضات آشکاری است که پرده نفاق راازچهره دروغگویان مدعی حقوق بشر برمیدارد. دولت ماکرون حتی آزادی ادعایی را در مورد شهروندان فرانسه که حقوق خود را مطالبه میکنند؛ تحمل نمیکند.
اسلام هراسی
توهین آگاهانه غربیان به پیامبر اکرم دلایل زیادی دارد. قشرهای مختلف و همچنین فرقههای مختلف هرکدام جداگانه وبا اهداف مختلف دست به توهین میزنند ولی درواقع هدف آنها یکی است وآن اسلامهراسی است. دين اسلام، تهديدي در برابر سياستهاي سيستمهاي سلطهجو به شمار ميرود. بنابراین ایجادیک جنگ روانی تبلیغی برضد اسلام و مسلمین را میتوان انگیزه وهدف توهین به رسولاکرم دانست.
ترس از گسترش بیداری اسلامی و فرهنگ مبتنی بر اسلام آنها را به این اقدامات وامیدارد و هدف از این اقدامات تضعیف اسلام در جهان است.
اسلام در جزیرهالعرب ظهورکرد و امروزه ما شاهد هستیم که درآسیا، آفریقا، اروپا و درمیان نژادهای مختلف پیروانی دارد وبه سرعت درحال پیشرفت است. امروزه غرب با مترادف قرار دادن اسلام و تروریسم درنظر دارد که چهرة اسلام را درنظر دیگران مخدوش سازد. سیاست آنها بزرگنمایی برخی سازمانها، گروهها یا افراطگرایی و تروریسم برای برخی از مقاصد شوم پنهانی است که با انگیزههای خاصی انجام میگیرد.
در این راستا باید از تاسیس و تشکیل گروههای انحرافی و افراطی از میان مسلمانان و با نام و عنوان اسلامی یاد کرد. نقش غربیان در ایجاد بهائیت، بابیت، وهابیت، طالبان، القاعده و داعش را باید مورد تدقیق و تحقیق قرار داده و آثار بازیهای این گروههای افراطی را در پازل اسلامهراسی دشمنان اسلام تبیین کرد.
انگیزة سیاسی؛ «از نظر سیاستمداران و صاحبان قدرت در جهان غرب، حضور همسایگانی که دارای حکومتی مقتدر بودهاند، خطری بالقوه به حساب میآید. دین اسلام پس از شکست مقاومتهای مشرکان و یهودیان و حاکمیت یافتن بر جزیرهًْ العرب، به تدریج به سرزمینهای مسیحینشین نفوذ کرد. در این شرایط غربیها، از جهت از دست دادن مسیحیت و مرزهای سیاسی احساس نگرانی کردند ودرصدد یافتن راهحل از شیوههای اسلامهراسی استفاده کردند؛ زیرا اسلام تنها نیرویی بود که اروپا را در زمینههای سیاسی، فکری به شیوههای جدید تهدید میکرد. درچنین وضعیتی که گسترش اسلام در اروپا افزایش یافته، نه تنها تشکیلات سیاسی بلکه حفظ موقعیت مناطق مسیحی به خطر افتاده بود و به منظور حفظ انسجام داخلی و جلوگیری ازنفوذ بیشترمسلمانان، اهانت به مقدسات به خصوص پیامبراسلام دردستورکار قرار گرفت.
در اینجا باید به علت درونی جوامع اسلامی اینگونه حرکتهای اهانتآمیز به مقدسات اسلام یعنی گسست و تفرقه در امت اسلام را اشاره کرد. با تاسف دوری بسیاری از حکومتهای موجود در جوامع اسلامی از ارزشهای دینی و اعتقادی و همنوا شدن با آواهای شیطانی صهیونیسم در سراسر جهان باعث گستاخی بیش از پیش این جریان خبیثانه و جسارتهای آنها به معتقدات و مقدسات اسلامی شده است.
آیا اگرحکومتهای بظاهر اسلامی به این آیه قرآنی عمل میکردند الان باز هم شاهد این گونه گستاخی بودیم:« و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعتنمایید! و نزاع نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!».
برخلاف دولتهای اسلامی، امت رسولالله در یک اقدام خودجوش و غیرتمندانه در برابر گستاخی رئیسجمهور فرانسه که بازیچه صهیونیزم جنایتکار است، خروشیدند و کالاهای فرانسوی را تحریم کردند. نگرانی مکرون نسبت به این واکنش مسلمانان نشانه درستی و کارایی این اقدام منطبق برقواعد مسلّم فقهی مبتنی بر قرآن و سنّت نبوی مورد اتفاق فرق اسلامی مانند حرمت کمک به ظالمان، حرمت یاری دشمنان دین، حرمت اعانه کفار، حرمت اعانه بر اثم و عدوان و... است. البته مسئولین وسردمداران کشورهای اسلامی هم باید این وظیفه شرعی خود را بدون هیچ ملاحظه سیاسی ادا کنند وإلا در برابر خداوند و امت اسلامی باید
پاسخگو باشند.
بر اساس تصریح فقهای شیعه هم «به طور کلی اهانت به مقدسات اسلام از سوی هر کس که صورت بگیرد جرم است، چه مسلمان باشد، چه کافر، چه شیعه باشد و چه غیر شیعه، چنانکه حکم تهیهکننده و کارگردان فیلم موهن به پیامبر اسلام که کافر است، اعدام است. فقها و اندیشمندان شیعه به اتفاق معتقدند کسی که به ساحت پیامبر دشنام دهد، قتلش لازم است».
مهدی جبرائیلی تبریزی
7/8/1399