به مناسبت کشتار دانشجویان و دانشآموزان در 13 آبان 1357
کشتار 13 آبان و دولت نظامی؛ فرمول آمریکا برای بقای شاه
همه اسناد و شواهد معتبر تاریخی نشان میدهد که هر دو دولت آمریکا و انگلیس تا آخرين لحظات، اميد به باقي ماندن رژيم شاه داشتند و در اين جهت تلاش كردند. نگاه هر دو دولت به نهضت اسلامی مردم ایران نيز خصمانه بود. آنتوني پارسونز(سفیر وقت انگلیس در ایران) و ويليام سوليوان(آخرین سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران) بلافاصله پس از فاجعه 17 شهريور به ديدن شاه رفته و به او گفتند كه «برخلاف آنچه در سال 1951 در زمان ملي شدن صنعت نفت گذشت، اين بار كشورهاي ما بهطور کامل در كنار شما قرار دارند و از شما پشتيباني ميكنند.»1
در آن جلسه، پارسونز پيام جيمز كالاهان نخستوزير انگليس مبني بر پشتيباني از شاه را به او تسليم كرد و اطمينان لازم را داد و گفت ميتواند روي اين قول حساب كند كه انگلستان نه از انجام تعهدات خود طفره خواهد رفت و نه درصدد بيمه كردن منافع آينده خود با مخالفان برخواهد آمد.2
سه هفته بعد سفير انگليس مجدداًً به شاه اطمينان داد كه وحدت نظر كامل بين لندن و واشینگتن در سطوح بالا درباره مسائل مربوط به ايران برقرار است و حتي ترديد دارد كه دولت شوروي هم از فعاليتهاي ضد رژيم ايران بهطور جدي حمايت نمايد. او ضمن اشاره به نقش مهم ايران بهعنوان بزرگترين بازار صادرات انگليس در قاره آسيا، سياست شاه را مورد تأييد قرار داد و افزود: «عزم جزم دولت ايران براي حفظ ثبات و امنيت كشور، بريتانيا را دلگرم ساخته است.»3
روز 10 آبان 1357 نيز ملكه انگلستان در مراسم افتتاح پارلمان آن كشور ضمن بياناتش گفت: «بريتانيا آرزومند بقاي رژيم سلطنتي ايران است».4
جیمی کارتر رئیسجمهوری وقت آمریکا در خاطرات خویش راجع به وضعیت شاه و موضعگیری آمریکا نسبت به وی در تاریخ 2 نوامبر 1978 مطابق با 11 آبان 1357 مینویسد:
«...شاه نسبت به آینده خود سخت نگران است و درصدد تصمیمگیری در این مورد است که آیا یک دولت موقت یا یک دولت نظامی بر سر کار آورد و یا اینکه کنارهگیری کند. ما شاه را تشویق کردیم مقاومت نماید و روی پشتیبانی ما حساب کند...»5
کارتر ادامه میدهد:
«...من برای شاه پیامی فرستادم و گفتم از هرگونه اقدام وی حتی تشکیل دولت نظامی پشتیبانی میکنم...»6
این پیام پشتیبانی آمریکا از یک دولت نظامی، دو روز پیش از کشتار دانشجویان و دانشآموزان در 13 آبان و در دانشگاه تهران و 3 روز قبل از تشکیل دولت نظامی ازهاری به شاه داده شد.
شواهد و قرائن و اسناد منتشره همچنین خاطرات مسئولین آمریکایی که در سال 57 مستقیما درگیر حمایت از رژیم شاه بودند، نشان میدهد که حتی دخالت نظامی مستقیم ایالات متحده برای حفظ رژیم شاه و مقابله با انقلابیون نهضت امام، در صورت وخیمتر شدن اوضاع در دستور کار آنها قرار داشت. گری سیک مشاور ارشد شورای امنیت ملی آمریکا در دوران کارتر، بعدا در اینباره در کتاب «همه چیز فرو میریزد»، نوشت:
«... نگرانی درباره امنیت 41000 آمریکایی مقیم ایران با وجود آنکه هنوز لزوم اقدام فوری درباره آنها مطرح نبود، از مسائل مهم و نگرانکننده ایالات متحده به شمار میرفت.»7
در عین حال انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی آنچنان قاطع و توفنده به پیش میرفت که نزد آگاهان سیاسی کمتر جای شک و شبهه برای پیروزی باقی میگذارد. شاید از همینرو بود که سولیوان سفیر آمریکا در ایران در تاریخ 27 اکتبر 1978 در پاسخ به پیام واشینگتن برای هرگونه حمایت نظامی آمریکا از شاه نوشت که مداخله نظامی برای برقراری نظم و امنیت، تنها زمان حدوث فاجعه را عقب خواهد انداخت.8
خاطرات ژنرال هایزر(معاون فرماندهی نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو) نیز نشان میدهد که نظر فرستاده ایالات متحده برای پر کردن جای شاه نزد ارتشیان نیز با مداخله نظامی سازگار بوده است. او در آخرین جملات کتاب خاطراتش از عدم دخالت نظامی آمریکا به نفع شاه انتقاد کرده و مینویسد:
«... در پایان این داستان تراژیک میخواهم دو سؤال عمده در مورد مسئله دخالت در امور داخلی هر ملتی را مطرح کنم: اگر اخلاقا درست است که برای حفظ یک متحد وفادار در برابر حمله بیگانگان، دخالت کنیم، آیا حفظ یک متحد مستحق و وفادار (مثل شاه)... استحقاق کمتری دارد؟ اگر این کار صحیح باشد، آیا نباید آن را قاطعانه و تمام و کمال با همه توان انجام دهیم؟ معتقدم که آمریکا میبایست این شیوه را اتخاذ میکرد. اگر آمریکا هدفی را دنبال میکند، باید وسائل آن را نیز فراهم آورد.»9
اما اوضاع بهگونهای پیش رفت و ضربات محکم انقلاب، آنچنان از چپ و راست بر پیکر رژیم شاه و اربابان غربیاش وارد میگردید که فرصت فکر کردن و اندیشیدن را از آنان سلب کرده بود و شاه همچون مشتزنی گیج و گول در گوشه رینگ تاریخ گیر افتاده بود که حتی توصیههای خامدستانه دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی غرب هم نمیتوانست او را از زیر رگبار ضربات خلاص گرداند.
ویلیام سولیوان روز 9 آبان 1357 برابر با 30 اکتبر 1978 بار دیگر با شاه دیدار کرد و دو راه برای رفع بحران به وی پیشنهاد داد و در آخر تشکیل یک دولت نظامی را راهحل مناسبی دانست که در کوتاهمدت میتواند به برقراری نظم و امنیت کمک نماید.10
روز چهارشنبه 11 آبان 1357 برابر با 2 نوامبر 1978 برای نخستین بار از زمان اوجگیری نهضت، کمیته مخصوصی در سطح مقامات عالی کاخ سفید برای اتخاذ تصمیم درباره به اصطلاح بحران ایران تشکیل شد. در نخستین جلسه این کمیته که به ریاست برژینسکی رئیس شورای امنیت ملی آمریکا برگزار شد، وارن کریستوفر(معاون وزارت امور خارجه)، هارولد براون(وزیر دفاع)، ژنرال دیوید جونز(رئیس ستاد مشترک)، آدمیرال استانسفیلد ترنر(رئیس CIA) دیوید آرون(معاون برژینسکی) و گری سیک معاون شورای امنیت ملی حضور داشتند. نتیجه این جلسه 2 پیام فوری برای شاه بود:
پشتیبانی بیقید و شرط دولت آمریکا از شاه
لزوم اقدامات قاطع برای اعاده نظم و امنیت و حفظ قدرت و اعتبار شاه و برقراری دولت نظامی 11 (یعنی همان چراغ سبزی که شاه مدام از آمریکا درخواست میکرد تا به راحتی و بیدغدغه بتواند سیاست سرکوب و کشتار را گسترش دهد)
نتیجه تصمیمات آن کمیته، همان شب به تصویب و امضای جیمی کارتر رسید و به شاه ابلاغ گردید. پس از ابلاغ این دستور و اطمینان شاه از حمایت آمریکا بود که قتلعام دانشجویان و دانشآموزان در دانشگاه و کشتار 13 آبان 1357 اتفاق افتاد و شاه با آسودگی خیال، دانشجویان و دانشآموزان را پشت نردههای دانشگاه تهران به دام انداخت و به رگبار گلوله بست. پخش فیلمی کوتاه از صحنه کشتار جوانان ملت، خون همگان را به جوش آورد و فراز دیگری در نهضت اسلامی مردم ایران ایجاد کرد. تا حدی که حتی دیکتاتور را وادار به عذرخواهی از ملت نمود اگرچه بسیار برای این عذرخواهی دیر شده بود.
شاه پس از کشتار 13 آبان، همان فرمول مورد نظر آمریکا که چندی پیش توسط سفیر آن کشور به او ارائه شده بود را به اجرا درآورد یعنی یک دولت نظامی را منصوب کرد. با انتصاب دولت نظامی ازهاری و شدت گرفتن سرکوب و کشتار، مبارزات و اعتصابات و اعتراضات مردمی نیز اوج تازهای یافت. در همین شرایط و اوضاع بود که دولت آمریکا رسما اعلام کرد باز هم وسایل و ابزار ضد شورش به ایران خواهد فروخت. این تصمیم اگرچه پیش از این نیز از سوی برژینسکی اعلام شده بود ولی به مرحله اجرا در نیامد اما با گسترش هرچه بیشتر نهضت اسلامی مردم ایران علیرغم دولت نظامی و افزایش سرکوب، در روز 9 نوامبر[18 آبان] مسئله خرید تجهیزات ضد شورش اعلام شد.12
امروزه مدارک و اسناد مختلفی موجود است که نشان میدهد، تصمیم محمدرضا پهلوی در اعلام دولت نظامی و کشتارهای بعدی در جریان حاکمیت این دولت، با هدایت و حمایت کارتر و برژینسکی اتخاذ شد. ویلیام سولیوان(آخرین سفیر آمریکا در ایران) در کتاب خاطراتش به نام «مأموریت در ایران»، پرده از این موضوع برمیدارد که مدت کوتاهی پیش از روی کار آمدن دولت ازهاری، وی از واشینگتن درباره یک دولت نظامی در ایران سؤال میکند و در کمال شگفتی پاسخش را خیلی سریع و با صراحت از کاخ سفید دریافت مینماید. پاسخی که بهنظر سولیوان با سیاستهای حقوق بشری جیمی کارتر کاملاً مغایر بود. سولیوان مینویسد:
«... پاسخ واشینگتن این بود که بهنظر دولت آمریکا، بقای شاه حائز اهمیت است و آمریکا از هر تصمیمی که وی برای تثبیت قدرت و موقعیت خود اتخاذ کند، حمایت خواهد کرد. در پاسخ واشینگتن با صراحت به این موضوع اشاره شده بود که اگر شاه برای استقرار نظم و تثبیت حکومت خود، استقرار یک دولت نظامی را ضروری تشخیص دهد، آمریکا آن را تایید خواهد کرد و از متن پیام، چنین مستفاد میشد که آمریکا از هر اقدامی در جهت پایان بخشیدن به اوضاع بحرانی ایران و سرکوب مخالفان حمایت میکند...»13
سولیوان در ادامه مینویسد:
«... پیامی که در پاسخ سؤال مربوط به احتمال تشکیل دولت نظامی در ایران از واشینگتن دریافت داشتم نه فقط با دستورالعملهای مبهم و مبتذل گذشته مغایرت داشت، بلکه از یک تغییر کلی در سیاست آمریکا در جهت حمایت جدی از شاه حکایت میکرد...»14
اما در زمان کمی، سولیوان نیز برای حمایت از جنایات شاه، قانع شد. تماس برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، گام مهمی در جهت این اقناع بود، چراکه وی ضمن ابلاغ سیاست جدید به سولیوان، ابراز داشت شخصا با شاه صحبت کرده و پشتیبانی جیمی کارتر را از هر نوع اقدام وی برای برقراری نظم و آرامش در کشور اعلام داشته است.
پس از آن اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا با پیام دیگری از برژینسکی وارد تهران شده و طی جلسهای با سولیوان به وی ابراز داشت که برژینسکی اداره امور مربوط به ایران را به دست خود گرفته است. در همین مسیر بود که زاهدی را به کاخ سفید فراخوانده و ضمن ابلاغ نگرانی جیمی کارتر در مورد اوضاع ایران، تأکید کرده بودند که در این شرایط شاه باید رویه محکمتر و قاطعتری در پیش بگیرد.15
به نوشته سولیوان در کتاب «مأموریت در ایران»، برژینسکی، زاهدی را برای مراجعت به ایران تشویق کرد که شاه را وادارد تا تدابیر جدیتری برای حفظ رژیم خود در پیش گیرد. حتی وقتی زاهدی با نگرانی گفت که نمیتواند سفارت ایران در آمریکا را خالی بگذارد، برژینسکی از قول کارتر به او پاسخ داد که شما با خیال راحت به تهران بروید، من سفیر ایران در واشینگتن خواهم بود!16
به این ترتیب اسناد و روایات و مکتوبات مسئولان وقت آمریکایی از یک سو نشان میدهد، ایالات متحده علیرغم همه شعارهای حقوق بشری و دمکراسی، در طراحی و اجرای کشتار و سرکوب مردم و جنایت شاه در قتلعام دانشجویان و دانشآموزان در 13 آبان 1357، عامل اصلی بوده و از سوی دیگر شاه آنچنان مزدور زبون و بیدست و پایی به شمار میآمد که حتی به خاک و خون کشیدن مردم را هم با اجازه و موافقت ارباب آمریکاییاش انجام میداد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- خاطرات دو سفیر- ویلیام سولیوان و آنتونی
پارسونز- ترجمه محمود طلوعی- نشر علم- چاپ چهارم- 1384
2- همان
3- آنتونی پارسونز- غرور و سقوط- ترجمه حسن پاشا شریفی- نشر راه نو- 1363- چاپ اول
4- ملکه الیزابت دوم- مراسم افتتاح دوره جدید پارلمان بریتانیا- مطبوعات 11 آبان 1357
5- جیمی کارتر- ایران در خاطرات جیمی کارتر- ترجمه ابراهیم ایراننژاد و طیبه غفاری- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 1390
6- همان
7- گری سیک- همه چیز فرو میریزد- ترجمه علی بختیاریزاده- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- تابستان 1382
8- ویلیام سولیوان- مأموریت در ایران- ترجمه محمود مشرقی- انتشارات هفته- 1361
9- ژنرال رابرت هایزر- مأموریت مخفی در تهران- ترجمه سید محمدحسین عادلی- موسسه خدمات فرهنگی رسا- چاپ چهارم- 1376- صفحات 474 و 475
10- ویلیام سولیوان- مأموریت در ایران- پیشین
11- گری سیک- همه چیز فرو میریزد- ترجمه علی بختیاریزاده- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- تابستان 1382- صفحات 117 و 118
12- زبیگنیو برژینسکی- قدرت و اصول: خاطرات برژینسکی مشاور امنیت ملی 1977- 1981- ترجمه مرضیه ساقیان- انتشارات وزارت امور خارجه- 1380
13- ویلیام سولیوان- مأموریت در ایران- ترجمه محمود مشرقی- انتشارات هفته- 1361- صفحات 121 و 122
14- همان
15- همان
16- همان