kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۲۵۲
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۷

اخبار ویژه



اشپیگل: ترامپ بماند یا برود از آمریکا چیزی باقی نگذاشت!
یک مجله آلمانی برای دومین بار تأکید کرد ترامپ برای آمریکا چیزی باقی نگذاشته؛ چه مجدداً انتخاب شود و چه انتخاب نشود.
اشپیگل در صفحه اول خود، طرح با مضمون تخت‌نشینی ترامپ روی ویرانه‌های آمریکا را منتشر کرد و تیتر زد: آمریکای ترامپ! از آن چه چیزی باقی می‌ماند، حتی اگر ترامپ برود؟!
اشپیگل می‌نویسد: دو دستگی و اختلافات، بیش از هر زمانی در آمریکا رو به افزایش است.
اشپیگل قبلاً هم در عکس روی جلد خود، تصویر ترامپ را که با یک چاقوی بزرگ سر مجسمه آزادی را قطع کرده منتشر کرده بود.
اشپیگل با قرار دادن تصویری جنجالی از «دونالد ترامپ» که سر بریده مجسمه آزادی را در دست دارد، هیاهوی گسترده‌ای برپا کرد. این تصویر یک طرح کارتونی از دونالد ترامپ بود و زیر آن عبارت «اول آمریکا» درج شده بود.

زم، شارمهد و اسیود شکار بعدی کیست؟
رسانه‌های ضد انقلاب از بازداشت و انتقال موفقیت‌آمیز سرکرده یکی از گروهک‌های تروریستی ابراز سردرگمی و نگرانی می‌کنند.
حبیب کعب معروف به حبیب اسیود از مقامات سابق گروهک الاحوازیه و از طراحان عملیات تروریستی شهریور 97 است که اخیرا بازداشت و توسط نیروهای امنیتی به کشور منتقل شده است. این اتفاقات پس از سلسله دستگیری‌های موفق برخی عناصر ضدانقلاب در خارج کشور و انتقال آنها به داخل کشور انجام می‌شود و موجب رعب گسترده در محافل اپوزیسیون معارض شده است. پیش از این، روح‌اله زم و جمشید شارمهد شکار و به کشور منتقل شده‌اند. قبل از آنها نیز هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی هنگام عبور از آسمان ایران بر زمین نشانده شد و سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان به دام افتاد.
شبکه‌هایی مانند العربیه و دویچه‌وله و رادیوفردا و بی‌بی‌سی با اشاره شوک دستگیری حبیب اسیود، مدعی شده‌اند او در ترکیه ربوده و به ایران منتقل شده است.
گروهک الاحوازیه شهریور 97 به هنگام برگزاری رژه نیروهای مسلح در اهواز، اقدام به تروریسم خیابانی و کشتار 24 نفر از مردم بی‌دفاعی کرد که ناظر مراسم رژه بودند.
العربیه و برخی رسانه‌های مشابه مدعی شده‌اند مراکز امنیتی ایران، حبیب اسیود را به کمک کشور ثالث که احتمالا خواست، او را به ترکیه کشانده و در آنجا او را بازداشت کرده‌اند.
محافل رسانه‌ای ضدانقلاب اکنون نسبت به شکار عناصر معارض دیگر و انتقال آنها به ایران برای مجازات هشدار می‌دهند.

دولت در بورس حباب ساخت بی‌آنکه تبعاتش را مدیریت کند
اشتباهات متعدد دولت، موجب نوسانات شدید و بی‌ثباتی در بازار بورس شده است.
روزنامه فرهیختگان با بررسی وضعیت بازار بورس نوشت: تعادل بازار سهام از اسفند ۹۸ به بعد با پنج اقدام تاخیر در سیاست‌های پولی و مالی، عدم عرضه دارایی‌ها، عدم‌فروش سهام‌های دولتی، برخورد شدید با منتقدان روند صعودی بازار سهام و بیمه‌گری سهام به‌هم خورد. دولت در ادامه و پس از ریزش بازار نیز با چهار اقدام قوانین خلق‌الساعه ازسوی دولت و سازمان بورس، اجازه به پول‌پاشی بانک‌ها بین شرکت‌های زیرمجموعه خودی، تزریق منابع پولی و اختلافات هیئت دولت و مخابره سیگنال ترس به سهامداران؛ به تخریب اقتصادی خود چه درسطح کلان و چه در سطح بازار سهام ادامه داد. درتمامی مراحل بالا دولت همانند سیگنال‌فروشانی که منتفع حضور مبتدی‌ها در بازار سهام بودند، اقدام به تخریب منتقدان (برخورد وزیر اقتصاد با نامه ۲۵ اقتصاددان) و نادیده گرفتن توصیه‌های آنان
می‌کرد.
دولت، به‌ویژه شخص رئیس‌جمهور و معاونان ایشان با کمک مشاوران اقتصادی خود، رسانه و جلسات رسانه‌ای‌شان را تبدیل به صحنه‌ای کرده بودند که در آن بدون واهمه مردم را به بازار سهام دعوت می‌کردند. درواقع نقش دولت درسطح سیگنال‌فروشان اینترنتی بود که از بورس برای مردم، بازاری ساخته بود که همه رویاهای تعبیرنشده آنها که ناشی از معضلات اقتصادی بود، قرار بود آنجا تعبیر
شود.
عدم تعادل بازار سهام و یکه‌تازی آن خلاف جهت همه بازار‌ها و اقتصاد کشور به‌حدی مقبول برخی سرمایه‌گذاران ضرر ندیده و البته دولت بود که هر کارشناسی صحبت از حبابی بودن بورس به‌میان می‌آورد، در نگاه مسئولان و فعالان بازار متهم به مقابله با بزرگ شدن بازار سرمایه کشور و سود مردم می‌شد.
لذا دولت که پس از انباشت نقدینگی در حد فاصل سال‌های ۹۳ تا ۹۶ در سیستم بانکی آن هم به‌واسطه بالابودن نرخ حقیقی سود بانکی (نرخ سود بانکی منهای تورم) تنها ماوای نقدینگی را بازار بورس می‌دانست، مسیر درست خود از نیمه‌های سال ۹۷ را که احتمالاً ناخواسته در آن قرار گرفته بود، مخدوش کرد؛ -تاخیر در سیاست‌های مالی و پولی جهت کنترل بازار سهام، عدم عرضه دارایی‌های دولت در قالب عرضه اولیه‌ها، عدم فروش گسترده سهام‌های دولتی در بازار، برخورد شدید با منتقدان روند صعودی بازار سهام و دلسوزان آینده بازار (مشابه برخورد وزیر اقتصاد با نامه ۲۵ اقتصاددان) و تضمین مستقیم و غیرمستقیم دولت از سود آتی سهامداران و ایجاد این نگاه که بازار سرمایه «بیمه دولت» شده است.
این ‌اشتباهات در روند نزولی نیز به‌نحو دیگری تکرار شد: تصویب قوانین خلق‌الساعه‌ای ازسوی سازمان بورس که سیگنال ترس به سهامداران را می‌داد، اجازه به بانک‌ها برای وام به شرکت‌های زیرمجموعه خود با هدف خرید سهام (این سیاست معنایی جز خلق نقدینگی و ایجاد تورم ندارد)، درخواست برداشت یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی که به‌معنی افزایش پایه پولی بانک مرکزی (با تکیه بر افزایش دارایی‌های خارجی ناخالص بانک مرکزی) و به‌طور قطع ایجاد تورم است و اختلافات واضح وزارتخانه‌های دولت که سیگنال بی‌اعتمادی و ترس را به بازار سهام مخابره می‌کردند.

زیباکلام: اصلاح‌طلبان انتخابات 1400 را پیشاپیش باخته‌اند
صادق زیباکلام می‌گوید روحانی بدش نمی‌آید همه مشکلات گردن جهانگیری بیفتد.
زیباکلام در گفت‌وگو با سایت «فردا» گفت: «روحانی برخلاف احمدی‌نژاد در دوران ریاست جمهوری‌اش وارد جزئیات نشد و خودش را درگیر نکرد و عملاً همه کارها در دولت اول برعهده جهانگیری بودتا حدی که در سال 96 صحبت‌های مهمی در بین اصلاح‌طلبان مبنی بر ارائه جهانگیری به عنوان نامزد انتخاباتی مطرح شد که البته نامزدی او در آخر به نامزد پوششی روحانی تغییر شکل داد. یکی از راز و رمزهای پیچیده در دولت روحانی چرایی افول جایگاه جهانگیری است و هنوز معلوم نیست چه بر سرش رفت که این چنین سقوط کرد؟»
وی درباره قدرت واعظی در دولت دوم روحانی اظهار کرد: «بعد از آنکه آقای جهانگیری جایگاه خود را از دست داد، به خصوص آقای واعظی و بعد از او نوبخت، شریعتمداری و رحمانی فضلی قدرت گرفتند و عملاً این چهار نفر افراد تعیین کننده در دولت شدند. حتی به یاد داریم که زمزمه استعفای جهانگیری در سال 96 جدی شد و واقعاً شایعه نبود اما با توصیه‌های نیروهای کارگزاران او در دولت ماند و با اینکه در دولت ماند اما جایگاهش هیچ وقت مثل سابق نشد».
او در خصوص عملکرد اقتصادی جهانگیری هم مدعی شد: دولت به اسم او را معاون اول نگه داشت اما افراد دیگر صحنه‌گردان دولت بودند؛ به همین دلیل تصمیمات را افراد دیگری می‌گرفتند و به نام جهانگیری تمام می‌شد. البته این طور نبود که او از هیچ چیزی آگاه نبوده باشد اما عملاً بی‌اراده شد. آقای روحانی هم از چنین حالتی بدش نمی‌آید و دوست دارد که همه مشکلات گردن جهانگیری افتاده شود و او در نگاه عمومی عامل همه گرفتاری‌های اقتصادی معرفی شود.»
زیباکلام در پایان در پاسخ به این پرسش که آینده جهانگیری را چگونه می‌بینید، گفت: «آقای جهانگیری این چند ماه را به هر نحوی با دولت سر می‌کند و دیگر کنار می‌نشیند و هیچ نقشی هم در انتخابات 1400 نخواهد داشت. اساساً اصلاح‌طلبان مثل تیمی می‌مانند که بازی را سه بر هیچ به حریف واگذار کرده‌اند و حالا با توانی بسیار اندک انتظار دارند در بازی برگشت که در زمین حریف هم برگزار می‌شود نتیجه را تغییر دهند؛ خب از حالا معلوم است که نمی‌توانند و هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارند و اینکه می‌گویم هیچ شانسی ندارند شامل کارگزاران و اعضایش از جمله آقای مرعشی، آقای کرباسچی و در رأس آنها آقای جهانگیری هم می‌شود و دیگر مهم نیست چه نیروهایی از سمت اصلاح‌طلبان نامزد می‌شود مهم این است که پنج درصد از آن 24 میلیونی که در سال 96 به آقای روحانی رأی دادند، رأی نمی‌دهند. حتی اگر خود آقای خاتمی نامزد جبهه اصلاحات شود؛ بنابراین، جهانگیری که هیچ خود خاتمی یا دیگر شخصیت‌های مطرح اصلاح‌طلب هم هیچ شانسی در انتخابات پیش‌رو ندارند.»
یادآور می‌شود تلاش اصلاح‌طلبان برای تبرئه کردن جهانگیری از تصمیمات دولت در حالی است که مردم ارز دولتی 4200 تومانی را به عنوان دلار جهانگیری می‌شناسند چرا که نشریات اصلاح‌طلبی مانند اعتماد و سازندگی و... او را به عنوان سوپرمن این ماجرا مطرح کردند.

انتخاب: نامزدی امثال نوبخت نمک ‌پاشیدن بر زخم مردم است
یک سایت حامی دولت از رئیس سازمان برنامه و بودجه خواست با نامزدی در انتخابات 1400، نمک بر زخم مردم نپاشد.
سردبیر «انتخاب» با اشاره به زمزمه‌های نوبخت (سخنگوی سابق دولت) می‌نویسد: نمی‌دانم بر این گزاره مهیب و خوف‌ناک، خنده «باید»، یا گریه! شور و شوق، «لازم» یا پرخاش و خشم! شکر درگاه الهی «حکما» یا گلایه و شکایت؟! اما هر چه باشد، گویا حضرت ایشان عزم خود «راست» و قصد خود برای حضور در انتخابات 1400 را «ساز» کرده است.
کاری با رأی و نظر و محبوبیت آتشین جناب نوبخت نزد مردم و فاصله عمیقش با ملت ندارم که قصه‌ای پرغصه اما تکراری از اوهام و خیالی سوزناک و حزن‌انگیز است که جماعتی بی‌دغدغه و خوش‌معیشت و خسته از میز و صندلی‌های تکراری و در رویای صدرنشینی مادام‌العمر، در عین بی‌اعتنایی به معضلات صعب و آزاردهنده ملک و ملت، سالیانی است از این «تخرخر آشکار»، خرخره ملت مظلوم را سخت فشرده و علی‌العجاله، قصد استخلاص از این اسارت طویل‌المدت را ندارند!
شاید باور نکنید؛ من اما در صورت تایید صلاحیت نوبخت، نگران آن خنده‌های نمکین و دو لب مبارکی هستم که در تصنع محض، لبخند  و تبسمی نامطبوع را موجب می‌شود که ایشان در مناظره‌ها و در حاشیه دفاع تمام قامتش از عملکرد دولت فعلی، به سیاق دوران سخنگویی ترتیب خواهد داد که علی‌الیقین، سخت روی اعصاب مردم رژه رفته و بر زخم عمیق و چرکین‌شان، نمک می‌پاشد و چه بسا، ممکن است از شدت این آرامش رویایی و بیانات مشعشع از اوضاع گل و بلبل و متقابلا، خشم و غضب مردم، حداقل هزینه‌ای که سربار کشور کند، هزاران تلویزیون خرد شده در خانه‌های ملت باشد!
جناب نوبخت! مشاوران و علاقه‌مندان معدود و قدرت‌دوست اطراف شما در گعده‌های این شب‌هایتان، این جمله را که برگرفته از بطن جامعه است، به شما گوشزد نخواهند کرد؛ پس بی‌شوخی، کاملا جدی و دلسوزانه عرض می‌کنم: با کاندیداتوری خود، ناخواسته بر روی روح و روان ملت رژه رفته، خراشی سهمگین بر صورت عواطف و حساسیت‌های آنان خواهید کشید و بر آن، پای خواهید کوفت!
والله ظلم است، این ملت گناه دارد! این مردم به دنبال مرهمی بر زخم کهنه خود هستند؛ کاندیداتوری شما، حکم نمک بر زخم ملت است! نکنید، آقای نوبخت! نکنید!

مگر نمی‌گفتید با برجام 150 میلیارد دلار ایران آزاد می‌شود؟!
مغالطه و تحمیق مخاطب در رسانه‌های زنجیره‌ای و اجاره‌ای درباره حواله دادن کلید حل مشکلات به آمریکا ادامه دارد.
سایت عصر ایران با اشاره به انتقادها نسبت به انتقال مرجعیت حل مشکلات از داخل به خارج (آمریکا) نوشت:
- این که به جای ترامپ که قاتل سردار سلیمانی، انتقال‌دهنده سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، خارج‌شده از برجام و تشویق‌کننده همسایه‌های ایران به صلح با اسرائیل است کسی بیاید که اگر همه رذایل دنیا را هم داشته باشد با این چهار فقره و حداقل سه مورد اول مخالف است اهمیت ندارد؟
- مگر بحران گروگان‌گیری 444 روزه در خارج از ایران - الجزایر- و جنگ ایران و عراق هم در خارج از ایران - قطعنامه 598- و مناقشه هسته‌ای نیز در خارج از ایران - مذاکرات ژنو و وین و قطعنامه سازمان ملل- حل نشدند. پس حل مسایل در خارج، مسبوق به سابقه است و نافی استقلال سیاسی نیست.
- وقتی همه‌جا صحبت از تأثیر تحریم‌هاست چنانچه قرار بر کاهش تحریم‌ها باشد نمی‌توان بی‌توجه بود و گفت به ما ربطی ندارد.
- 40 میلیارد دلار پول ما به خاطر تحریم‌های آمریکا بلوکه شده و توقف تزریق ارز به بازار موجب صعود قیمت و تأثیر آن بر اقلام مختلف شد.
- دلار که بالا برود برنج وارداتی هم گران می‌شود و برنج هندی و پاکستانی که بالا برود برنج ایرانی که کیفیت بالاتری دارد طبعا گران می‌شود. دلار که بالا برود انگیزه قاچاق آرد فزونی می‌گیرد و شایعه کمیابی نان ولو واقعی نباشد، می‌پیچد. از آنها که مدام درباره سفره مردم سخن می‌گویند می‌توان پرسید از برنج و نان ملموس‌تر و مهم‌تر هم در سفره مردم هست؟ با این وصف طبیعی است که همه اعم از دارا و ندار نتیجه انتخابات آمریکا را دنبال کنند. بحث کلید و مرجعیت نیست. صحبت از پایی است که روی گلوی ماست.»
درباره این نوشته مغلوط گفتنی است: اولاً بزرگ‌ترین جنایات رژیم صهیونیستی در دوره دموکرات‌ها و از جمله اوباما صورت گرفت و آنها از هیچ حمایتی نسبت به اسرائیل کوتاهی نکردند.
ثانیاً در مذاکرات الجزایر یا قطعنامه 598، مذاکره‌کننده ایرانی به مردم نمی‌گفت مشکلات اقتصادی صرفاً با این مذاکره یا پذیرش آتش‌بس در جنگ تحمیلی حل می‌شود. در واقع چنان مقایسه‌ای مع‌الفارق است، اکنون بزک‌کنندگان آمریکا و برجام در سال 92 تا 94، مجدداً کمر بسته‌اند و کلید گشایش اقتصادی را در آمریکا جست‌وجو می‌کنند؛ و حال آن که یک بار با همین ادعای دروغ، دلار 3700 تومانی را به 32 هزار تومان (8 برابر) رساندند.
ثانیاً رقم 40 میلیارد دلار پول بلوکه‌شده‌ای که نویسنده مطرح می‌کند، با برجام آزاد نشد هیچ، که بعدها دولت اوباما بارها به مصادره اموال ایران پرداخت. مگر وعده نمی‌دادید با برجام 150 میلیارد دلار پول بلوکه‌شده آزاد می‌شود؟ وانگهی، چرا 18 میلیارد دلار ارز بی‌زبان در سال 97 به کام رانت‌خواران ریخته شد؟ یا 144 هزار میلیارد تومانی که در اثر حذف کارت سوخت و قاچاق آن به مدت 4 سال نابود شد و ده‌ها سوء‌مدیریت مشابه آن، چه ربطی به آمریکا و انتخابات آمریکا و ترامپ و بایدن و اوباما دارد؟!
رابعاً شما وعده کرده بودید که برجام برگشت‌ناپذیر است، امضای کری تضمین است، آمریکا نمی‌تواند تعهداتش را زیر پا بگذارد و... اما از همان دولت اوباما نقض‌های پیاپی برجام آغاز شد و با این وجود دولت، 7 سال از فرصت‌های درون‌زای رشد و رونق اقتصادی را از بین برد. اگر امروز فشارهای معیشتی گلوی مردم را می‌فشارد، غیر از دشمنی‌ها و خباثت‌های دشمن- که شما او را دوست و شریک قابل اعتماد جا زدید- به سوءمدیریتی برمی‌گردد که جز التماس و گدایی مذاکره، کار دیگری بلد نیست و اصرار هم دارد از صاحب‌نظران نقد و راه حل
نشنود.