در خیانت آرتور اپهام پوپ آمریکایی به ميراث فرهنگي ايران
پوپ: مهمترین کارهای خود را در اصفهان انجام دادم!(پاورقی)
تالیف: اصغر حیدری
Research@kayhan.ir
مرگ و دفن دكتر پوپ
پروفسور پوپ طي چهارمين «كنگره جهاني هنر و باستانشناسي» از محمدرضا پهلوي اجازه گرفت تا پس از مرگش، جنازه او (پوپ) را به ايران حمل نموده و در اصفهان به خاك سپارند و شاه ايران نيز اين اجازه را صادر نمود. باغ شهرداري اصفهان در كنار زايندهرود در شرق پلخواجو با موافقت پروفسور پوپ تعيين شد و نقشه آرامگاه را طبق تمايل او، سناتور مهندس فروغي (فرزند ذكاءالملك) در خرداد 1348 تهيه كرد و آرامگاه، توسط انجمن آثار ملي در ايران به سال1349 ساخته شد. پوپ در مورد علت انتخاب اصفهان جهت بناي آرامگاهش مينويسد:
«اصفهان مورد عشق من است. در آنجا مهم ترين كارهاي خود را انجام دادهام. منظور عمده من از انتخاب آخرين منزل در اصفهان، اين است كه به مردم ايران نشان داده شود انديشمندان بزرگ و هنرمندان و سخنوران و رهبران خلاق و دانشمندان آنها، چنان اوصاف و خصائلي دارند كه باعث ژرفترين ستايش متفكرين مشابه ساير كشورها است تا كه ابراز حقگذاري و اخلاص آنها تنها زباني نباشد و به زائراني كه بدانجا ميآيند، ثابت كنند اگر كسي در ايران به خاك سپرده شده، به اين علت نيست كه تصادفا در آنجا جهان را بدرود گفته بلكه در اثر اعتقاد راسخ به مقدسبودن آن سرزمين است و براي كساني كه به مقام معنوي ايران پيبردهاند، مزيت و افتخاري است كه ايران را آخرين منزل خود قرار دادهاند تا بدينوسيله، ايمان خود را به سرزمين و مردان بزرگ آن و آينده باافتخاري كه براي آن پيشگويي ميكنند، ابراز دارند.»58
دكتر عيسي صديق (وزير فرهنگ و سناتور وقت) در خاطراتش ميگويد:
«پوپ براي متن سنگ قبرش اشعار و نوشتههايي به لاتين ميفرستاد و من مخالفت مينمودم كه مردم ايران معناي چنين نوشتهها و اشعاري را نميفهمند. عاقبت چون متن مذكور را نوشت و براي من فرستاد، همين متن را مناسب براي حكشدن بر روي سنگ قبر يافتم و از آقاي جلالالدين همايي استاد دانشگاه تقاضا كردم متن مذكور را به زبان نظم درآورد. ايشان قبول نموده و قطعهاي عالي سرودند كه بر روي سنگ قبر نوشته شد.»59
عاقبت پروفسور پوپ در سال1969.م (هشتم شهريور1348) به سن هشتادوهشتسالگي درحاليكه رياست افتخاري «موسسه آسيا» در شيراز را بهعهده داشت، درگذشت. جنازه وي با احترامات خاص به اصفهان منتقل گرديد و در آرامگاه ازپيشساختهشدهاش به خاك سپرده شد. در سال1355 دكتر آكرمن همسر پوپ نيز درگذشت و جنازه او هم در كنار شوهرش دفن گرديد.
ماندگاری كتيبه ها ی گلي تخت جمشید در آمریکا میراث شوم پوپ
در دسامبر سال 1930 جیمز هنری بریستد مدیر موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگوی آمریکا «حق بازسازی تخت جمشید باستانی» را از دولت ایران دریافت داشت. براساس نامه شماره 6631 مورخ 16 دسامبر همان سال مهدیقلی هدایت رئیس الوزرای رضاشاه کارهایی که قرار بود موسسه شرق شناسی در تخت جمشید انجام دهد عبارت بودند از:
1- پاک کردن فضای تخت جمشید از بقایای آثار به جا مانده.
2- فراهم آوردن ابزار لازم برای نگهداری از بناها و بازسازی قطعات پراکنده.
3- بازسازی و نوسازی بناهای کوچک متعلق به داریوش هخامنشی.
4- بازسازی و پاکسازی راههای آب.60
در این مجوز هیچ اشاره ای به تقسیم یافته های احتمالی نشده بود. در این میان آرتور پوپ هر چقدر کوشید تا مجوز مذکور به او واگذار شود، سودی نبخشید، اما از راهنمایی و دادن مشورت به هم میهنان خود دریغ ننمود.
در اواخر سال 1312 ش از حفاریهای گوشه شمال غربی صفه تخت جمشید توسط مأموران دانشگاه شیکاگوی آمریکا حدود30000 الواح گلی سالم و شکسته پیدا شد. درازی این الواح 3 تا 7 سانت و پهنایشان ا تا 6 سانت و به کلفتی 1 تا 2 سانت بودند.
بیشتر الواح که از باروی استحکامات شمال شرقی به دست آمدند، به نام «لوحههای بارو/ استحکامات» با علامت اختصاری (PF) و بخش دیگری که از کاخ خزانه در جنوب خاوری تختجمشید پیدا شدند به نام «لوحههای خزانه» با علامت اختصاری (PT) شناخته میشوند. شمار این لوحهها در اصل بسیار بیشتر بوده است؛ اما به دلیل اینکه بر روی گل رس خام یا نپخته نوشته شده بودهاند و قرار هم بر این نبوده که برای زمانهای بسیار از آنها نگهداری شود، به مرور زمان از بین رفتهاند. اما اینکه چرا همین تعداد از لوحهها تاکنون سالم باقی ماندهاند، داستان شگفتی دارد. پس از یورش سپاه اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد (تقریباّ ۱۷۰ سال پس از نگارش لوحهها)؛ گرمای شدید ناشی از آتشسوزی کاخ خزانه و تالار صدستون (که در کنار باروی شرقی قرار دارد) موجب پختهشدن و استحکام بیشتر آن لوحههای گلی و پایدار ماندن آنها تا به امروز میشود.
هر لوح در چند نسخه نوشته میشد تا برای بایگانی ادارات دیگر شهرهای مورد نیاز فرستاده شوند و یکی هم در بایگانی تختجمشید نگهداری شود. بر کنار حدود ۶۰۰ لوحه اثر چند مهر فشاری و غلتان باقی مانده است که متعلق به صادرکننده و دریافتکننده آن سند بوده است. نقش و نگارهای این مهرها نیز میتوانند آگاهیهای فراوانی از هنر و باورهای آن روزگار را در اختیار بگذارند. تاریخ نگارش لوحههای بارو به سالهای ۵۰۹ تا ۴۹۴ پیش از میلاد، یعنی سالهای سیزدهم تا بیست و هشتم پادشاهی داریوش بر میگردد. اما لوحههای خزانه در فاصله سالهای ۴۹۲ تا ۴۵۸ پیش از میلاد، یعنی در فاصله سیامین سال پادشاهی داریوش تا هفتمین سال پادشاهی اردشیر یکم نوشته شدهاند. تقریباّ همگی لوحهها به خط و زبانی نگاشته شدهاند که امروزه به خط و زبان عیلامی معروف هستند.
با یافتن چنین گنجینه های باارزشی مسئله تقسیم آنها از سوی آمریکاییها برسر زبانها افتاد. موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو توسط سفارت آمریکا در تهران فشار زیادی بر دولت ایران وارد کرد تا به تقسیم یافته ها رضایت دهد. هرتسفلد به عنوان مدیر اجرایی موسسه شرق شناسی با فروغی نخست وزیر ایران ملاقات و گفت و گو کرد. نخست وزیر به او اطلاع داد که در اولین زمان ممکن در مورد تقسیم یافته های تاریخی در تخت جمشید با رضاشاه صحبت خواهد کرد زیرا تصمیم گیری نهایی در مورد هر مسئله ای با او است.61
بریستد علاوه بر درخواست تقسیم یافته های تخت جمشید، می کوشید دولت ایران با ارسال الواح گلی به دانشگاه شیکاگو برای خوانش و پژوهش موافقت نماید. اما دولت ایران هیچ کدام از دوخواسته آمریکاییها را نپذیرفت و با تعدادی از محققان اروپایی برای آمدن به ایران و مطالعه و رزمگشایی الواح مذاکره کرد. شوربختانه تلاش دولت ایران برای آوردن محققان اروپایی به ایران و خوانش الواح به نتیجه نرسید. بسیار محتمل است که آمریکاییان در این امر دخالت کرده باشند تا ایران را مجبور به ارسال الواح به آمریکا نمایند.
عاقبت با فشاری که وزارتخارجه آمریکا و سفارتخانه اش در تهران بر دولت ایران وارد کردند و مذاکرات پشت پرده با رضاشاه، دسیسه آمریکاییها به بار نشست. موری که از مسئولان ارشد وزارتخارجه آمریکا شده بود در نامهای به هنری بروک نوشت:
« کمک های وزارتخارجه به موسسه شرق شناسی در مورد اخیر ورای کمکهایی بوده است که معمولاً این وزارتخانه به موسسات دیگر مبذول میدارد... اگر حمایت های وزارتخارجه نبود اکتشاف در تخت جمشید هرگز صورت نمی گرفت.» 62
موری در نامه ای به دستیار وزیر امور خارجه آمریکا نتیجه اعمال فشارها بر دولت ایران را چنین گزارش نمود:
« تابستان گذشته که وارد ماجرا شدیم ایرانیها داشتند موسسه شرق شناسی را از کشور بیرون می انداختند و آن را از هرگونه سهمی از اشیای ارزشمند کشف شده در تخت جمشید محروم می کردند. ولی هم اینک دولت ایران بالاخره با تقسیم بسیار رضایت بخش آثار کشف شده از جمله 500 لوح گلی متعلق به کتابخانه عیلامی باستانی داریوش که در ویرانه های کاخ کشف شد موافقت کرد. علاوه بر این قرار است کل لوحهای متعلق به کتابخانه که بیش از 30000 قلم را تشکیل می دهد به شیکاگو انتقال یابد تا کارشناسان موسسه شرق شناسی به مطالعه و کشف رمز آنها بپردازند. شکی نیست که اگر می گذاشتیم دکتر بریستد یکه و تنها با ایرانیها روبهرو شود، هرگز نمی توانست به جبران کشفیات چشمگیرش در تخت جمشید چیز قابل توجهی از آنها بگیرد.»63